دلگیری رضا فیاضی از خندوانه و رامبد جوان/ ماجرای دروغگو شدن مهران مدیری چه بود؟
رکنا: رضا فیاضی به تازگی مصاحبهای مفصل انجام داد و در آن درباره حواشی متعددی که در فضای مجازی داشت، صحبت کرد. بخشهایی از این مصاحبه را در ادامه میخوانید.
دوست دارید درباره انتقادی که از برنامه "دورهمی" و مهران مدیری داشتید اینجا صحبت کنید.
بگذارید من در این مجال درباره پخش آن ویدئو صحبت کنم. متأسفانه بعضی از دوستان ناجوانمردانه حاشیه میسازند یعنی تیترهایی که انتخاب میکنند تیترهای منصفانه و خوبی نیست یا بخشی از صحبتها را تقطیع میکنند. بخشی از صحبتهای من درباره مهران مدیری پخش شد و در مورد سحر قریشی هم همینطور بود؛ ناقص پخش و منتشر شد. من در آن برنامه راجع به دروغگویی صحبت میکردم و به نقد تئاتر برمیگشت؛ راجع به تئاتر از من پرسیدند نظرتان راجع به تئاتر چیه؟ و اصلاً این مفهومی که انتقال داده شد درست نبود. باید کامل پخش میشد تا تکلیف مخاطب با این ویدئو و مفاهیمش روشن شود. من گفتم جای خیلی از هنرمندان بزرگ ما خالی است و آدمهای حاشیهدار در میدانند؛ یادم نمیآید از سحر قریشی نام برده باشم اما از این نام بردن غرضی نداشتم. من راجع به دروغ و مفاهیم خیلی مهمتر صحبت میکردم اما طوری نمایش داده شد که جایگاه آن مفهوم و بحث را پایین آورد. من نامی از مهران مدیری و برنامه "دورهمی" نبردهام و فقط گفتم دروغگویی از خانواده شکل میگیرد به جامعه کشیده میشود ما نمیتوانیم بگوییم ما آدمهای بدبختیم.
با رامبد جوان "نوعی دیگر" را کار کردید و شنیدیم که شما ایشان و خیلیهای دیگر را معرفی کردید.
رامبد جون از بچههای من و خیلی جوانتر بود که در فرهنگسرای بهمن با هم کار میکردیم. همکار ما به نام اکرم قاسمی گروه جوانی را برای ما آورد و گفت که ما میخواهیم تئاتری کار کنیم (سالهای 71 و 72). گفت بیا تئاتر کار کنیم و نامش "بازی، شادی، نمایش" شد. رامبد جوان، خواهرش پوپک جوان و چند نفر دیگر، کار دلنشینی شد. من تئاتر دیگری را با فیتیلهایها داشتم و آنها را من به تلویزیون معرفی کردم. خدا را شکر که برنامههایشان گرفت.
خندوانه هم رفتید؟
من در برنامه "خندوانه" روبروی رامبد جوان به عنوان میهمان ننشستم. من هنوز گلایه دارم؛ وقتی آقای کریمی با من از این برنامه تماس گرفتند؛ من را بردند در بیابانی و نمیدانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد. فقط گفتند برنامه رامبد جوان است. من تفنگ دست گرفتم و شلیک کردم اتفاقا خوب هم نشانه رفتم. من تا آن زمان نمیدانستم قرار نیست مقابل رامبد جوان مثل میهمانان دیگر قرار بگیرم. با خودم گفتم اشتباه کردم؛ چون جایگاه من آنجا نبود و خوب برخورد نشد. جالب است که قبل از رفتن به این برنامه، نوهام به من گفت بابا یادت نرود خوب لبخند بزنی!
با مهران مدیری ارتباط خاصی داشتید؟
ما در تئاتری که کار آقای بهروز غریبپور بود به اسم " نیکی و کارآگاه 2 " باید دوبلور این کار میبود من دقیق یادم نیست کدام نقش را دوبله کردند، به غیر از این برخوردی با هم نداشتیم.
هنوز هم میگویید اگر کسی به شما پیشنهاد اجرا بدهد قبول نمیکنید؟
قبول میکنم چرا؛ اما اگر قرار است بازی کنم بازیگری را ترجیح میدهم. البته الان میگویند اجرا بازیگر یا مجری بازیگر من هم قدرتش را دارم و نشان دادهام از پس این کار برمیآیم الان هم پیشنهاد به من بشود قبول میکنم. من بازیگرم " هزار چهره میزند آینه خیال من/ چو در من نگری وحشت شیطانم / فریبخورده و فریبکار/ پارسا به گناه آلوده/ در گوش برادر زهر ریخته/ عموی برادر خود منم/ های های قربانی و قربانگاهم/ پیراهن دریده یوسف/روشنی دیده دوست/ میزان التهاب درد تو بازیگرم/ آه دیدی مونس درد تو / رویای پیسال کودکی/ بهشت بَرینم/ بهشت بَرینم اگر بگذارند /و پاداش هنرم جز قباری از خاک گور نیست/ قانعم دلخوش به این مهربانی؛ من اول بازیگرم بعد کارگردانی کردم نوشتهام و شعر گفتهام و همه را تجربه کردهام ؛ این شعر برای من است. این حال خوب من بود. حال بدی هم داشتهام که به خاطر تئاتر یا برنامهای به خاطر شرکت در آن کار احساس حقارت کردم و با خودم گفتهام: مرا در آینه شستشو دهید/ گلاب از تن داغ شقایق بگیرید و/ مجال از آهی مانده اگر هنوز/ نفسم به عطر شریف هنر بگردانید؛ من عاشق هنرم، شعر گفتهام و کتاب نوشتهام.
شما به فامیلبازی و نقشفروشی و پولدادنهای آنچنانی، انتقاد داشتید...
الان پول گرفتن و چک صادر کردن برای این اتفاقات سفارشی است؛ من آدمهایی دیدم که اصلاً نمیدانم از کجا آمدهاند و همتیپ مناند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر