نقد فیلم «دو روز دیرتر»؛ یک فیلم سینمای بدنه که جایش در جشنواره نیست

به گزارش رکنا، فیلم دو روز دیرتر فیلمی سفارشی‌ است برای «ازدیاد جمعیت» که این وسط به سفارش‌های دیگر هم می‌پردازد از جمله اینکه «چرا مهاجرت؟»، «مهاجرت مال طرفداران حکومت پهلوی‌ست»، «به آژانس‌های مهاجرت اعتماد نکنید»، «فقط نویسنده‌های کم‌استعداد که یک تخته‌شان کم است به فکر رفتن هستند» و… که از نظر من، تا این جای قضیه، چندان جای انتقاد نمی‌ماند چرا که دولت‌ها، همیشه دنبال سفارش دادن به فیلمسازان هستند و فیلم‌های قابل توجهی هر ساله در امریکا، به شکل سفارشی ساخته می‌شوند و اصلاً هم جای انکار ندارد.

«دو روز دیرتر» ساخته‌ اصغر نعیمی، فیلم بدی نیست؛ بسته به این که در زمان اکران عمومی، حال و هوای تماشاگران سینمای ایران چطور باشد، احتمال موفقیت‌اش هم در گیشه کم نیست چون هم کمدی‌ست [کمدی‌ست نه صرفاً خنده‌دار]، هم از «انتقادات اجتماعی در محدوده‌ای امن» برخوردار است و هم کارگردانی قابل قبولی دارد و دیالوگ‌نویسی‌اش هم «ضربه‌دار» است و بازی‌های قابل قبول و روانی هم دارد که بین‌شان بازی « فرهاد آئیش » شاخص است [و از آن بازی‌هایی‌ست که محتملاً تیپی که ارائه می‌دهد، لااقل یک‌سالی وارد حافظه‌ی جمعی خواهد شد]. از نماهای نسبتاً کوتاه هم استفاده می‌کند [در مقایسه با آثار سینمای بدنه‌ی ایران که معمولاً برای کم‌خرج درآمدن فیلم، از نماهایی با زمان‌های طولانی استفاده می‌کنند] که برای کمدی‌هایی از این دست، کاملاً کاربردی‌ست.

مشکل فیلم چیست؟ جایش در جشنواره نیست! یک فیلم سالم سینمای بدنه که از حداقل‌های آنچه به نام سینما می‌شناسیم، برخوردار است [و البته به دلیل شوخی‌های مثبت ۱۸، ابداً برای خانواده‌های بالای دو نفر، مناسب نیست! یعنی با بچه‌ها نمی‌شود به دیدن این فیلم رفت و فیلمی کاملاً اروتیک است در کلام و داستان و از این نظر، تنها تفاوتش با کمدی‌های اروتیک دهه ۱۹۷۰ ایتالیا، در نمایش عیانِ اروتیسم است؛ البته کسی هم انتظار نداشت که فیلمی در ایران ساخته شود و چنین مشخصه‌ای هم داشته باشد در حالی که فیلمی سفارشی هم هست] فیلم سینمای بدنه، مشخص است که چه نوع فیلمی‌ست؛ پیشنهاد تازه‌ای ندارد و ادعایی هم ندارد و البته در جهان، هر سال، بالای ۵۰۰ فیلم از این نوع ساخته می‌شود [منظورم باکیفیت‌هاست بی‌کیفیت‌ها که خیلی بیشترند] راهیِ جشنواره‌ها هم نمی‌شوند و مخاطبان هم با آن‌ها خوش‌اند حتی اگر مثل همین فیلم، تقریباً فیلم‌نامه با «شخصیت‌پردازی» بیگانه باشد اما لااقل «تیپ»‌ها را خوب درآورده باشد.

«دو روز دیرتر»، فیلمی سفارشی‌ست برای «ازدیاد جمعیت» که این وسط به سفارش‌های دیگر هم می‌پردازد از جمله اینکه «چرا مهاجرت؟»، «مهاجرت مال طرفداران حکومت پهلوی‌ست»، «به آژانس‌های مهاجرت اعتماد نکنید»، «فقط نویسنده‌های کم‌استعداد که یک تخته‌شان کم است به فکر رفتن هستند» و… که از نظر من، تا این جای قضیه، چندان جای انتقاد نمی‌ماند چرا که دولت‌ها، همیشه دنبال سفارش دادن به فیلمسازان هستند و فیلم‌های قابل توجهی هر ساله در امریکا، به شکل سفارشی ساخته می‌شوند و اصلاً هم جای انکار ندارد.

«دو روز دیرتر» فیلم خوش‌ریتمی‌ست و بدون این که در باتلاقِ «فیلم فارسی» بیفتد، «مخاطب‌پذیر» است و اگر همین یک امتیاز را هم داشت باید برایش پپسی باز می‌کردیم!

تکمله:

یک.«دو روز دیرتر» در اولین روز جشنواره 42 ، در پردیس ملت که سالن خاص خانه سینما معرفی شده، به نمایش درآمد با تأخیر البته و از آنجایی که بنده خیلی فضول تشریف دارم، پرس و جو کردم و متوجه شدم که نسخه‌های فیلم‌ها به تعداد محدود در ساعت ۱۴ به پردیس ملت رسیده و بخش اعظم همان نسخه‌ها هم با دستگاه‌های پخش این پردیس هم‌خوانی نداشته و در نتیجه فیلم فقط در دو سالن ۳ و ۴ به نمایش درآمد و کنترل‌کنندگان دائم با بی‌سیم در ارتباط بودند که چطور جمعیت را در دو سالن جا کنند.

دو. نمردیم و معنا و مفهوم «سالن اختصاصی خانه سینما» را فهمیدیم! تا ساعت ۱۱ و ۲۱ دقیقه صبح پنجشنبه، هنوز صفحه تلگرام جشنواره، برنامه نمایش «سالن اختصاصی» را منتشر نکرده بود و صفحه تلگرام «خانه سینما» هم ساعت ۱۱ و ۳۱ دقیقه بازنشرش کرد یعنی «خانه سینما» هم در جریان نبود که اکران فیلم‌های پردیس ملت، برخلاف سالن‌های دیگر، ساعت ۱۳ نخواهد بود و ساعت ۱۶ است. من از جانب خودم از تمام کسانی که زودتر از خانه حرکت کرده بودند تا به فیلم ساعت ۱۳ برسند، عذرخواهی می‌کنم! تبریک به همه، که قرار است هر سال آتش را از نو کشف کنیم!

سه. بعد از چند بار اعلام تعویق نمایش «دو روز بعدتر» از بلندگو اعلام شد «اکران فیلم دو روز بعدتر در سالن‌های ۳ و ۴ اکران خواهد شد!» دو بار هم این خطای «زبان فارسی دستم به دامنت!» تکرار شد! خُب، عزیزان یا «اکران» اول را حذف می‌کردید [حالا کاری نداریم به «فارسی را پاس بداریم» و تفاوت «اکران» و «نمایش»] یا «اکران خواهد شد» آخر را؛ خدایا توبَه!

چهار. برای آن که کاملاً از توهم خارج شوم از دو نفر مطلع در پردیس ملت، در مورد شام احتمالی سوال کردم و هر دو پاسخ یکی بود «خبری نیست!» از خانواده سینما که در «خانه سینما» روزگار می‌گذرانند استدعا دارم حتماً «لقمه» با خودشان از خانه بیاورند چون در بهترین حالت [اگر با خودروی شخصی هم آمده باشند] ساعت ۱۲ شب به بعد، به خانه می‌رسند؛ البته بنده دیگر پیِ قضیه را چندان نگرفتم چون محتمل بود که چنین جوابی بشنوم: «شام در تهران؟ شام، در سوریه است!»

پنج. دوستانی که وسیله شخصی ندارند حتما مجهز باشند به لوازم کامل زمستانی چون موقع برگشتن از پردیس و در سرازیری پارک ملت، ممکن است به دلیل لغزندگی کامل و راه‌پیمایی طولانی، دیگر نتوانند روز بعد، هفته بعد، ماه بعد به جای دیگری بروند!

منبع : سینما سینما