هزار و یک نقش، هزار و یک قصه

به گزارش رکنا ، مهدی حسینی‌نیا پدیده عجیبی در بازیگری است. شاید کمتر بازیگری را در حافظه سینمایی‌مان بتوانیم به یاد بیاوریم که تا این اندازه میان هر نقش و کاراکتری که بازی کرده است تلورانس داشته باشد. گستره تنوع نقش‌های او در دهه گذشته آنقدر زیاد است که گاه مخاطب فراموش می‌کند صاحب تمامی این چهره‌ها و شخصیت‌ها یک نفر است. بی اغراق باید گفت ریسک پذیرش تمامی این نقش‌ها در کمتر از یک دهه نشان از نبوغ بازیگری می‌دهد که البته اندازه و طول نقش برایش مهم نیست و کیفیت اجرا و شیمی هر کاراکتر است که می‌تواند او را متمایز کند و در میان انبوه چهره‌های مهم فیلم‌هایی که بازی کرده است گاه یک سر و گردن بالاتر از بقیه بایستد. از همین آخرین کارش مرور کنیم. حضور و همکاری مجدد حسینی‌نیا با شهرام شاه‌حسینی در سریال رهایم کن و بعد از موفقیت این همکاری در سریال می‌خواهم زنده بمانم نوید خلق کاراکتری را می‌دهد که متفاوت از شخصیت مفتاح است. بهرام بوقی یک شخصیت چند وجهی و لایه لایه دارد. مردی که در آستانه پا گذاشتن به دهه چهارم زندگی از لابلای یک زندگی فلاکت بار سر درآورده و در آغوش خانواده نایب‌سرخی‌ها توانسته است به نان و نوایی برسد. شخصیتی فرصت‌طلب که از غفلت دختر کوچک ارباب روستا سوءاستفاده کرده و خودش را به عنوان داماد اجاره‌ای به این خانواده غالب می‌کند. در نگاه نخست شاید فرصت طلبی‌ها و شخصیت‌پردازی به جا و به اندازه کاراکتر را برگ برنده این شخصیت بدانیم اما نباید فراموش کرد که حسینی‌نیا به تن بی جان این کاراکتر روح دوباره بخشیده است. ادای متفاوت دیالوگ‌ها با چهره‌ای که همواره لبخندی ماسیده و یخ‌زده روی صورتش است و ادای کلمات با دهان بسته و حالت دندان قروچه از یک سو و ولنگاری در حرکت و شلختگی و بی عاری در رفتار از سوی دیگر چنان ظرافتی به نقش داده است که در کنار بازیگران مطرح دیگری از جمله محسن تنابنده و هوتن شکیبا و بابک کریمی می‌توان به رفتارهای این شخصیت دل بست و با او همراهی کرد. گو آنکه پس از بر ملا شدن نقشه خانواده نایب سرخی که می‌خواستند او را بعد از مراسم عروسی از بین ببرند مخاطب با تمامی پلیدی شخصیت با او همذات پنداری می‌کند. سکانس‌های عروسی و حالت دو گانه چهره حسینی‌نیا را در این مراسم به یاد بیاورید. کدام بازیگری را سراغ دارید که تا این اندازه بتواند سرخوشی و رهایی و جنون و خشم و بی عاری را به یک اندازه و مناسب شخصیت و موقعیت به چشم بیاورد؟

حالا همین شخصیت را مقایسه کنید با شخصیت بایرام در فیلم برادران لیلا که حسینی‌نیا بازی کرده است. همان موقعیت عروسی و همان شخصیت فرصت طلب و مستبد. اما در برادران لیلا موقعیتی را شاهد هستیم که دیگر بایرام را در موضع انفعال نمی‌بینیم. تنوع شخصیت‌هایی که حسینی‌نیا بازی کرده است را در فیلم شنای پروانه و بازی در نقش مصیب به یاد بیاورید. یک گنده لات چاقوکش و عرق خور که برای کل محله ایجاد ناامنی را به ارمغان آورده و به قول تمام لات‌های محل آدم دوم محل بعد از هاشم (امیر آقایی) است. یک کینه کهنه و یک انتقام قدیمی که باعث شد فاجعه قتل پروانه شکل بگیرد. حسینی‌نیا همین شخصیت خلاف را در متری شش و نیم بازی کرد اما با تفاوت‌های بسیار در ابعاد نقش و جزئیات کاراکتر. حسن گاوی در متری شش و نیم معامله‌کننده متوسطی بود که مواد مخدر را از طریق جاسازی کردن در معده افراد چاق به خارج از کشور حمل می‌کند. ظرافت بازی حسینی‌نیا در این نقش آنقدر قابل دریافت و درک است که هنوز هم سکانس‌های حضور او در

اداره آگاهی و دیالوگ‌های او با ناصر خاکزاد و صمد را به خوبی در ذهن مخاطب ماندگار کرده است.

حسینی‌نیا دو نقش طلایی در سریال‌های نمایش خانگی هم دارد. مفتاح در می‌خواهم زنده بمانم که سردسته یک گروه خلافکار مافیایی بود و رحمان که یک جوان سفیه و عاشق برادر است که تمام زندگی‌اش را وقف برادر بزرگترش بهمن کرده تا بتواند در مسیر خلاف‌های برادرش او را همراهی کند. دو شاه نقش که اجزای بازی در هر کدام از آن‌ها نشان از سواد و درک درست این بازیگر در پیدا کردن جزئیات و مطالعه شخصیت‌ها است. شخصیت‌هایی که نشان می‌دهند همگی خاستگاهی متفاوت دارند و حسینی‌نیا با دریافت دقیق تفاوت‌های آن‌ها کلکسیونی از بهترین و به یادماندنی‌ترین نقش را بر پرده سینما و تلویزیون به یادگار گذاشته است.