پژمان جمشیدی، یک‌شبه، به صداوسیما جان تازه داد

شروع پرقدرت زیرخاکی که از شب گذشته فصل چهارم آن به آنتن شبکه یک رسیده، نشان از این دارد که ظاهرا هنوز طنازی پژمان جمشیدی و زوج دونفره‌ای که با ژاله صامتی ساخته‌اند، جواب می‌دهد. به طور خاص در قسمت اول این مجموعه کلی سکانس‌های دونفره داشتیم که کاملا بر رابطه میان فریبرز و همسرش تکیه داشت، او همچنان به انگیزه زیرخاکی زنده‌ است و نفس می‌کشد! این می‌تواند نجات‌دهنده باشد، چون هویت سریال و اصلا اسم آن بر اساس زیرخاکی و تمایل شدید فریبرز به کشف گنج تعریف شده، پس چه بهتر که گاهی مثل آن فصل جنگ و انقلاب خیلی از هسته مرکزی داستان دور نشود. آن چه که در قسمت اول دیدیم با ورود به روستا، ظاهرا قرار است، موقعیت یک مسئول پر از وعده و وعید را ببینیم، موقعیتی تصادفی که نصیب فریبرز شد و او را به جای "مهندس" اشتباه گرفتند و او کلی وعده و وعید داد که آب لوله‌کشی خواهد آورد، ماهی دو تومن خواهد داد، مدرسه و بیمارستان و...

زیرخاکی

موقعیت اشتباهی‌ای که فریبرز آن را رد نکرد و با تاکید بر "خدوم بودن" ظاهرا آن را دودستی خواهد چسبید! ورود چهره‌هایی نظیر محمد شیری به سریال تا حدی در فضای مجازی هم بازتاب داشته، او پیش از این یک بار دیگر هم نقش خان را در سریال خاطره‌انگیز شب‌های برره ایفا کرده بود و حالا به نوع دیگری به آن نقش برگشته است.

اگر زیرخاکی در فصل جدیدش قرار است در روستا بماند، جالب و پرریسک است، جالب از این جهت که به هر حال فضای روستا برای مخاطب شهری جذاب است و به نوعی سریال توریستی می‌شود، پرریسک از این جهت که خب فضا محدود است و داستان باید پرکشش تعریف شود. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به آن چه که در فصول قبلی زیرخاکی گذشته.

فصل اول 

پژمان جمشیدی، یک‌شبه، به صداوسیما جان تازه داد

فصل نخست سریال زیرخاکی به عنوان سریال ماه رمضان شبکه یک در سال ۱۳۹۹ پخش شد و روایتگر داستان مردی بود که برای یافتن یک زیرخاکی دست به کارهای جالبی میزد و در واقع داستان این سریال در دو دوره پیش از انقلاب و بعد از انقلاب روایت شد. این مجموعه در بستر تاریخ معاصر و انقلاب، وقایع دوران پهلوی و ساواک را با لحنی متفاوت روایت کرد و تحولات جامعه را در سال‌های پایانی دهه پنجاه نشان داد که جدای از بازی‌های جذاب بازیگران، نکته جذاب بصری دیگر این سریال طراحی صحنه و دکور آن و دقت بر جزییاتش بود، شاید ساختن دکور و طراحی لباس برای آثار تاریخی متعلق به چند قرن پیش عادی شده باشد ولی بازسازی شکل و شمایل افراد و فضاها نزدیک به پنجاه سال گذشته با رعایت همه جزییات، به اضافه انتخاب ته‌رنگ سپیا برای تصاویر، کمکی است برای سفر ذهن به نیم‌قرن پیش که شاید برای برخی نوستالژیک و برای عده‌ای هیجان‌انگیز باشد. 

فصل دوم

پژمان جمشیدی، یک‌شبه، به صداوسیما جان تازه داد

فصل دوم سریال «زیرخاکی» با ادامه همان حال و هوای فصل نخستین خود، روایتی از نفوذ نیروهای ضد انقلاب به دستگاه‌های تازه تاسیس انقلابی را مطرح کرد. شخصیت «اسکندر» به عنوان نماد یک نفوذی زیرک و باهوش در این سری پررنگ تر شد و تمام اتفاقات داستان حول شخصیت او چرخید. گرچه فیلمساز در سکانس آغازین این فصل و چندسکانس کوتاه دیگر به سراغ جبهه‌های جنگ رفت اما نتوانست انچنان که بایسته و شایسته است تصویری از جنگ نشان دهد و موقعیت‌های کمیک و شوخی‌های این سکانس‌ها نیز تقلیدی از سریال‌های موفق گذشته بود. از طرفی برخلاف فصل اول که شاهد همدلی و همراهی پری و فریبرز بودیم در سراسر این فصل پری نگران خیانت از سوی فریبرز بود. از طرف دیگر نقش پسر آنها کاوه نیز که از شیرینی‌های سری قبل بود در این سری بسیار کمرنگ شد.

فصل سوم

پژمان جمشیدی، یک‌شبه، به صداوسیما جان تازه داد

سریال زیرخاکی ۳ نیز به عنوان یکی از چهار سریال نوروزی ۱۴۰۱ تلویزیون از شبکه یک سیما پخش شد اما سومین فصل سریال سرگرم‌کننده جلیل سامان نتوانست در سطح و اندازه دو فصل قبلی ظاهر شود. شاید بخشی از شکست سریال زیرخاکی ۳ را باید در ناتوانی سریال در پرداخت به سوژه‌های مرموز دانست. اما این سریال هم‌چنان یک نقطه قوت اساسی دارد. نقطه قوتی که عامل اصلی موفقیت سریال از همان ابتدای مسیر بوده و هنوز هم پررنگ به نظر می‌رسد؛ بازیگران توانمندی که به بهترین شکل ممکن در نقش‌های خود هنرنمایی می‌کردند و به همین دلیل نقش‌آفرینی‌هایی به‌یادماندنی از خود به یادگار گذاشتند. اگرچه ژاله صامتی به عنوان نقش اصلی زن سریال به خوبی از پس انتظارات برآمد اما حقیقت آن است که وزنه اصلی سریال روی دوش پژمان جمشیدی بود. هنرنمایی خیره‌کننده، متفاوت و سرشار از جذابیت پژمان جمشیدی در فصل سوم سریال زیرخاکی هم تکرار شد اما به لطف فیلم‌نامه ضعیف سریال، بازی دیدنی جمشیدی مانند دو فصل قبلی به نظر نرسید و این فصل مورد توجه قرار نگرفت.