این مطلب از گروه وب گردی است و تنها جنبه سرگرمی دارد
خبر خوب| صاحبخانهای که سبب خیر برای تازه عروس و داماد شد
در ادامه ماجرای آدم های خوب را می خوانید که دنیارا زیباتر کرده اند.
بعضی آدمها دنیا را زیباتر میکنند. همانهایی که هروقت از آنها بپرسید:چطوری؟ میگویند: خوبم. وقتی بهشون زنگ میزنید و بیدارشان میکنید؛ میگویند: بیداربودم! یا میگویند خوب شد زنگ زدی باید بیدار میشدم. آدمهایی که با صد تا غصه در دلشان باز هم صبورانه پای درد دلتان مینشینند. همین آدمها هستند که دنیا را جای بهتری میکنند؛
آدمهایی که در اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان میشوید، رو برنمیگردانند و لبخند میزنند و هنوز نگاه میکنند. دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرند و میگویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتر یادداشتی، کتابی... این آدمها را باید قاب کرد زد روی دیوار شهر و گفت لطفا مثل اینها زیبا باشید.
* دختری که در هشت سالگی نویسنده و تصویرگر شد
خبر خوب امروزمان از یک دختر هشتساله است که کتاب خواندن را خیلی بیشتر از بازی کردنِ با موبایل و تماشایِ تلویزیون دوست دارد؛ «روشا مومنی» که هم نویسندگی کرد و هم تصویرگری. اما این دخترک یک شَبه نویسنده نشد، مادرش از زمان بارداری و وقتی که هنوز به دنیا نیامده بود، هر شب برایش قصّه میخواند و این عادت تا الان هم ادامه دارد. کمکم خودش هم به داستان علاقهمند شد و دوستی با کتاب را یاد گرفت؛ در مرحلهی بعد به کتابهای آموزنده و طولانی، علاقه پیدا کرد و داستانها را داخل ذهنش، تجسّم میکرد. این دختر خانم نویسنده پس از گذراندن کلاس اول، خود نیز به خواندن کتابها و رمانهای کودکانه و نیز ادبیات کهن همچون شاهنامه، روی آورد دایره واژگان و ادبیاتش غنی شد.
مدتی گذشت تا اینکه خودش را جای شخصیتهای کتاب گذاشت و سعی کرد در رابطه با هر کدام از آنها، داستانی را بنویسد و در نهایت این داستانها به کتاب «قصههای روشا» تبدیل شد. روشا خودش شروع به نقاشی برای کتابش کرد و رفته رفته، کتابش تکمیل شد. افتخار مایید روشا خانم. آیندهتان روشن عزیزجان.
«حاج نقی محمدی» شش دانگ یک باب مغازه تجاری به ارزش ۷میلیارد ریال را وقف کرد.
*واقف خیراندیش
خبر خوبمان دوممان از وقف جدید در شهرستان گلوگاه به نیت احداث مجتمع فرهنگی، خدماتی و رفاهی است. این وقف برای ایجاد مجتمع برای حسینیه محله ملاحسین محله گلوگاه انجام شد. این واقف خیراندیش «حاج نقی محمدی» است که شش دانگ یک باب مغازه تجاری واقع در روستای ریحان آباد به مساحت ۵۰ متر مربع و به ارزش ۷میلیارد ریال را با نیت برگزاری مراسم ولادت و شهادت امام علی النقی (ع) و امور خیریه وقف کرد.
قرار است بهرهبرداری از این ملک وقفی در راه امور خیریه اعم از کمک به نیازمندان، تهیه جهیزیه، امور فرهنگی، ورزشی و کارهای خیر دیگر به صلاح متولی صورت بگیرد. وقف جدید به نیت احداث مجتمع فرهنگی، خدماتی رفاهی حسینیه محله ملاحسین محله گلوگاه در آبانماه امسال، چهارمین وقف جدید شهرستان گلوگاه در سال جاری است.
* صاحبخانهای که دست خدا شد!
۵ سال از نامزدیشان میگذشت. مخارج عروسی بالا رفته بود و نمیتوانستند عروسی بگیرند و بروند زیر یک سقف. با هم تصمیم گرفتند عروسی نگیرند و با یک مهمانی و لباس عروس و داماد بروند سر زندگیشان. خیلیها جلوی پایشان سنگ انداختند و با حرفها و قضاوتهایشان آنها را ناامید کردند. اما این دو زوج عاشق فقط به فکر تشکیل آشیانه عشقشان بودند. دوتایی یک زیر زمین نقلی را برای شروع زندگیشان انتخاب کردند. صاحب خانه وقتی ماجرایشان را شنید تا یک سال اجاره از آنها نگرفت و نصف قیمت رهن کردند.
توسط صاحبخانه خیر به جایی معرفی شدند و چند تکه اساسی از وسایل زندگی را با تخفیف خریداری کردند و یک لباسشویی هم کادو گرفتند. صاحب خانه خیر اما تا دل این بچهها را شاد نمیکرد ول کن ماجرا نبود! این دو زوج را ماه عسل به ویلای یکی از دوستانش که صاحب یک کارخانه بود فرستاد. در نهایت هم به لطف خدا داماد مسئول فروش کارخانه دوست صاحبخانهاش شد! این یک داستان واقعی است که شما برایمان روایت کردید. زن میگوید: «شبی که خواستم به همسرم بگویم برویم، آن زیر زمین را اجاره کنیم، دلم شکست و حالم بد شد، اما عشقمان را انتخاب کردم، فکر نمیکردم دل شکستم آنقدر دنیا را به هم بریزد که همه چیز مثل دومینو بخواهد قلب شکسته من را ترمیم کند!» این همان دست خداست که برای ما کولاک میکند. امیدواریم خداوند خودش روی زندگیتان دست بکشد.
* صرف هزینه ختم برای آزادی ۲ زندانی
سکوی آخر خبر خوبمان از کار خوب و زیبای یک خانواده تبریزی است. این خانواده نیکوکار هزینه برگزاری مجلس ختم عزیزشان را برای آزادی ۲ زندانی جرائم غیر عمده هدیه کردند. تا با این کار هم روح عزیزشان را شاد کنند و هم ۲ زندانی در بند را به آغوش خانوادهشان برگرداند. دستمریزاد به این طبع بلند و فکر زیبا.
*این حرف پدر را باید با طلا نوشت
در پایان بسته خبریمان برایتان یک حکایت آوردهایم که فکرتان را جلا دهد؛ حجت الاسلام «محسن قرائتی» میگوید: «آدم هرچه دارد از پدرش دارد. کلمات پدر در ذهن بچه میماند. گاهی حرفهای پدرانی که اطلاعات زیادی هم ندارند، در آدم اثر میگذارد. خدا اموات را رحمت کند. پدر من چند حرف به من زد و ساختمان فکری من را عوض کرد. یک بار گفتم: پدر، این خانه بهتر است یا خانهی فلانی؟ کدام یک گرانتر است؟ فرمود: هر خانهای که عبادت خدا در آن بیشتر است، بهتر است.»
ارسال نظر