این زن شجاع ایرانی همه را شوکه کرد /  زندگی عجیب با کروکدیل ترسناک!

همشهری آنلاین: دیگر دوره سگ پاکوتاه و گربه ملوس تمام شده؛ حالا دور، دور بچه شیر و تمساح و افعی است. دیگر به جای گردنبند، پیتون آویزان می‌کنند و با شنیدن نعره شیر عصبانی دلشان ضعف می‌رود. این گزارش در ویژه‌نامه شگفتی‌ها و حوادث-سرنخ- همشهری جوان- نیمه دوم بهمن ۱۳۸۷ منتشر شده است.

این زن نخستین پرورش دهنده کروکودیل در ایران است

فکرش را بکنید؛ یک تمساح ۲ متری در وان حمام خانه، چقدر باکلاس است و مطابق آخرین ورژن مد دنیا. زینب حسینی، یکی از همان‌هایی است که کروکودیل‌ها از سروکولش بالا می‌روند؛ البته نه برای باکلاس شدن، او اولین کسی است که در ایران، کار پرورش کروکودیل انجام می‌دهد. فکرش را بکنید؛ زنی با مزرعه پرورش کروکودیل؛ چقدر بااحساس!

پرورش جوجه کروکودیل‌ها

زینب حسینی زنی است ۴۸ ساله و اهل استان گلستان. او ۳ فرزند دانشجو و دانش‌آموز دارد و می‌خواهد در کنار تمام مسؤولیت‌های همسرانه و مادرانه‌اش، سنگ بزرگی بردارد؛ پرورش جوجه کروکودیل‌های دوست‌داشتنی.

حسینی خیلی خوش‌سفر است. از ترکیه و اتریش گرفته تا مالزی و تایلند را زیر پایش گذاشته اما هیچ سفری برایش مثل رفتن به تایلند نمی‌شود. ماجرا از وقتی شروع شد که او با یک تور ۱۰ روزه راهی بانکوک شد؛ جایی که پر است از مزارع پرورش کروکودیل؛ «من سال ۸۲ به تایلند سفر کردم؛ یک مسافرت تفریحی ولی خب، سفرمان خلاصه شد به بازدید از مزارع پرورش کروکودیل. خیلی جالب بود. من هر روز به همراه چند نفر به مزرعه پرورش کروکودیلی که در شهر بانکوک بود، می‌رفتم. غرق جاذبه این حیوانات شده بودم. آن‌قدر در مزرعه می‌ماندم که دیگر فرصت رفتن و گشتن جاهای دیگر را نداشتم».

زینب از روزهایی می‌گوید که برای دیدن شکار کروکودیل‌ها به مزرعه می‌رفت؛ «کروکودیل‌ها خوی وحشی دارند. آنها موقع شکار واقعا دیدنی و جذاب هستند. اما چیزی که باعث شد من به فکر پرورش آنها در ایران بیفتم،‌ ارزش تجاری پوست آنها بود. در کشور تایلند به این کار به چشم یک صنعت پردرآمد نگاه می‌کنند». کم‌کم جرقه‌های زیادی در ذهن زن ماجراجو روشن شد. حسینی می‌دید که چطور زنان جوان و مسن، پرورش کروکودیل‌ها را به دست گرفته‌اند. به همین خاطر او با اعتماد به نفس زیاد به فکر راه‌اندازی چنین مزرعه‌ای در ایران افتاد. 

سال‌های دور از مجوز

اولین گام ،گرفتن مجوز بود؛ کاری که سخت به نظر می‌رسید چون استفاده از گوشت کروکودیل در اسلام حرام است؛ اما حسینی به این فکر می‌کرد که می‌شود از پوست آنها و خواص دارویی این حیوان استفاده کرد. زینب عزم خودش را جزم کرد و قبل از ارائه طرح به جهاد کشاورزی، یک بار دیگر در سال ۸۳ به تایلند سفر کرد. این مسافرت این بار یک ماه طول کشید. بعد از آن، طرح نوشته شد و به دست مسوولان جهاد کشاورزی رسید! بعد از ۲ سال دوندگی، حسینی مجوزش را گرفت و سفارش داد تا از تایلند برایش جوجه تمساح بیاورند.

مامان کروکودیل

«من جوری درباره کروکودیل‌ها با همسر و بچه‌هایم حرف می‌زدم که آنها با خنده به من می‌گفتند انگار یکی از این جک و جانورها الان بغلت است و داری نازش می‌کنی!» زینب قبل از آمدن کروکودیل‌ها باید همسر و فرزندانش را قانع می‌کرد. آنها از دیدن کروکودیل تا حدی می‌ترسیدند.

تمساح‌ها را قرار بود یکی از آشنایان زینب حسینی که مرتب به تایلند سفر می‌کرد، برای او بیاورد. بعد از مدتی جوجه‌ها به تهران رسیدند و یک یخدان یونولیتی کوچک شد خانه آنها. اما وقتی ۲ شب پشت سر هم جوجه کروکودیل‌های بازیگوش از جایشان بیرون آمدند و بچه‌های زینب حسابی ترسیدند، مادرشان مجبور شد جای بهتری را برای جانوران پیدا کند؛ «خودم خیلی راحت و عادی به کروکودیل‌ها دست می‌زدم.

آنها نوزاد بودند و قدشان به ۳۰ سانت هم نمی‌رسید اما خیلی زمان لازم بود تا بچه‌هایم بتوانند به جوجه کروکودیل‌ها دست بزنند. بچه‌ها زمانی که جوجه کروکودیل‌ها در بغلم بودند به خودشان جرات می‌دادند تا کمی آنها را نوازش کنند». با این حال، گلریز، گلیدا و آرین ۱۰ ساله هر شب به مادرشان اصرار می‌کردند یخدان کروکودیل‌ها را محکم ببندد تا مبادا آنها هوس گردش به سرشان بزند.

این زن نخستین پرورش دهنده کروکودیل در ایران است

به همین خاطر جوجه تمساح‌ها اثاث‌کشی کردند و رفتند به داخل یک آکواریوم. زینب برای اینکه جوجه کورکودیل‌ها اذیت نشوند و از اشتها نیفتند یک طرف آکواریوم را با ماسه و طرف دیگر را حوضچه‌ای پر از آب کرد. روزهای اول کروکودیل‌داری خوب پیش می‌رفت اما کم‌کم سر و کله دوست و آشنا و فامیل به خانه حسینی باز شد. هر کس با دیدن این جانوران چیزی می‌گفت؛ یکی پیشنهاد پرورش اسب را به جای کروکودیل می‌داد و دیگری می‌گفت که این کار مردانه است و یک زن از پس‌اش برنمی‌آید.

گاهی رفتارها آن‌قدر زننده بود که به زینب و خانواده‌اش حسابی برمی‌خورد؛ «یکی از دوستانم به جای آنکه من را تشویق کند، با لحن خاصی گفت مگر حیوان قحط است که مارمولک پرورش می‌دهی؟ آنها نمی‌فهمیدند که چقدر این کار برای من جدی است».

البته خانواده زینب هیچ وقت او را تنها نگذاشتند؛ گرچه اوقاتی هم پیش می‌آمد که بچه‌ها به توجه بیش از حد مادرشان به جوجه کروکودیل‌ها حسودی می‌کردند. در این میان، آرین – پسر کوچک خانواده- هم همیشه سر به سر مادرش می‌گذاشت و گاهی او را از روی شیطنت «مامان کروکودیل» صدا می‌کرد. علاقه زینب به کروکودیل‌ها رفته‌رفته بیشتر می‌شد. او برای ساخت مزرعه پرورش این حیوان، یک پایش گلستان بود و یک پایش تهران؛ چون باید کروکودیل‌ها را قبل از اینکه بزرگ شوند، به مزرعه می‌برد. 

قورباغه و ماهی می‌خوریم

جک و جانور عجیب داشتن یک طرف و غذا دادن به آنها و سالم نگه داشتنشان طرف دیگر. کروکودیل‌ها مثل اسباب‌بازی پشت ویترین نبودند و زینب هر دو روز یک بار باید به آنها غذا می‌داد،‌ آن هم قورباغه و ماهی؛‌ «من چند تا ماهی زنده را خریده بودم و با بچه‌ماهی‌هایی که به دنیا می‌آمدند شکم کروکودیل‌هایم را سیر می‌کردم. البته گاهی هم آنها را به ضیافت بچه قورباغه‌ها دعوت می‌کردم تا دلی از عزا دربیاورند». 

کروکودیل‌ها طاقت یک هفته بیشتر گرسنگی را ندارند؛ به همین خاطر ۲ روز یک بار، قورباغه و ماهی‌هایی را که صاحبشان داخل حوضچه آکواریوم می‌ریخت، شکار می‌کردند. البته تمساح‌ها فقط ماهی و قورباغه نمی‌خورند؛ در واقع آنها را می‌شود با هر نوع گوشتی از جمله ضایعات مرغداری‌ها یا ماهی‌های گندیده سیر کرد و چون آنها هیچ بیماری مشترکی با دام و طیور ندارند این جانوران دم‌کلفت برای غذا خوردن آداب و رسوم ویژه‌ای دارند.

زینب حسینی در این‌باره می‌گوید: «این حیوان برای شکار کردن کنار آب می‌نشیند تا حیوانی برای نوشیدن آب به طرف او بیاید. بعد با حرکت سریع و به موقع آرواره‌هایش طعمه‌اش را به چنگ می‌آورد». برای کروکودیل فرقی نمی‌کند چه بخورد؛ خوراکش شیر مرغ است تا جان آدمیزاد. 

این زن نخستین پرورش دهنده کروکودیل در ایران است

چرایی‌اش را حسینی این‌طور توضیح می‌دهد: «شیره گوارشی کروکودیل آن‌قدر اسید دارد که هر چه بخورد، بعد از دقایقی در شکمش آب می‌شود». البته این تنها شیرین‌کاری کروکودیل‌ها برای خوردن شکارشان نیست؛ آنها ترفندهای دیگری هم برای شکار دارند.

درواقع تمساح‌ها، زیاد احتیاج به غذا خوردن ندارند اما وقتی گرسنه شوند، برای به دست آوردن طعمه خود دست به هر ترفندی می‌زنند. برای شکار، تمساح‌ها فقط چشم‌ها و سوراخ بینی‌شان را خارج از آب نگه می‌دارند. بعد وقتی طعمه موردنظرشان را پیدا کردند، سریع با حرکت سر و آرواره‌هایشان شکار خود را غافلگیر کرده و بعد آن‌قدر شکار را با حرکات سر چپ و راست می‌کنند که جانور بیچاره تعادلش را از دست بدهد و بعد آن را به زیر آب می‌کشند».

زینب حسینی این جملات را با هیجان برایمان می‌گوید؛ انگار تنها این خاصیت تمساح‌ها او را جذب آنها کرده است. به هر حال، تمساح‌ها آن‌قدر هم که شما فکر می‌کنید، سنگدل نیستند. کروکودیل‌ها تا زمانی که خوراک ماهی در اطرافشان باشد، اصلا کاری به کار انسان و گوشت تلخش ندارند اما به هر حال نمی‌شود خوی وحشی این جانور را هم دست کم گرفت. به قول معروف، کار یکدفعه می‌شود.

با جانت بازی نکن

کروکودیل‌داری به همین راحتی‌ها هم نیست. با وجود این، بعضی‌ها برای مد و کلاس هم که شده با جانشان بازی می‌کنند و در حیاط و اتاق خواب یا وان حمامشان کروکودیل نگه می‌دارند. زینب می‌گوید: «من کلی تحقیق کردم و همه چیز را برای پرورش کروکودیل‌ آماده کردم و بعد این خزندگان را خریدم اما بعضی‌ها در کمال تعجب با جان خودشان بازی می‌کنند و با افتخار به من می‌گویند ما یک کروکودیل یک یا ۲ متری داریم. با آن چه کار باید کرد؟».

البته شاید شما ندانید با این جانوران چه کار کنید اما کروکودیل‌های گوشت‌خوار خوب می‌دانند چه باید سر صاحبان بی‌توجهشان بیاورند. کروکودیل‌ها جای خوب، غذای چرب و نرم و توجه و کنترل ویژه می‌خواهند؛ «جای کروکودیل‌ها نباید زیاد سرد یا گرم باشد؛ چراکه این خزندگان خشن بی‌اشتها می‌شوند». تازه، این یک بخش ماجراست؛ اگر کروکودیل‌ها باز تا آخر عمرشان ۳۰ سانت می‌ماندند می‌شد یک فکری برای نگهداری‌شان کرد اما این جانوران در ۲ یا ۳ سالگی به ۳-۲ متر می‌رسند.

آن وقت است که زور شما دیگر به آنها نمی‌رسد؛ «کروکودیل‌ها فقط تا ۷ ماهگی قابل نگهداری هستند اما به یکی دو سال که برسند، متراژشان بزرگ‌تر و وزنشان هم سنگین‌تر می‌شود و دیگر کنترل آنها سخت خواهد شد. 

از تولید به مصرف

کروکودیل‌ها را می‌شود دوست داشت؛ البته نه به خاطر تیپشان بلکه به خاطر کمکشان به جامعه بشری. بهانه راه‌اندازی مزرعه پرورش کروکودیل، هم صنعت بود و هم تجارت. ماجرا از این قرار است؛ یک تعدادی کروکودیل مولد تخم می‌گذارند. کروکودیل‌های نوزاد به دنیا می‌آیند و ۴-۳ سالشان می‌شود.

اما داستان غم‌انگیز آنها از همین جا شروع می‌شود؛ کروکودیل‌ها را در این سن می‌کشند و از پوست ، خون ، گوشت و چربی آنها چیزهای مختلف درست می‌کنند؛ «کشتن کروکودیل‌ها با دستگاه الکتریکی و با برق انجام می‌شود؛ قدیم‌ها با اسلحه بود که در آن صورت پوست کروکودیل آسیب می‌دید».

پودر استخوان این حیوان آن برای درمان سرطان پوست و پوستش برای ساخت کفش، کیف و... استفاده می‌شود. خانم حسینی خودش هم یک کیف کروکودیلی دارد. او پوست این حیوان را هم از کوچک تا بزرگش می‌خواهد داشته باشد تا به در و دیوار اتاقش آویزان کند. این هم از سرنوشت کروکودیل بودن!