ایران در ماتم سرنوشت دردناک این 2 برادر خردسال + اولین عکس ها و فیلم
حجم ویدیو: 5.77M | مدت زمان ویدیو: 00:02:14

 با اعلام خبر عارضه مغزی سپهر کرابی و دستگیری سرنشینان خودرویی که باعث تصادف ظهر شنبه (۱۷ دی) در بولوار امامیه شد، به‌سراغ شاهدان عینی و برخی والدین مدرسه‌ای رفتیم که این دو برادر دانش‌آموز در آن مشغول تحصیل بودند.

به گزارش رکنا؛ ساعت حدود ۴ عصر است و از مدرسه ۱۳ آبان صدای همهمه بازی بچه‌ها می‌آید. فوتبال بازی می‌کردند و گوشه‌ای از حیاط، مادران و پدران به انتظار نواختن زنگ مدرسه و بردن فرزندانشان بودند. اما به‌جز شروشور کودکی، هیچ صدای دل‌چسبی به گوش نمی‌آمد. همه در سکوت و بهت اتفاقی بودند که ظهر روز قبل رخ داده بود.

ساعت ۱۲:۳۰ ظهر شنبه ۱۷ دی بود که دو کودک هشت و دوازده‌ساله به‌نام‌های سهیل و سپهر کُرابی ، دچار سانحه تصادفی شدند که بر اثر بی‌ملاحظگی یک راننده متخلف و بدون گواهی‌نامه اتفاق افتاد. هنگامی که این دو برادر روی جدول‌های وسط بولوار امامیه مشهد، دقیقا روبه‌روی کوچه حیاط محل سکونتشان بودند، حیاتشان به پایان می‌رسد و گرمای خانه کوچه شماره ۵۵ امامیه از بین می‌رود. سهیل همان لحظه فوت می‌کند، اما سپهر با کمک اورژانس احیا و به بیمارستان ناظران منتقل می‌شود. اما وضعیت وخیم او، امید‌ها را برای بازگشتش به خانه کم می کند؛ شاید چیزی شبیه به معجزه لازم باشد تا او دوباره پدر و مادر داغدارش را در آغوش کوچک خود بگیرد.

تصادف زمانی اتفاق می‌افتد که سپهر، برادر بزرگ‌تر که دانش‌آموز نوبت صبح مدرسه است، برای آوردن برادر کوچک‌ترش به منزل می‌رود و هر دو هنگامی که منتظر عبور خودرو‌ها هستند و آماده عبور از خیابان، ناگهان ارابه مرگ از پشت‌سر با آن‌ها برخورد می‌کند و آنچه نباید رخ می‌داد، به وقوع می‌پیوندد.

در مدرسه هیچ‌کس حال خوبی ندارد. آقای هنرمندی، آموزگار پایه ششم مدرسه که معلم سهیل و سپهر بوده است، با ابراز تأسف از اتفاق رخ‌داده تعریف می‌کند: زمانی که این حادثه تلخ را به من اطلاع دادند، به اتفاق خدمتگزار مدرسه به‌سمت محل حادثه شتافتیم و آن صحنه تلخ را دیدیم. سپهر هنوز جان داشت و بلافاصله او را راهی بیمارستان کردیم.

والدین مقابل درِ مدرسه جمع شده‌اند و در انتظار فرزندان خود هستند. از آنان خواستیم با ما از دغدغه‌هایشان بگویند. مادری آمد و گفت: دو فرزند دارم که هردو آن‌ها در این مدرسه مشغول تحصیل هستند و منزلمان نیز نزدیک است، اما ترافیک بولوار و سرعت زیاد خودرو‌ها باعث می‌شود همواره از بروز حادثه‌ای هراس داشته باشم؛ بنابراین خودم آن‌ها را می‌برم و می‌آورم.

پدر یکی‌دیگر از بچه‌ها پیش می‌آید و می‌گوید: پسرم کلاس اول دبستان است. بار‌ها از مسئولین خواستیم پل عابر پیاده در مجاورت مدرسه نصب کنند تا کودکان ما راحت تردد کنند یا دست کم یک افسر پلیس در محل بگذارند تا رانندگی ماجراجویانه برخی رانندگان کنترل شود، اما تاکنون پاسخی به درخواست ما نداده‌اند و حادثه دیروز، نتیجه این بی‌توجهی است.

یکی‌دیگر از مادران حاضر در جمع که خودش روزگاری در این مدرسه و در نوبت دخترانه آن تحصیل می‌کرده است، گفت: این مدرسه دو در دارد که یک درِ آن به‌سمت فضای سبز داخل خیابان باز می‌شود و برای تردد ایمن دانش‌آموزان مناسب است، اما متأسفانه سال‌هاست این در بسته است و امکان استفاده از آن نیست. کودک پس از پایان مدرسه با هیجان فراوان به خیابان می‌آید تا یا با سرویس به خانه بازگردد یا نزد والدینش برود؛ همین باعث می‌شود با بازیگوشی و بی‌احتیاطی به خیابان پا بگذارد و خدایی‌ناکرده اتفاق بدی بیفتد.

بقیه والدین هم هریک به نوبه خود مسئله‌ای را بیان می‌کنند و انتظاراتی از آموزش و پرورش، پلیس راهور و شهرداری دارند. انتظاراتی که هم هزینه کمی دارد و هم ایمنی زیادی برای محیط تحصیل فرزندان آنان و پنج مدرسه دیگر که در نزدیکی همین مدرسه هستند، به وجود می‌آورد. باید دید مسئولان چه اقدامی انجام خواهند داد.

چراغ خانه‌ام خاموش شد

با گام‌های بی‌رمق، آهسته‌آهسته وارد امامیه ۵۵ می‌شویم و روبه‌رویمان پرده تسلیت سهیل، فرزند دل‌بند خانواده کرابی را می‌بینیم. این پرده می‌توانست پرده تبریکی باشد برای شاگرد اول شدن او یا قهرمانی ورزشی و حتی سفری زیارتی؛ اما اکنون او را «مرحوم سهیل کرابی» خطاب می‌کنند.

پدر از درِ منزل خارج می‌شود و ما با او رودررو می‌شویم. مردی جوان که گویی از دیروز تا الان چند سال پیرتر شده است. آرام به‌سمتش رفتیم و پس از معرفی خود و عرض تسلیت دقایقی گفتگو کردیم. می‌گفت: چراغ خانه‌ام خاموش شد. دیگر کسی را ندارم که وقتی از سر کار بازمی‌گردم، استکان چای را به من بدهد یا آنکه پشت در بایستد و من را بترساند. او از سهیل حرف می‌زد؛ همان پسر کوچکش.

برای آقا و خانم کرابی لحظات سختی است؛ اما آن‌ها نمی‌خواهند امیدشان نامید شود و هنوز باور ندارند چه سرنوشت تلخی را تجربه می‌کنند. اینک تنها یادگاری آن خانه، دختری چهارماهه است که آقای کرابی با بغض روایت می‌کرد سهیل و سپهر چقدر او را دوست داشتند و ساعت‌ها با او بازی می‌کردند.

اکنون خبر می‌رسد عوامل انتظامی سرنشینان خودرو سمند را که باعث این حادثه شدند، بازداشت کرده‌اند. راننده، جوانی ۲۱ ساله و بدون گواهی‌نامه بوده است که به‌اتفاق دوستانش به‌سمت مقصدی نامعلوم در حرکت بودند که این حادثه را رقم می‌زنند. فرزند صاحب خودرو که با برداشتن خودرو پدر، آن هم بدون اجازه و سپردن آن به دوستش، سبب رقم‌خوردن این اتفاق تلخ می‌شود، به‌وسیله مردم دستگیر و به کلانتری قاسم‌آباد تحویل داده می‌شود و دیگران نیز صبح یکشنبه (۱۸ دی) بازداشت شدند.

علی صمدی جوان - خبرنگار