این مطلب از گروه وب گردی است و تنها جنبه سرگرمی دارد.
نوعروس وقتی وارد اتاق خواب شد خشکش زد! / او از داماد مشهدی طلاق گرفت
دختر جوان در حالی که نگرانی در چهرهاش موج میزد و همه راههای نجات برادرش را بن بست میدید، با طرح شکایتی علیه برادرش دست به دامان قانون شد تا شاید آخرین راه نرفته را نیز بیازماید.
او در حالی که از یادآوری روزگار تلخ برادرش رنج میکشید، با بغض در گلو به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: برادرم تنها پسر خانواده بود و از همان دوران کودکی گویی با فرزندان دیگر پدر و مادرم به کلی تفاوت داشت.
هر آن چه اراده میکرد برایش فراهم میشد، من و دیگر خواهرانم حتی جرأت نداشتیم با صدای بلند با او صحبت کنیم چون بلافاصله با جیغهای دلخراش او رو به رو و از سوی پدر و مادر سرزنش میشدیم.
به همین دلیل برادرم به فردی لوس و بیادب تبدیل شده بود و هر کاری که دلش میخواست انجام میداد. او هیچ وقت عادت به «نه» شنیدن نداشت و پدر و مادرم نیز هیچ وقت در مقابل خواستههای او کلمه «نه» را بر زبان نمیراندند. روزها سپری میشد و این وضعیت همچنان ادامه داشت.
لوس شدن برادر
بزرگتر که شد پدر و مادرم هر نوع امکاناتی برای او فراهم کردند تا او به تحصیلاتش ادامه بدهد اما برادرم حتی مقابل معلم و مدیران مدرسهاش هم چهرهای خود مختار داشت و به درس و کتاب اهمیتی نمیداد. به همین دلیل هم ترک تحصیل کرد.
با این حال پدر و مادرم باز هم از او حمایت کردند. از طرفی معاشرتهای او با دوستان ناباب نیز آغاز شده بود و گاهی شبها به خانه نمیآمد. این در حالی بود که هیچ کس جرأت نمیکرد از او بپرسد شب کجا بوده است!
زمانی به خود آمدیم که او به یک معتاد حرفهای تبدیل شده بود. این گونه بود که پدر و مادرم سالهایی از عمرشان را در مسیر کلینیکهای ترک اعتیاد گذراندند به این امید که او را از این وضعیت اسف بار نجات دهند.
اما دلسوزیهای بیجا و حمایتهای مالی خانوادهام موجب شده بود برادرم نه تنها اعتیادش را کنار نگذارد بلکه به جوانی بیکار و بیعار تبدیل شود.
منجلات مواد افیونی
او هر روز با مصرف انواع موادمخدر صنعتی در منجلات مواد افیونی غوطهور میشد تا این که مادرم تصمیم گرفت برای نجات از این وضعیت دلخراش، او را داماد کند.
ولی آنها هنگام خواستگاری از اعتیاد برادرم سخنی نگفتند و برادرم نیز به طور پنهانی در خانه پدرم مواد مصرف میکرد، تا این که چند روز قبل عروسمان به طور ناگهانی او را در حال مصرف مواد دید و تقاضای طلاق کرد.
او میگوید چرا با پنهانکاری زندگی دختر جوانی را نابود کرده اید؟ مادرم هم به خاطر این موضوع بیمار شده است و از این که زندگی فرزندش در شعلههای اعتیاد میسوزد، رنج میبرد. حالا که با خیانت ما، خانواده دیگری نیز متلاشی شده است، آمدهام از او شکایت کنم تا شاید…
منبع: خراسان
ارسال نظر