ناگفته هایی از ناصر ملک مطیعی که هرگز نشنیده اید ! + عکس ها

ناصر ملک مطیعی بازیگر قدیمی سینمای ایران است. ناصر ملک مطیعی قبل از انقلاب درفیلم های زیادی نقش آفرینی کرد. ناصر ملک مطیعی در فیلم قیصر نقش فرمان را بازی کرد. ناصر ملک مطیعی پس از انقلاب دیگر بازی کرد نکرد. اما ناصر ملک مطیعی پس از سالها چشم انتظاری در فیلم نقش نگار بالاخره مقابل دوربین قرار گرفت.

به گزارش رکنا، مرحوم فردین و مرحوم ملک مطیعی ، بزرگ ترین اسطوره‌های تیپ در سینمای ایران هستند . آنها با  روحیه‌ای که برخاسته از زندگی ورزشی شان بود ، وارد سینما شدند و چون خودشان بودند ، مردم آنها را باور کردند .

مردمی که روی پرده نقره‌ای آنها را شناختند ، تا واپسین دم حیات آنها را با نام کوچک صدا و مشکلات شان را بی پرده به آنها می گفتند ، انگار رفقای ۴۰ ساله اند !

 و جالب اینکه این دو بزرگوار با وجودی که دیگر در سینما فعال نبودند و به دلیل همین نوع زندگی، وضعیت مالی ایده آل هم نداشتند اما تا واپسین دم حیات به هیچ خواسته‌ای «نه» نگفتند و هر دستی که به سمت شان دراز شده را گرفتند ...

اگر در سینمای قبل از انقلاب به خاطر نبودن دانشگاه و مدرسه و کتاب و استاد ، بازیگران به صورت غریزی و خودجوش جلوی دوربین می‌آمدند ، اگر از امثال ملک‌مطیعی پذیرفتنی بود که خودشان روی پرده باشند ، اما از بازیگران امروز دیگر نمی‌توان چنین چیزی را پذیرفت و متاسفانه می بینیم هنوز هم سوپراستارهای این سینما کسانی هستند که همان شخصیت واقعی خود را روی پرده ارائه می‌کنند ! بازیگری که در نقش های عصبی و هیستریک مشهور می شود در زندگی شخصی اش هم همین است ، یا آنکه مظهر بی‌قیدی و لودگی است ، آن دیگری ، آن دیگری و آن دیگری ....

فردین و ناصر

 ناصر ملک مطیعی در سینما همیشه ایفاگر نقش هایی بود که با جوانمردی از خود و خواسته قلبی شان گذشته و در حق دیگران ایثار و فداکاری می کردند. آنقدر این داستان تکرار شد که در چند تلاش مرحوم ملک مطیعی برای شکستن این تابو و ایفای نقش های متفاوت ، مردم او را نپذیرفتند و مجبور شد به همان قالب قبلی برگردد!

 یکی از مشهورترین داستان ها در مورد پشت پرده سینما با حضور ملک مطیعی به فیلم «ناخدا» ساخته امیر شروان برمی گردد که سال ۵۳ اکران شد و منوچهر وثوق ، فروزان ، علی بابا و احمد معینی نیز در آن بازی می کردند.

 در صحنه فینال فیلم ، ناخدا باید جانش را برای نجات جوان اول فیلم می داد. خانم فروزان باید بالای سر جسم چاقو خورده ملک‌مطیعی می‌رسید و سر او را - که از ابتدای فیلم علاقه اش به فروزان را سرکوب کرده بود - روی پا می گذاشت و از علاقه اش می پرسید و گریه می کرد ولی ناخدا باید با همین کاراکتر میمرد .

در لحظه اوج بازی ، ناگهان امیر شروان کات داد تا بار دیگر یادآوری کند که ....

42734286-56E8-4A47-BA9F-1C2FFE84950C_w408_r1_s

اما ناصرخان با همان گریم چاقو خورده و حس دردی که در چهره‌اش گرفته بود ، با صدای بلند گفت : «خیالت راحت ,من وظیفه‌ام را میدانم .نباید این خانم را در آغوش بگیرم ,باید گذشت کنم !» و در آن گرمای سوزان بندرعباس این صحنه رمانتیک و عاطفی با انفجار خنده حضار کن فیکون شد !