چه می‌شد اگر حزب داشتیم؟

انتخابات 1400 در 28 خرداد سال جاری برگزار می شود.

به گزارش رکنا، در زمان انتخابات است که افسوس مقایسه «آن‌چه هستیم» با «آن چه می‌توانستیم باشیم» مدام می‌پیچید در سرمان. فقدان نظام حزبی کارآمد اما ریشه بخش عمده‌ای از این افسوس‌ها است. افسوس‌هایی مانند «وعده‌ها به جای برنامه‌ها» یا «افراد به جای تیم‌ها» یا حتی افسوسی مانند «مصاحبه به جای مناظره» که همگی از نبودن نظام حزبی ریشه می‌گیرد.

چالش بزرگی که از مناظره‌های امسال انتخاباتی برمی‌آید، یک چیز است: نه مناظره‌ها و نه کاندیداها هیچ‌کدام در حد و اندازه انتظارات مردم نیستند. آن‌ها با رییس‌جمهور مطلوب‌شان فاصله دارند؛ هم در تسلط‌شان بر مسائل، هم در مهارت‌های ارتباطی‌شان مانند سخن‌وری.

این پرسش را اگرچه می‌توان در سطحی فردی به آن پرداخت و چالش را در افراد حاضر در رقابت تقلیل داد، اما ریشه‌های این مساله، ریشه‌هایی عمیق‌تر است. به نظر می‌رسد پرسشی نهادی و ساختاری است. این که ساختار حکمرانی از افرادی مانند شهید بهشتی، شهید مطهری یا مهدی بازرگان، که هم در سطح گفتار و هم تسلط به موضوعات، رسیده است به وضعیت فعلی، می‌تواند یک پرسش جدی باشد!

به عبارت دیگر پرسش کلیدی آن است که «چرا ساختار حکمرانی کشور از پرورش نیروهایی سیاسی با توانمندی‌های بالا، تسلط بالا بر مسائل و کارآزموده برای رقابت سیاسی ناتوان بوده است؟»

در حقیقت افراد بزرگ، برآمده نهادهای بزرگ هستند. نهادهای بزرگ هستند که امکان رشد و توسعه را فراهم می‌آورند؛ رشدی که خروجی آن انسان‌ها بزرگی هستند که می‌توانند راهبری جوامع را در عرصه‌های مختلف بر عهده بگیرند.

در عرصه سیاست نیز سیاستمداران بزرگ، هیچ‌گاه نمی‌توانند بدون محیط مناسب، بدون نهادهای بزرگی مانند احزاب و اندیشگاه‌ها شکل گرفته باشند. در حقیقت خروجی احزاب بزرگ و اندیشگاه‌های بزرگ، (و شاید یکی از مهم‌ترین خروجی‌های آنان) سیاستمداران بزرگی است که در فرآیندهای رقابتی و توسعه‌ای، هم تسلط بالا به مسائل جامعه خود دارند و هم کارآزموده رقابت‌ها و انتخابات‌ها شده‌اند.

اما در فقدان نهادهایی مانند احزاب و اندیشگاه‌ها است که قد و اندازه یک بازیگر از میزان مشخصی بزرگ‌تر نمی‌شود؛ سیاستمدار ما «خود رو» و دیمی رشد می‌یابد؛ بسته به این‌که بارش باران دانش و توانمندی برایش چه میزان بوده باشد. در حالی که در یک مدل نظام‌مند است که اندیشگاه‌های بزرگ، دانش و نظریه‌های لازم را برای سیاستمدار تولید می‌کند و احزاب بزرگ نیز توانمندی‌های سیاسی، مذاکره‌ای و رقابتی را توسعه می‌دهد.

فقدان کل‌نگری و همه‌جانبه‌نگری برآمده از همین چالش است. صحبت‌ها و نگاه کاندیداها اغلب و در بهترین حالت برآمده از سابقه پیشین آنان در مسوولیت قبلی‌شان بود. کاندیداها نتوانستند فراتر از آن تجربه اخیر، نگاه قابل توجه یا ایده ارزشمندی داشته باشند؛ چرا که آنان در هیچ فرآیندی توسعه نیافته بودند و در هیچ مسیر حزبی و اندیشگاهی در معرض دریافت دیدگاه‌ها و دانشی فراتر از یک حوزه بخشی و تخصصی قرار نگرفته‌اند.

در حقیقت فقدان نظام حزبی است که ما را از سیاستمداران بزرگ، همه‌جانبه‌نگر و دارای دیدگاه‌های راهبردی محروم شده‌ایم. از این ساختار فعلی نمی‌توان انتظار داشت تا سیاستمدارانی بزرگ به جامعه معرفی شوند؛ جز تک‌ستاره‌هایی که آنان نیز به دلیل نداشتن تیم نمی‌توانند موفق شوند.

و اما راه پیش رو ...

برای رسیدن به جامعه‌ای که می‌توانست باشد، اما نیست؛ نیاز داریم به تغییر سازوکار بازی. نیاز داریم تا ساختار را به گونه‌ای بازتعریف کنیم که در آن نهادهای بزرگ شکل بگیرند و این نهادهای بزرگ انسان‌های بزرگ به جامعه معرفی کنند.

راه خروج از این عدم مقبولیت در کشور تنها و تنها پذیرش نهادهای بزرگ، یعنی احزابی بزرگ با پایگاه‌های گسترده مردمی و اندیشگاه‌هایی بزرگ با انبوهی از مطالعات در حوزه‌های مختلف است. نهاد است که می‌تواند راهبرانی بزرگ را برای مسوولیت‌های بزرگ به ما معرفی کند.  آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.