چرا رژیم پهلوی سقوط کرد؟  / 9 دلیل

به گزارش رکنا، فرشاد مومنی در در واکاوی ریشه عوامل اقتصاد و سیاسی فروپاشی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی گفت: به طور کلی در سالگرد دهه فجر و ایام پیروزی انقلاب اسلامی ذهن‌ها به چرایی و چگونگی فراز و فرودهایی برمی‌گردد که هر از چندی در ایران اتفاق می‌افتد و آنچه مهم است اینکه ما صرف نظر از نقش‌ها و داوری‌های خود این پرسش را مطرح کنیم که آیا می‌توانیم از این فراز و فرودها درس عبرت بگیریم تا این فهم و یادگیری بسترساز تحقق اهدافی باشد که مردمانی بی‌شمار جان، مال و توان خود را فدای آن می‌کنند. در واکاوی ریشه‌های مسیری که منجر به فروپاشی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی شد رویکردهای متفاوتی مطرح می‌شود، همچنین طیف کسانی که در این زمینه صحبت کرده‌اند عوامل پرشماری را در ریشه‌یابی موضوع مورد توجه قرار داده‌اند و به نظر من مرور آن عوامل و تلاش برای دستیابی به یک صورت بندی نظری می‌تواند راهگشا باشد.

وی ادامه داد: بنابراین در ادبیات موضوع فروپاشی رژیم پهلوی شاید یکی از جذاب‌ترین و برجسته‌ترین کارهای صورت گرفته متعلق به جان فوران یکی معروفترین ایران‌شناسان است. او در کتاب «مقاومت شکننده» در مقام جمع‌بندی چرایی فروپاشی رژیم پهلوی با مرور آثار امام خمینی، 9 اتهام اساسی را به رژیم پهلوی مطرح می‌کند که موجب سقوط آن رژیم شد. این 9 عامل عبارتند از؛ گسترش و تعمیق غیرمتعارف فساد، تقلب‌های پی‌درپی در انتخابات و دستکاری آراء مردم، نقض پرشمار قانون اساسی، سرکوب مطبوعات و احزاب سیاسی، از بین بردن استقلال دانشگاه‌ها، تضعیف عقاید اسلامی، کاپیتالاسیون، فروش نفت به اسرائیل و گسترش دولت است.

مومنی تصریح کرد: نکته جالب آن است که وقتی به آثار نزدیکان حکومت پهلوی مراجعه می‌کنید با کمال شگفتی متوجه می‌شوید که چقدر دیدگاه‌ها در این زمینه می‌تواند نزدیک باشد. مثلاً فریدون هویدا برادر هویدا در کتاب سقوط شاه می‌گوید هفت عامل بیشترین نقش را در توضیح چرایی سقوط رژیم پهلوی داشته است. او باور دارد که ساخت دیکتاتوری و اشتباه‌های شخص شاه مهمترین عامل سقوط رژیم پهلوی بود اما در کنار آن گسترش و تعمیق فساد مالی و اخلاقی، افراطی‌گری در هزینه‌های نظامی به ویژه تخصیص منابع ارزی و ریالی برای خرید ابزار سرکوب مردم، زوال عملکرد اقتصادی، نظام تک حزبی، اختناق شدید نسبت به آزادی‌های مصرح در قانون اساسی و دست کم گرفتن قدرت مذهب توسط دولتمردان بوده است.

این اقتصاددان با بیان اینکه افرادی هم بوده‌اند که سطوح بالاتری از بحث‌ها را در این زمینه مطرح کردند، افزود: شاید یکی از درخشان‌ترین کارها مربوط به اثر زنده یاد هدی صابر باشد. به نظر من در شرایط کنونی کشور که به نوعی بی‌اعتمادی فراگیر مشخصه کلیدی مناسبات سیاسی و اجتماعی است و ابعاد این بی‌اعتمادی فراگیر در روایت سه جلدی بررسی وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور در گزارش وزارت کشور توضیح داده شده است، کتاب «فروپاشی» هدی صابر می‌تواند به عنوان یک وفاق باشد. بنابراین روایت او در میان طیف کسانی که به روایت‌های رسمی اعتماد ندارند می‌تواند اعتمادبرانگیز باشد. ویژگی دیگر این اثر آن است که چون در همان اوایل سقوط رژیم پهلوی نوشته شده است حاوی اطلاعات روزآمد، دسته اول و نقل قول‌های استثنایی است.

وی ادامه داد: ضمن اینکه زنده‌یاد صابر در این کتاب صرف نظر از تبلیغات سلطنت طلبان که در سقوط رژیم پهلوی به استکبار جهانی نقش زیاد قائل می‌شدند، روایت درون واکاوانه و متکی بر اسناد رسمی را در دستور کار قرار می‌دهد. عنصر گوهری در روایت صابر از سقوط رژیم پهلوی این است که نظام تصمیم‌گیری‌ها و تخصیص منابع حکومت پهلوی در سال‌های پایانی دچار تصلب ذهنی و اقتصادسیاسی شده است. صابر اینگونه توضیح می‌دهد که وقتی به اسناد پشتیبان برنامه ششم توسعه نگاه می‌کنید سطحی از آگاهی کارشناسی در گزارش‌های رسمی مشاهده می‌شود که به طور نسبی بی‌پرواتر از همه اسناد مشابه برنامه‌های پیشین است و این تصلب ذهنی، سیطره منافع رانتی هیات حاکمه و عدم انعطاف آنها به سمت منافع ملی با جزئیات کامل توضیح و نشان داده که آن آگاهی کارشناسی و هشدارها در مرحله تصمیم‌های اساسی عقیم می‌ماندند و آنها نه قادر و نه مایل بودند ذهنیت‌های نادرست خود را تصحیح کنند و نه آمادگی داشتند که منافع ملی را بر منافع شخصی و باندی اولویت دهند.

این کارشناس اقتصادی با اشاره به مجموعه آثاری که توسط مقامات درجه یک و دو در مورد سقوط رژیم پهلوی نوشته‌اند، گفت: کتاب‌های پرشماری داریم که توسط مسئولین کلیدی سازمان برنامه آن زمان منتشر شده و آنها نیز تاکید دارند که یک خودکامگی و خودرایی غیرعادی نزد شاه ایجاد شده بود که هیچ ایده اصلاح‌طلبی را نمی‌پذیرفت و اینگونه تصور می‌کرد که هرگونه پذیرش ایده اصلاح طلبی، به معنای شکست است و این رویه بود که طی سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۶ دنبال شد. صابر در اثر خود نشان می‌دهد حتی در ماه‌های پایانی حکومت پهلوی، سطوحی از انعطاف در محمدرضا شاه پدیدار شده بود اما آن انعطاف نه تنها کمکی نکرد بلکه اعتراف‌های شاه از نظر مردمی که از شرایط عاصی شده بودند و نمی‌توانستند آن را تحمل کنند به عنوان بینه حقانیت حرکات اعتراضی خود دانستند.

وی یادآور شد: شاه در مصاحبه با روزنامه کیهان به تاریخ سوم آبان ۱۳۵۵ در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه اگر دوباره درآمدهای ارزی افزایش یابد چه می‌کنید؟ پاسخ می‌دهد، دیگر آن را آتش نخواهیم زد. این در واقع یکی از حیرت انگیزترین اعترافات شاه محسوب می‌شود و به نظر می‌رسد باطل سحر تمام دیدگاه‌های طیف سلطنت‌طلب و شاید کل مخالفان انقلاب اسلامی باشد که سقوط شاه را به عوامل بیرونی نسبت می‌دادند. در حالیکه شدت فساد و ناکارآمدی به اندازه‌ای بود که خود شاه دو سال قبل از سقوط حکومت می‌پذیرد که به نام توسعه، زیرساخت‌سازی و ارتقاء بنیه تولید، منابع ارزی در آتش فساد فرقه‌گرایی و خودرایی نابود شده است. همچنین در خاطرات اسدالله اعلم آمده است در ماه‌های پایانی شاه، مشروعیت رژیم با ضریب ۷۵ درصدی در میان خود درباریان سقوط کرده بود.

رییس موسسه دین و اقتصاد در پاسخ به این پرسش که تجارت خارجی رژیم شاه بیشتر بر صادارت نفت خام و واردات کالاهای مصرفی معطوف بود و این چه پیامدی داشت؟ گفت: از جنبه تحلیلی گفته می‌شود غفلت از بنیه تولیدی دو ویژگی دارد که منشاء سوبسید به خارجی‌ها و تحمیل فشارهای مافوق طاقت بر مردم خود است، یعنی فرصت‌های شغلی که حق مردم این سرزمین است را به بیرونی‌ها هدیه می‌دهیم. بنابراین از یکسو تجارت خارجی که آمیزه‌ای از صدور مواد خام و واردات مواد ساخته شده است هر دو دست به دست هم می‌دهند تا اهدای فرصت‌های شغلی به خارجی‌ها امکان‌پذیر شود، از سوی دیگر مردم از تورم ناشی از افزایش قیمت نفت روبه‌رو بودند و تعبیری که خانم نیکی کدی تداعی می‌کنند، کارد را به استخوان مردم رسانده بود.

وی افزود: یعنی نابخردی در سیاست‌های اقتصادی از طریق تحمیل رکود همراه تورم، کارد را به استخوان مردم رساند. شاید جالب باشد که وقتی آثار مکتوب تحریم‌کنندگان کنونی را ملاحظه می‌کنیم آنها نیز استراتژی تحریمی خود را در آن می‌بینند که ایران را در مسیری قرار دهند که بنیه تولید کشور ضعیف شود تا از این طریق افزایش وابستگی‌های ذلت‌آور به خارج بیشتر شود. شاید یکی از درخشان‌ترین کارها در تبیین رژیم پهلوی از این زاویه، کتاب «سیاست خارجی آمریکا و شاه» اثر مارک گازیوروسکی پژوهشگر لهستانی الاصل آمریکایی است که خوشبختانه به فارسی نیز ترجمه شده است. او در این کتاب کار بدیعی انجام داده و شاخص دست نشاندگی را طراحی کرده که در آن وابستگی‌های ذلت‌آور سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی به خارج و بویژه آمریکا به حدی رسیده بود که هم خصلت مشروعیت‌زدایی و هم خصلت نابرابرساز آن دست به دست هم دادند تا هم مشروعیت رژیم پهلوی از میان برود و هم مردم را به مناسبت غیرقابل تحمل و به شدت شکننده فرا بخوانند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.