این مرد ادعا دارد امام جدید است ! + عکس و جزییات
رکنا: یک پژوهشگر مهدویت با نقد شیوه استدلال مبلغین فرقه «احمد الحسن» گفت: لازم است، برای اثبات یمانی بودن خود و دایره ولایت یا نیابت خود و همچنین برای اثبات ضرورت بیعت با خود، حجت شرعی و دلیل فقهی (نه رؤیا یا استخاره یا ...) اقامه کند.
به گزارش رکنا، «او با نص وصیت پیامبر آمده، علم به متشابهات آشکار کرده، دعوت به حاکمیت الهی و زیر پا گذاشتن دمکراسی و حاکمیت مردم کرده و هزاران رؤیا از معصومین به حجیتش شهادت دادند، شما چطور به خاطر نداشتن ادله فقهی ردش میکنید؟» اینها جملات آشنایی هستند برای کسانی که با طرفداران و مبلغین فرقه «احمد الحسن» * مواجه شدهاند. نباید تعجب کرد اگر بشنویم که این جملات نهایت استدلالات این فرقه برای اثبات این ادعا است که: «احمد الحسن بصری، همان یمانی است»! مشکل اساسی این فرقه این است که دلیلی ندارند که شیعیان را قانع کند که این شخص همان یمانی است؛ او نه معجزهای دارد، نه خصوصیات منصوص جسمانی، روحانی یا اخلاقی خاصی که شک و شبهات را از بین ببرد، نه نسب قابل اثباتی و نه هیچ دلیل دیگری. فقط رؤیاهایی است که ادعا میکنند دیده شده و البته خودشان هم دیگر به این نتیجه رسیدهاند که رؤیا نه تنها اعتبار شرعی، بلکه توان قانع کردن جمعیت زیادی را برای گرویدن به این فرقه نیز ندارد.
برای آشنایی بیشتر با این مدعی دروغین مهدویت با حجتالاسلام والمسلمین سیدحمید رفیعی طباطبایی پژوهشگر فرهنگستان علوم اسلامی و کارشناس مهدویت گفتوگو کردهایم که مشروح آن در ادامه میآید:
پیامبر اکرم (ص) اهتمام فراوان به ذکر نام و نسب ائمه داشت
در روایات، مشخصات امام زمان (عج) به خوبی ترسیم شده است. چگونه است که در این عصر برخی افراد به راحتی ادعای دروغین خود را در زمینه مهدویت مطرح میکنند؟
انبیاء الهی (ع) هرگاه به موعودی وعده میدادند که ایمان به او جزیی از دین خدای متعال بوده، علائم واضح، فراوان و روشن برای تعیین مصداق آن موعود بیان و اقامه میکردند تا این تعیین مصداق به روشنی و وضوح رخ دهد. هرگاه پیامبری وعده ظهور پیامبری بعد از خود را میداد، چنان با نشانهها و علائم روشن و با ذکر اسم و نسب دقیق و خصوصیات جسمی و قومی و اخلاقی و ... او را مشخص میکرد که به تعبیر قرآن هر کس او را ندیده باشد نیز بتواند او را تصور کرده و به خصوصیاتش کاملاً مطلع باشد؛ همانگونه که یک پدر از خصوصیات فرزندش آگاه و به آن مطلع است: «الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُون» (سوره بقره، آیه ۱۴۶) بعد از آن نیز، خود آن نبی با اقامه بینات و معجزات باهره، امت خود را در مسیر شناسایی رسالت خویش امداد میکرد.
به همین شکل و پیرو این سنت رایج در بین انبیاء الهی بود که پیامبر اکرم (ص) هنگامی که امت خویش را به پیروی از اوصیاء دوازدهگانه خود دعوت میکرد، اهتمام فراوان به ذکر نام و نسب ایشان نیز داشت تا هر کسی توانایی ادعای احراز این جایگاه را نداشته باشد. در روز عید غدیر، دست امیرالمؤمنین علی (ع) را روی دست گرفته و اینگونه او را منصوب میکند: «فهذا علی مولاه». مکررا تعداد دوازدهگانه اوصیاء را بیان، تأکید میفرمودند که همه آنها از نسل علی هستند و همگی فرزند امام قبلیاند (و جز در مورد امام حسین (ع)، امامت به برادر منتقل نمیشود). در نهایت نیز در روایات متعددی، یک یک آنها را به نام معرفی میفرمود.
ائمه مردم را برای شناخت امام بعدی در تاریکی رها نمیکردند
این محکمکاری راه را بر مدعیان بست؛ چنان که کسی نمیتوانست این منصب را ادعا کند و در صورت ادعای امامت نیز اقبالی در اجتماع به سمت او شکل نمیگرفت؛ زیرا اولین لازمه این ادعا، زاده شدن از امام قبل بود که با وجود حضور و حیات امام قبل در میان شیعیان، به راحتی قابل سنجش و راستیآزمایی بود. به هر حال اهل بیت (ع)، مردم را در شناخت امام بعد از خود یاری میکردند و در تاریکی و حیرت رها نمیکردند؛ به گونه ای که اگر کسی به امامت امام زمان خویش ایمان میآورد، شناخت امام بعدی بر او آسان و روشن بود. علاوه بر اینکه خود امام بعد نیز با ارائه معجزات و ابطال ادعای مدعیان، حجت را بر شیعیان تمام میکردند.
مهمترین مشکل بر سر راه مبلغین «احمد الحسن»
در تاریخ شیعه انشعابات همیشه از ناحیه ادعاهایی مثل توقف یا غیبت امام قبل یا امامت شخصی که سابقاً وفات یافته و ... واقع میشد؛ نه مدعیان دروغینی که در جامعه حاضر و خود را امام بدانند. حتی در شدیدترین شرایط تقیه (مثل زمان وفات امام صادق (ع)) نیز امام پیشین، به گونهای عمل و وصیت میکرد که ضمن حفظ تقیه، شناخت امام بعد با استمداد از قواعد مسلمی مثل زاده شدن از امام قبل، مرد بودن، عدم فسق و ...) برای امت میسور و آسان بود. این سیره مسلم انبیا و ائمه (ع)، امروز مهمترین مشکل بزرگ بر سر راه مبلغین «احمد الحسن» است؛ زیرا آنان مدعیاند که بیعت با یمانی و ایمان آوردن به او، مانند بیعت با امام زمان واجب و تمرد از او موجب تکذیب رسول خداست. با این حال دلیلی ندارند که ثابت کند این شخص همان یمانی است. آنها علامت و دلیلی ندارند که اثبات کند چرا اگر شخص دیگری خود را حائز این مقام بنامد دروغگو، ولی احمد حسن بصری راستگو است.
ردپای امام سیزدهم قبل از ظهور امام مهدی (عج)!
با این وجود مبلغین او میخواهند قبل از زمان ظهور (و حتی قبل از خروج سفیانی) که ادعاهای او قابل راستی آزمایی شود، برای این شخص بیعت بگیرند. او و مبلغینش برای حل این مشکل بزرگ چه چاره ای اندیشیدهاند؟
وی برای حل این مشکل ادعا میکنند او صرفاً یمانی نیست، بلکه سعی دارند علاوه بر یمانی بودن، برای او منصبی دست و پا کند که شیعیان، غالباً بدون درخواست معجزه یا علامتی محرزه، صاحب آن منصب را قبول میکردند و ادعای احراز آن منصب را از یکی از فرزندان «پدری خاص» میپذیرفتند؛ یعنی جایگاه «امامت». احمد الحسن و مبلغینش ادعا میکنند: «یکی از جایگاههایی که در عقاید شیعه اثبات شده و ایمان به صاحب آن جایگاه واجب است، منصب شخصی است که «هم نایب خاص امام زمان در دوران غیبت و هم امام سیزدهم در زمان بعد از وفات حضرت» است و بر شیعیان زمان غیبت لازم است که علاوه بر ایمان به امام زمان، به «یکی از فرزندان معصوم امام زمان» نیز به عنوان «امام سیزدهم و نایب خاص امام زمان» ایمان داشته باشند!
مهم اینجا است که آنها مدعیاند که ایمان تعلیقی به اینکه «اگر بعد از وفات امام زمان (عج)، احمد بن محمد المهدی را دیدم به او ایمان آورده با او بیعت میکنم» نیز کافی نیست. این ایمان و بیعت، باید بعد از تولد او و در زمانی که او ادعای نیابت کرد، بالفعل شود و شیعیان از همان زمان (در زمان غیبت) باید خود را ملتزم به فرامین او بدانند. آنها با این ادعا به دنبال آن هستند که اولاً «یمانی» را از حد نایبی خاص به حد امامت و «انکار یمانی» را از حد انکار نایب به حد «انکار یکی از ائمه (ع)» ارتقاء دهند و ثانیا از طریق اثبات امامت، میخواهند بیعت با یمانی را بدون اقامه حجتی شرعی واجب کنند؛ یعنی چیزی بیش از آنچه در روایات است که فقط مخالفت با او را حرام دانستهاند.
اگر مقام امامت برای او ثابت نشود، او باید برای اخذ بیعت با خود (به عنوان نایب خاص) دلیل فقهی و شرعی اقامه کند تا بعد از آن بتواند ایمان به خود را جزیی از دین و انکار آن را تکذیب رسول خدا بداند؛ زیرا نایب موظف است فقط در محدودهای که نیابت دارد وظایف خود را انجام دهد. حضرت مسلم (ع) در شهر کوفه فقط برای امام حسین (ع) بیعت گرفت و هیچگاه بدون اقامه بینه و حجت شرعی برای خود بیعت نگرفته، ادعا نکرد که بیعت با من و ایمان به نیابت من جزیی از تشیع است.
ادعای کذب «امامت» بدعتگذاری در دین محسوب میشود
ما که چیزی به عنوان مقام امامت برای یمانی نداریم و این بر خلاف اندیشههای تشیع است.
ادعای مقام امامت برای یمانی، موجب میشود علامت محرزه خواستن از مدعی یمانی شبیه دلیل خواستن از یکی از امامان برای امامت خویش و امری خلاف سیره تاریخی شیعیان شود؛ زیرا ادله استمرار امامت تا روز قیامت به شیعیان اجازه میداد که اگر بعد از فوت یکی از ائمه، تنها یک نفر مدعی امامت بود و علائم عمومی امامت (مثل مرد بودن و عدم فسق و فرزندی بلافصل امام قبل) را واجد بود، بدون خواستن علامت محرزه از او، به او ایمان بیاورند. بلکه معمولاً به دلیل روشن بودن اینکه امام بعدی کیست، خواستن علامت محرزه و حجت شرعی از ائمه (ع) رایج نبوده و کم سابقه است. مبلغین احمد الحسن هم مدعیاند که خواستن علامت محرزه از کسی که مدعی درجه امامت است واجب نیست. علاوه بر این، او میتواند بعد از ادعای امامت، بدون اقامه دلیل فقهی، برای خود بیعت گرفته و دایره ولایت و اختیارات خود را هر اندازه که دلش خواست تعیین کند. به عبارت دیگر، «حرمت ادعای منصب نیابت بدون اقامه حجت شرعی و ادله معتبره فقهی» با ادعای امامت برطرف میشود؛ زیرا اعتبار بخشیدن به ادله فقهی به دست امام است.
این مغالطه بسیار ظریف این طایفه است. زیرا اولاً اعتبار بخشیدن به اینکه کدام دلیل نزد شارع معتبر است و کدام غیر معتبر، به دست امامی است که امامتش محرز است، نه به دست کسی که صرفاً مدعی امامت است. ثانیاً نخواستن دلیل شرعی و حجت معتبره از ائمه اثناعشر در دوران حضور به این معنی نیست که شیعیان، صرف ادعای امامت با ایشان بیعت کرده بودهاند؛ بلکه ایمان آوردن به ائمه همواره همراه دلیل معتبر شرعی و فقهی بوده و قبول امامت آنها بدون مطالبه علائم محرزه یا معجزه، به خاطر وضوح و تعیین امامت در یک یک ائمه بوده است نه تساهل در تعیین مصداق امامت. در روایات ما، تساهل در تعیین امام و ادعای امامت برای کسی است که انتصابش از جانب خدای متعال به این منصب محرز نشده است، از محرمات قطعی و از اعظم گناهان و بدعتگذاری در دین و موجب اشد عقوبات الهی است.
تکاپوی طرفداران احمد الحسن از فرقهسازی تا ساختن یک امام جدید!
چرا بر این مفهوم امامت یمانی تأکید دارد؟
از جهت روانی هم، این فرقه به کمک ادعای امامت یمانی، به دنبال این هستند تا شیعیان را برای یافتن امام سیزدهم و بیعت با او قبل از ظهور امام زمان، به تکاپو و جستجو بیندازند. به تکاپو انداختن شیعیان برای یافتن شخصی احمد نام که مدعی فرزندی امام زمان باشد، احمد الحسن را از جایگاه مدعی که باید دلیلی بر ادعای خود بیاورد، به جایگاه امام سیزدهمی منتقل میکند که شیعیان به دنبال آن میگردند تا با او بیعت کرده و دور او تجمع کنند. به همین خاطر است که آنها سعی میکنند با کنار هم قرار دادن روایاتی که خودشان هم آنها را (به خاطر مبتلا بودن به روایات معارض فراوان و اشکالات سندی و دلالی) از روایات متشابه میدانند و با بافیدن مقدمات فراوان، امکان حضور امامی غیر از امام زمان را در زمان غیبت تصویر و شیعیان را به تکاپوی یافتن او بیندازند؛ حال آنکه به فرض اثبات این ادعاها، هر شیعهای از خود میپرسد: «از کجا معلوم که یمانی در زمان ما ظهور کرده باشد تا لازم باشد من او را از میان مدعیان این مقام جستجو و انتخاب کنم؟ چرا او نباید خود را با ادله معتبر و اطمینانبخش به امت معرفی کند؟»
راهی که «احمد الحسن» از آن فراری است
درباره چگونگی استدلال به «حدیث وصیت» و «روایات یمانی» و سهم هر یک از این دو منصب در مدعای این فرقه توضیح بدهید.
اساس ادعای احمد الحسن، ادعای «یمانی» بودن است، نه «امام سیزدهم یا اول مهدیین یا فرزند امام زمان» بودن؛ زیرا او به فکر بیعت گرفتن از مردم «قبل از زمان ظهور» است؛ اما اثبات وجود چنین امامانی، تکلیفی را قبل از زمان ظهور برای شیعیان ایجاد نمیکند، ولی بعضی از روایات، از مخالفت با یمانی نهی کرده است. اما چرا از اول نمیگویند که احمد الحسن «یمانی» است و باید با او بیعت و به او به عنوان نایب خاص ایمان آورد؟ چرا بیش از یمانی بودن، او را به عنوان «امام احمد» معرفی میکنند و خود را به دردسر اثبات امامت او میاندازند؟
علت این است که آنها دریافتهاند که اختیارات «یمانی» محدود به «فقه» است. او اگر بخواهد، ایمان آوردن به خود را نیز (مثل ایمان به امام زمان) واجب و از ضروریات و لوازم تشیع بخواند و یا بخواهد با همه مراجع تقلید مخالفت و یا حکمی بر خلاف فقه رایج صادر کند، باید ادله معتبر فقهی و شرعی اقامه کند و نمیتواند بدون دلیل فقهی روایات صادره از ائمه گذشته را نقض یا برای خویش در جایی ولایت قائل شود. مثلاً باید به دلیل معتبر فقهی اثبات کند که این اعمال را به دستور حضرت انجام میدهد یا با ارائه بحث فقهی، این اعمال را مستنبط از روایات اهل بیت بداند.
پناه بردن به علمیات روانی
اما آنها به دنبال اثبات منصبی هستند که هم قبل از ظهور، ایمان آوردن به او واجب باشد و هم مقید به فقه نباشد و بتوانند بدون ارائه دلیل فقهی ایمان به آن را جزیی از دین بدانند.
به همین خاطر سعی کردهاند که با استفاده از احادیثی مثل حدیث وصیت و ادعای وحدت یمانی و مهدی اول (البته بدون اقامه دلیلی روشن)، ادعا کنند باید قبل از ظهور با یمانی بیعت کرده و اختیارات امام برای او قائل شده، او را با فقه محدود نکنیم. از جمله اینکه برای اثبات یمانی بودن، از او دلیل «فقه پسند» مطالبه نکنیم. سهم حدیث وصیت در ادعای ایشان این است که برای اثبات به دنیا آمدن امام سیزدهم قبل از ظهور و رشید بودن او در زمان ظهور به انتهای این حدیث اشاره میکنند (که به او صفت «اول المومنین» داده شده است که ظهور در این دارد که بعد از وقوع ظهور حضرت، او اولین کسی است که به ایشان ایمان می آورد، پس باید در زمان ظهور به رشد خود رسیده باشد). اما برای ترغیب به اینکه الان به دنبال چنین شخصی گشته و همین الان با او بیعت کرد، به روایات یمانی تمسک میکنند و بیعت با این نایب خاص امام زمان را (بدون مطالبه دلیل فقهی) جزیی از تشیع معرفی میکنند که حتی به او اجازه میدهد بدون اقامه هیچ دلیل معتبره فقهی، بر خلاف فقه موجود عمل کرده و حدود الهی را جابجا کند.
البته برای خود احمد الحسن هم روشن است که استناد این مطالب با این اهمیت و گستردگی که میتواند به راحتی حدود الهی را جا به جا کند، بر خلاف روش معمول اهل بیت در بیان شریعت و احکام الهی و ضروریات تشیع است و روایات ما هیچگاه مطلبی در این سطح از اهمیت را به این شکل بیان نکردهاند. به همین خاطر خود ایشان هم مدعی هستند که این مطلب از متشابهات است نه از محکمات، اما احمد الحسن، این مطلب اعتقادی مهم را که با روایات متشابه بیان شده است به کمک شواهد خود به محکمات تبدیل کرده است.
البته وی برای قبولاندن این ادعاهای واهی به مخاطب خود، عملیاتهای روانی هم انجام میدهد. مثلاً قبل از ورود به بحث، مدعی میشود که ادعاهای امام زمان (عج) و اموری که ایشان به آنها دعوت میفرمایند باید به قدری عجیب باشد که ابتدائاً هر کسی آنها را «دین جدید» بداند، پس مخاطبان ما باید آماده شنیدن هر حرف عجیب و غریبی باشند! یا اینکه ادعا میکند که تقلید از مراجع هم با چنین ادله پیچیده و متشابهی بیان شده است، لذا بعید نیست که ضرورت بیعت با یمانی و ایمان آوردن به او به عنوان امام نیز اینگونه بیان شده باشد.
البته این کارهای روانی هم مخاطب آنها را آماده پذیرش این ادعای بزرگ نمیکند. اما وی با طول دادن دوران معاشرت با کسانی که روی آنها تبلیغ میکنند و تکرار مدعاهای خود در صددند تا کاری کنند که مخاطب گمان کند عقاید امامیه همگی از همین دست و ادلهای متشابه هستند. آنها به مخاطب القاء میکنند که انکار این گونه ادله، ملازم انکار ادلهای است که وجود امامان دوازدهگانه از امام علی (ع) تا امام زمان (عج) را اثبات میکند و اگر بخواهیم ادله امامت احمد الحسن را به دلیل عدم وضوح یا عدم اعتبار فقهی و .... انکار کنیم به همین سیاق باید ادله اثبات دوازده امام را هم انکار کنیم.
مدعی یمانی بودن برای اثبات ضرورت بیعت باید ادله ارائه کند
چگونه به ادعاهای این فرقه دروغین پاسخ میدهید؟
در مقابل ادعاهای این فرقه میگوییم: فارغ از اشکالات سندی و دلالی و روایات معارضی که در بعضی بخشهای استدلالات شما قابل طرح است، مهمتر از هر چیز این است که دلیلی فقاهتی برای اثبات یمانی بودن این شخص و دایره اختیارات و ولایت او مطرح کنید. «حدیث وصیت» نیز کمکی در این امر به شما نمیکند. نهایت امری که با حدیث وصیت قابل اثبات است این است که ما قبول کنیم که بعد از ظهور و وفات امام زمان (عج)، با فرزندی از ایشان به نام «احمد» بیعت کرده به او ایمان بیاوریم؛ بدون درخواست معجزه یا علامت محرزهای دیگر.
اما اثبات وجود امامی از اولاد امام زمان که در دوران غیبت نیز حیات دارد، تکلیفی را برای امروز ما اثبات نمیکند، الا اینکه به نحو تعلیقی به او ایمان بیاوریم (اگر بعد از وفات امام زمان (عج)، زمان چنین شخصی را درک کردیم به او ایمان خواهیم آورد). به هر حال اثبات یا انکار وجود او، تغییری در مواجهه ما با کسی که مدعی یمانی بودن است ایجاد نمیکند. همانطور که فقها، برای ادعای نیابت عامه خود از امام زمان (عج)، یا ولایت «فقیه» در دوران غیبت، حجت شرعی و ادله فقهی ارائه میکنند. بر کسی که ادعای یمانی بودن دارد نیز لازم است، برای اثبات یمانی بودن خود و دایره ولایت یا نیابت خود و همچنین برای اثبات ضرورت بیعت با خود، حجت شرعی و دلیل فقهی (نه رؤیا یا استخاره یا ...) اقامه کند. بعد از اقامه چنین دلایلی، اگر ادله وجود امام سیزدهم و وحدت او با یمانی تمام باشد، میتوان از او ادعای امامت سیزدهم را نیز پذیرفت.
پینوشت:
* احمد اسماعیل گاطع الصیمری در حالی به دروغ مدعی فرزندی و وصایت امام زمان (عج) است که هنوز امام زمان ظهور نفرموده است؛ اما ادعای قیام کرده و خود را اولین نفر از مهدیین مینامد. وی با اینکه سید نیست و اصل و نسب او از طایفه «صیامر» معلوم و معروف است، عمامه سیاه بر سر میگذاشت و در مجامع عمومی ظاهر میشد؛ از جمله ـ طبق فیلمی که از او گرفته شده است ـ بر بالای منبر در یک مسجد، با لباس روحانی و عمامه سیاه سخنرانی کرده و ادعاهای ضد و نقیض خود را مطرح کرده است.
منبع: مشرق نیوز
ارسال نظر