از آن زمان سیاست نفتی از ستون‌های اصلی هژمونی جهانی امریکایی است. این هژمونی همراه با ستون‌های نظامی - صنعتی که آیزنهاور پس از جنگ جهانی دوم تعریف کرده، برای جهانخواری و برتری‌طلبی بر‌اساس کنترل بازار Store بین‌المللی نفت در عرصه‌های تولید وعرضه نفت بنا شده است. البته ستون مهم دیگر این برتری‌طلبی را هژمونی تسلط دلار بر بازارهای مالی جهان تشکیل می‌دهد، چنانکه از جنگ دوم دیگر نقش چندانی برای ارزهای اروپایی در مبادلات جهانی باقی نماند. این سلطه گری امریکا به اروپا، ژاپن و بسیاری از کشورها دیکته می‌کند که ما «امنیت نفتی و نظامی شما را با وفور عرضه نفت و قیمت ارزان تأمین می‌کنیم» ولی شرطی این میانه هست که نفت را از تولید‌کنندگان فقط به دلار بخرید. به صادر‌کنندگان نفت هم فشار می‌آورد که نفت را فقط به دلار بفروشید. نتیجه این سیاست این است که بهای ثمن و مثمن هر دو به امریکا سرازیر می‌شود و تسلط دلار به معاملات غیر‌نفتی بین کشورها تسری پیدا می‌کند. این زنجیره هژمونی در دوران جنگ سرد و در معارضه با اردوگاه اتحاد جماهیر شوروی و اکنون هم در مقابله با روسیه و کشورهایی که هژمونی امریکایی را نپذیرند، به کار می‌رود. البته این تسلط مالی، نظامی و سیاسی دندان اتمی هم دارد که هرچند امریکا متعهد به کاهش کلاهک‌های هسته‌ای و تهدید نکردن کشورها در به‌کار بردن اسلحه هسته‌ای در قرارداد دهه هشتاد با اتحاد جماهیر شوروی شده بود ولی در حال حاضر حتی کشورهای فاقد اسلحه هسته‌ای را تهدید به کاربری سلاح کشتارجمعی هسته‌ای می‌کند. وجه نفتی هژمونی امریکایی با نفت ارزان به عین شکوفایی عصر صنعتی شدن کشورها در قرن بیستم و توسعه وسایل نقلیه مجهز به موتورهای درون‌سوز بود که تقاضا برای فرآورده‌های نفتی را هر10 سال دو برابر می‌کرد. همین توسعه تکنولوژی امروزه در جبهه تولید امکان فروش نفت ارزان در امریکا و در بازار بین‌المللی را غیر‌ممکن کرده است. به دیگر سخن با افزایش سهم امریکا در تولید نفت از هشت میلیون بشکه در روز به دوازده میلیون به یمن تکنولوژی شکافت رس‌های نفتی ممکن شده است ولی این گران‌ترین نفتی است که در دنیا تولید می‌شود که تعیین‌کننده قیمت بازار است. پس ادعای ترامپ Trump که چون امریکا در تولید نفت پس از شصت سال خودکفا شده همراه با ادعای نفت ارزان، سرمایه‌گذاران در تولید نفت غیر‌معمول با متوسط هزینه بشکه‌ای شصت و پنج دلار را علیه او برانگیخته است. همین تناقض است که توصیه‌های رژیم صهیونیستی و جماعت وهابیان پرخاشگر به سرکردگی عربستان برای توقف صادرات نفت ایران را غیر‌اجرایی کرده است. ترامپ لاجرم علیه ایران و برخی دیگر از کشورها چشم‌غره می‌رود ولی چون تقاضاهایش را با منطق بازار نمی‌تواند اجرایی کند، لاجرم به جنگ‌افروزی و اختلاف‌افکنی بین کشورها با کشورهای هدف روی آورده است. سیاست اختلاف‌افکنی و جنگ‌های منطقه‌ای مانند آنچه در اوکراین برافروخته‌اند تا حدی ناشی از شکست در سیاست نفتی است. در راستای تهدید صلح در مناطق مختلف جهان، ترامپ و کوچک ابدال‌هایش در سیاست خارجی و نیروهای نظامی امریکا سعی دارند اختلاف‌های بین‌المللی خودساخته را تهدید علیه صلح جهانی جا بزنند و به دنبال گرفتن مصوبه از مراجع بین‌المللی بویژه از شورای امنیت سازمان ملل متحد باشند.

سیاست دست راستی‌های امریکا بر این است که مشکلات و اختلافات بین‌المللی و منطقه‌ای را که با مذاکره و حسن‌نیت قابل حل است، به جنگ‌های منطقه ای تمام‌عیار تبدیل کنند و بلای سوریه و اوکراین را در کشورهای دیگر تجدید‌کنند. در این مسیر مجتمع‌های اسلحه و دلار در امریکا کیسه‌های خود را با غارت ثروت سایر ملل پرمی‌کنند و از کشورهای هدف مخروبه‌هایی به جا می‌گذارند. این سیاست جنگ‌های منطقه‌ای هرچند سال یک‌بار تکرار می‌شود. این همه برای متحدان هژمونی امریکایی نیز نصیب‌هایی می‌گذارد که نمونه فرد اعلای آن نظام صهیونیستی است که به هزینه مالیات‌دهندگان امریکایی از هیچ‌گونه جنایت Crime و اختلاف‌افکنی فروگذار نمی‌کند.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

علی شمس اردکانی، رئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران