پیش از پرداختن به اینکه چرا دستگاه سیاست خارجی ما یکپارچه عمل نمی کند و از نقش فعال خود در مسائل مختلف فاصله گرفته و تبعات آن، لازم است به تحولاتی اشاره کرد که در صورت ادامه روند فعلی در سیاست خارجی، کشور را با چالش های جدی مواجه خواهد کرد.

بگذارید از قتل Murder جمال خاشقجی شروع کنیم. مسئله ای که امواج و نتایج آن تحول جدیدی را در منطقه ایجاد کرد؛ تحولی که شاید آثاری بلندمدت به ویژه در شکل دهی به برخی توافقات منطقه ای داشته باشد که قصد نداریم بدان بپردازیم. حال در رابطه با این ماجرا، سکوت ما(ایران) تا چه حد مبتنی بر راهبرد بود و تا چه اندازه ناشی از سردرگمی؟

در اینجا به رخداد و شگفتی جدیدتری می پردازیم. سفر بنیامین نتانیاهو به عمان و دیدار گرم و صمیمی با سلطان قابوس پادشاه این کشور. کشوری که یک مدیتور منطقه ای و بین المللی برای ایران در وضعیت های خاص بوده است. اگرچه ملاقات مقامات عمان و اسرائیل بی سابقه نبوده اما پوشش رسانه ای آن توسط پادشاهی عمان بی سابقه بود و وزیر خارجه عمان نیز اعلام کرد که زمان پذیرش اسرائیل در منطقه فرارسیده است؛ به طوری که در ساعات ابتدایی کلیت سیاست خارجی ایران در یک شوک ناگهانی فرو رفت.

علاوه بر این، باید به نشست چهارجانبه سران ترکیه، روسیه، فرانسه و آلمان در استانبول بدون دعوت و حضور ایران اشاره کرد. نشستی که قرار است بنیانی برای آینده صلح سوریه باشد. اگرچه اردوغان در کنفرانس مشترک خبری اعلام کرد که ایران را در جریان مذاکرات این نشست قرار می دهد و پوتین نیز تک جمله ای را به نقش ایران اشاره کرد، اما واقعیت این است که ایران در این نشست جایی نداشت.

از سوی دیگر، باید از ماجرای دیپلمات ایرانی دستگیرشده در فرانسه با اتهامات واهی علیه وی نیز بگذریم!

به طور کلی، خاورمیانه وارد مرحله جدیدی از حیات خود شده است. مرحله ای که این منطقه را آبستن حوادث Accidents جدیدی خواهد کرد.

ماجرای خاشقجی، سفر نتانیاهو به عمان و وزیر ورزش Sport اسرائیل به امارات، برگزاری نشست صلح سوریه بدون حضور ایران، پبشبرد ایده ناتوی عربی از سوی رقبای ایران در منطقه، رویکرد تهاجمی تیم سیاست خارجی و امنیت ملی ترامپ Trump علیه ایران، حرکت عراق به سمت و سوی سیاست های مستقل ملی و عربی و در پیش بودن تحریم های ۱۵ آبان آمریکا علیه ایران، تحولاتی هستند که که اگر دستگاه سیاست خارجی نتواند در برابر آن ها یکپارچه عمل کند، کشور با تهدیدات و چالش های جدی مواجه خواهد شد.

حال این پرسش پیش می آید که کلیت سیاست خارجی ایران چرا یکپارچه عمل نمی کند؟

قصد ندارم پاسخ روشنی به این پرسش ارائه دهم! اما به نظر می رسد وزارت خارجه کشور بیش از هر زمانی به حاشیه رانده شده است و نمی تواند وظایف ذاتی خود برای پیشبرد منافع ملی در عرصه منطقه ای و بین المللی را دنبال کند.

بنابراین، در شرایطی که ایران در کانون بسیاری از تحولات خاورمیانه است و از طرفی نیز بسیاری از تغییرات راهبردی و تحرکات سیاسی-امنیتی حول محور ایران و برای منزوی شدن آن در جریان است، به نظر می رسد دستگاه دیپلماسی ایران دچار یک انزوای درونی شده است.

در واقع به میزانی که بسیاری از بازیگران منطقه با همراهی ایالات متحده به چگونگی انسجام بخشیدن به راهبردهای مشترک برای مقابله با ایران می اندیشند و برای آن تلاش می کنند، به همان اندازه نیز کلیت سیاست خارجی ایران از عدم انسجام در راهبردها و تاکتیک ها رنج می برد.

عدم انسجامی که به نظر می رسد ریشه کمی در نقش کارگزار دارد و بیشتر به ساختار تصمیم گیری و تصمیم سازی سیاست خارجی کشور مربوط می شود. ساختاری که به شدت از عدم تفکیک کارکردی در سیاست گذاری و اجرا متاثر است و می تواند آسیب های جدی به منافع ملی در شرایط کنونی منطقه و جهان وارد کند.

به طور کلی، علاوه بر نیاز به انسجام و یکپارچگی در تصمیم گیری و اجرای سیاست خارجی، ج.ا. ایران با توجه به تحولات نقاط عطفی در منطقه نیازمند تغییر در راهبردهای کلان سیاست خارجی خود است. در واقع، در شرایطی که همه بازیگران در حال تغییر راهبردهای خود در منطقه هستند، هرگونه انسداد در تغییر راهبردهای کلان مان می تواند معضلات عمده ای را در پیش روی سیاست خارجی کشور قرار دهد.

در نهایت اینکه، همانطور که نمی توان دو یا چند وزیر اقتصاد، کار، ورزش، کشور و... داشت و همانطور که هر کشور یک وزیر خارجه دارد، جمهوری اسلامی ایران نیز به یک وزیر خارجه نیاز دارد!

خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید