«نتیجه پرسش چه خواهد شد؟» همان شد و حتی بدتر از آنچه پیش‌بینی کردیم، شد. برای فهم ماجرا بهتر است که به پنج سؤال مطرح شده از رئیس جمهوری اشاره شود. پنج محور قاچاق Contraband کالا، استمرار تحریم‌های بانکی، بیکاری، رکود و نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی از رئیس جمهوری سؤال شده بود. اگر به صورت کارشناسانه می‌خواستیم حدس بزنیم که نمایندگان در کدام موارد قانع نمی‌شوند و در کدام‌ها قانع می‌شوند، بیش از همه احتمال داشت که درباره استمرار تحریم‌های بانکی قانع نشوند و محورهای دیگر را قانع شوند.

ولی نتیجه کاملاً معکوس شد. چرا؟ برای اینکه آرای رد و تأیید، ربطی به پاسخ‌های داده شده رئیس جمهوری نداشت. از پیش تصمیم گرفته شده بود که کدام‌ها را رأی منفی دهند و کدام‌ها را مثبت و با این نحوه رأی دادن پیام خود را منتقل کردند.

زیرا بسیار واضح است که سؤال‌کنندگان که از اصولگرایان تندرو هستند هم در زمینه قاچاق کالا، هم بیکاری، هم رکود و هم نرخ ارز اوضاع مشابه یا بدتری را در دوره رئیس‌جمهوری محبوب‌شان یعنی آقای احمدی‌نژاد تجربه کردند، ولی نه تنها در این موارد از او پرسش نکردند که صدای سؤال‌کنندگان را کوتاه می‌کردند.

درباره قاچاق همین کافی است که بگوییم مسئول مبارزه با قاچاق در آن مقطع سعید مرتضوی بود. به قول خودشان و با اقرار مکرر، قاچاق یک رکن اقتصادی شده بود.

از همه بدتر اینکه احمدی‌نژاد به جای پذیرش مسئولیت، توپ را به زمین دیگران می‌انداخت. البته در این مورد تا حدی هم حق داشت (فقط تا حدی) چون قاچاق مسأله فراقوه‌ای بود.

درباره رکود و یا تورم، نیازی به ذکر و بیان نکته جدیدی نیست. آمارهای بانک مرکزی که آمار رسمی کشور است و در دوره احمدی‌نژاد و این دولت منتشر می‌شود، نشان‌دهنده رکود جدی و رشد منفی حتی تا 7/6 درصد در برخی سال‌های آن دولت است که آقایان تندرو در آن زمان چشم‌ها را بر واقعیت بستند و اکنون مدافع رشد اقتصادی شده‌اند.

درباره نرخ ارز نیز اتفاقات سال 1391 بر کسی پوشیده نیست که چگونه ارز از حدود هزار و 100 تومان در مدت کوتاهی به 4 هزار تومان رسید و دریغ از یک سؤال تخصصی از آن رئیس جمهوری محبوب!

ولی بدترین بخش ماجرا مربوط به اشتغال است. در کل دوره هشت ساله احمدی‌نژاد تعداد مشاغل ایجاد شده (سرجمع مشاغل) حدوداً صفر یا نزدیک به آن است. در حالی که اگر قرار بود مثل دولت اصلاحات سال‌های 1380 تا 1384 ایجاد شغل می‌کردند، در آن هشت سال باید حدود 5 میلیون شغل ایجاد می‌شد. ولی دریغ از ۱۰۰ هزار شغل!! ضربه‌ای که آن دولت به بحران تولید و اشتغال زد، در تاریخ یک کشور بی‌سابقه بود و منشأ بسیاری از بحران‌های بعدی گردید. از عملکرد آن دولت تعجبی نیست.

از نماینده‌ای باید تعجب کرد که در مجلس قبلی حضور داشت ولی کوچک‌ترین تذکری نداد و سؤالی از آن دولت نکرد که چرا 800 میلیارد دلار درآمد را سوزاندید و یک شغل ایجاد نکردید؟ ولی چرا همزمان از دولتی که در همین پنج سال حداقل و به طور متوسط سالانه 500 هزار شغل ایجاد کرده سؤال می‌کنند و جالب اینکه قانع هم نمی‌شوند؟! چنین رفتاری نتیجه روشنی دارد.

هرچه آقای رئیس جمهوری ملاحظه جو کلی کشور را کرد، طرف مقابل برعکس عمل نمود. اینها بدان معنا نیست که دولت در برنامه‌های خود مشکلی نداشته است. قطعاً داشته و طرفداران دولت به آنها اذعان می‌کنند.

ولی درباره نمایندگانی که کوچک‌تر از گل به رئیس جمهوری نگفتند که طی هشت سال صدها میلیارد از ثروت کشور را داشت ولی شغلی ایجاد نکرد، اکنون حتی از پاسخ رئیس جمهوری که سالانه 500 هزار شغل ایجاد کرده راضی نیستند، درباره این نمایندگان باید تأمل کرد. می‌گویند پس چرا بیکاری زیاد است؟ پاسخ ساده است. این را باید از خودتان و رئیس جمهوری بپرسید که رشد اشتغال را طی دوره هشت ساله به صفر رساند.