پاسداشت سالگرد شهادت سید مصطفی چمران/ روح لطیف یک فاتح فروتن

اگر بخواهید شهید چمران را در یک جمله خلاصه کنید چه می‌گویید؟

می‌گویم «چمران از زمان خودش جلوتر بود» او درک بالایی از مسائل داشت و رویدادها را پیش‌بینی می‌کرد و برای همه چیزتحلیل داشت. در ماجرای نا آرامی‌های کردستان، معتقد بود، موضوع کردستان، موضوع اختلاف شیعه وسنی نیست، بلکه موضوع قدرت طلبی و سهم خواهی گروهک‌هاست والا دورتا دور کشورمان را اهل سنت چند قرن مرزبانی کرده‌اند وبه بهترین نحو از تمامیت کشور حفاظت کرده‌اند ودر این شرایط به ظاهر ناامن وآشوب با نگاه به درون با فکر وایده ایران یکپارچه همدلی صادقانه دارند. ایشان همچنین معتقد بود این گروها ریشه‌ای در میان مردم منطقه ندارند وبا ایستادگی و مقاومت می‌توان براحتی آنها را پس زد، که همین‌طور هم شد. بنابراین فکر می‌کنم یکی از بزرگترین ویژگی‌های شهید چمران که کمتر به آن توجه شده این است که او از زمان خودش جلوتر بود.البته من شخصاً دلیل آن را در اخلاص ایشان می‌دانم وبرایش یک رابطه معنوی تصور می‌کنم. به این معنا که چون آدم مخلصی بود، حقایق برایش روشن می‌شد.

می توانید به دیگر ویژگی‌های ایشان نیز اشاره کنید؟

چمران قبل ازهرتعلق حزبی و گروهی انسان والایی بود که برای مردم بلکه همه انسان‌ها دل می‌سوزاند. خاطره‌ای از ایشان به یاد دارم که تا به حال جایی نقل نکرده‌ام. جلسه شورای عالی دفاع بود. من ایشان را رساندم و بیرون ساختمان محل جلسه در محوطه منتظر بودم تا کارش تمام شود و برگردیم. آن زمان بنی صدر رئیس جمهوری بود و اعضای شورایعالی دفاع را آقایان محسن رضایی، ظهیر‌نژاد، شهید رجایی، آقای خامنه‌ای و... تشکیل می‌دادند. دقایقی از حضور ایشان بیشتر نگذشته بود که دیدم در حالی که برافروخته و ناراحت است از جلسه بیرون آمد وگفت برویم. بین راه از ایشان پرسیدم چی شد چرا ناراحت هستید؟ چیزی بروز نداد تا اینکه بعد‌ها فهمیدم وقتی بنی صدر در ابتدای جلسه نسبت به آقای رجایی توهین روا می‌دارد، ایشان هم در عکس‌العمل نسبت به آن، جلسه را ترک می‌کند. آقای رجایی در خاطراتش گفته است در یک مقطعی برای تأمین مایحتاج زندگی اجباراً در خیابان‌های تهران کاسه بشقاب می‌فروخته است. بنی صدر از این موضوع به‌عنوان سوژه‌ای برای تحقیر ایشان استفاده می‌کند ودر ابتدای جلسه خطاب به تیمسار ظهیر‌نژاد می‌گوید: چه دوره و زمانه‌ای شده است! آقای ظهیر‌نژاد می‌پرسد چطور مگه؟ بنی صدر توضیح می‌دهد: کجا دیده‌ای یک رئیس جمهوری کنار یک کاسه بشقاب فروش بنشیند. چمران این را که می‌شنود بلند می‌شود تا جوابش را بدهد. اما آقای خامنه‌ای دستش را می‌گیرد و منصرفش می‌کند. اما نمی‌تواند تحمل کند و جلسه را ترک می‌کند. شهید چمران نسبت به ارزش انسان‌ها غیرت و تعصب بی‌نظیری داشت. ویژگی دیگر ایشان طرفداری حق و حقیقت بود ودر این جانبداری هیچ ملاحظه‌ای نداشت و پست وموقعیت افراد هم تأثیری در موضع‌گیری ایشان نداشت.

ماجرای موتور سواران چه بود؟

چند روز بیشتر از جنگ نگذشته بود که فردی به نام «علی عباس» یکی از سران عملیات سازمان امل به جبهه جنوب آمد. ایشان بعدها به شهادت رسید و الان در بهشت زهرا(س) دفن است. 19 نفر دیگرهمراه ایشان آمد ه بودند که اغلبشان رشید و ورزیده بودند و در استفاده از سلاح آرپی جی مهارت داشتند. چمران از دیدن ایشان خیلی خوشحال شد و یکی یکی آنان را بغل کرد و رو به من گفت: علی عباس و همرزمانش از لبنان آمده‌اند تا در کنار ما بجنگند. بعد دوروز علی عباس به شهید چمران می‌گوید؛ نفرات من آرپی جی زن هستند ولی چون اقلیم اینجا با جنوب لبنان فرق دارد و فاقد پستی و بلندی بوده و زمین آن صاف ودشت است نفرات ما در معرض دید و آسیب هستند. برای جبران این نقطه ضعف نیاز به موتور سوار‌های نترس ومسلط داریم تا بچه‌های مارا برای شکار تانک جلو ببرد و بموقع هم به عقب برگرداند. شهید چمران موضوع را بامن درمیان گذاشت. من آمدم تهران چهل نفر موتور سوار که بیشترشان خال کوبی کرده وداش مشدی بودند را جمع کردم و به منطقه بردم. تعدادی از این افراد در قید حیاتند. قبل از اعزام در محل نخست‌وزیری یکی از مسئولان به من اعتراض کرد وگفت اینها را ازکجا پیداکردی؟ همه لات وخال کوبی کرده‌اند! من نمی‌گذارم اینها را به منطقه ببری من زنگ زدم به دکتر چمران و ایشان را درجریان گذاشتم. دکتر گفت؛ تو کاری نداشته باش. خودش هماهنگ کرد و ما اینها را به منطقه بردیم. تعدادی از اینها به‌دلیل اینکه با فرهنگ نماز آشنا نبودند هنگام نماز جماعت با کفش به نماز می‌ایستادند. اما همین افراد در شکار تانک‌های دشمن بسیار مؤثر واقع شدند و 17 نفر از همین‌ها به شهادت رسیدند. برخورد شهید چمران با تک تک آنها به‌گونه‌ای بود که همگی تحت تأثیر فضای حاکم برجبهه‌ها جذب فرهنگ ایثار و شهادت شدند. خود این عده با آموزش لبنانی‌ها آرپی‌جی زن‌های قهاری شدند و بعدها در ترکیب گردان شهدا منشأ آثار بسیاری شدند.این‌ها همه به‌دلیل برخورد مناسب شهید چمران با آنان بود. چرا که چمران نه به آنان گفت چکاره‌اید! کی هستید، کی نیستید! از کجا می‌آیید! چه گذشته‌ای دارید! جایگاهتان چیست و چه مسئولیتی دارید؟ شهید چمران این برایش مهم بود که این عده چه کارآیی در روزهای غربت جنگ دارند.

کی وکجا با ایشان آشنا شدید؟

من عضو ستاد استقبال از امام بودم، بعد از پیروزی انقلاب در بهمن 57 یک روز حاج مهدی عراقی به من گفت؛ سید موتور داری؟ گفتم؛ بله! گفت؛ آن آقایی که کلاه پوستی سرش است تازه از لبنان آمده می‌خواهد برود و پدرش را در محله عودلاجان ببیند. من ایشان را رساندم. در این رفت و آمدها که چند بار اتفاق افتاد با هم صحبت کردیم و زمینه رفاقت فراهم شد، تا اینکه قصه گنبد پیش آمد و دکتر عزم آنجا را کرد. محمد بروجردی به من گفت؛ تو هم برو! من هم دکترچمران را در این سفر همراهی کردم. وقتی آنجا بودیم گفتند حمله کرده‌اند به لاهیجان از همان جا رفتیم لاهیجان، آنجا گفتند مهاباد وسنندج شلوغ شده است. ما هم خودمان را رساندیم به آنجا بعد آقای مهندس بازرگان –رئیس دولت موقت – ایشان را گذاشت معاونت انقلاب، من هم از طریق ایشان به نخست‌وزیری راه پیداکردم.

خاطره‌ای از روزهای اول جنگ دارید؟

از جمله اقدامات بسیار مفید وکارساز ایشان بلافاصله بعد از جنگ تشکیل ستاد جنگ‌های نامنظم با حضور افراد کارآمد بود. در این ستاد افرادی همانند؛ سید مجتبی هاشمی، جوادغنچه، مرحوم رضا ارومی، آقای تهرانی و شاهرخ بودند که تیمی قوی در روزهای اول جنگ به حساب می‌آمدند. دکتر در تشویق آنان می‌گفت: حالا که قوی هستید، خوب است از قدرت خود در راه دفاع از کشوراستفاده کنید هر جور آدمی دور وبر دکتر چمران بود ارتشی، بسیجی، داش مشدی و...طبع بلند وسعه صدر عجیبی داشت.جلو‌تر از همه خیلی چیزها برایش حل شده بود.

رابطه دکتر چمران با تیپ‌های داش مشدی چگونه بود؟

یک بچه محل داشتیم به نام ناصر فرج‌الله، ایشان موتور سوار بود، آقای چمران از اوخوشش آمده بود. یک روز جلوی مسجد صفاری ایستاده بودیم ناصر به شوخی به دکتر گفت؛ مردش هستی با موتور بیایی جنوب؟ دکتر گفت هستم، سوار ترک موتور شد وتا اهوازرفتند دکتر چمران طوری با اطرافیانش برخورد می‌کرد که انسان احساس خودمانی وصمیمیت با او داشت.و داش مشدی‌های تهران هم که مرام شناسند شیفته ومریدش شده بودند. جاذبه دیگر دکتر چمران که همه را جذب خودش کرده بود اینکه پای کار بود و همپای نیروی عادی می‌دوید و همه جا می‌رفت. از آن تیپ فرماندهانی نبود که عقب بایستند و نیرورا جلو بفرستند. بلکه گاهی خودش از نیرو جلوتر بود. وقتی می‌گفتیم آقا دشمن یک خط در رقابیه ویا در دب حردان زده وآماده هجوم است، می‌گفت باشد فردا برویم تا ببینیم.

خودش می‌آمد خط موقعیت را می‌سنجید و اگر لازم بود به همراه نفرات معدود همراهش به درون جبهه دشمن نفوذ می‌کرد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار زیر را از دست ندهید:

اعترافات تروریست داعشی در آبادان

با دوستم مینا در حال درس خواندن بودیم که مصطفی کلید را به در آپارتمان اندخت و ... +عکس

فیلم لحظه دستگیری شاکر هدوله مسئول اطلاعات داعش + عکس

حمل گاو با خودروی سواری + عکس

شرور معروف تهران پارس از ترس زندان غش کرد!

پنبه حلیم در گلوی مردی در رودهن گیر کرد !

مادر زنم مدام می گفت اگر سمیه را به پسرخاله اش می دادم ...

دردسر ارتباط کثیف مستاجر زن با پسر صاحبخانه

دستگیری کوچولوی 51 ساله در مشهد

دستگیری یک تروریست داعشی در ماهشهر / اعتراف به آتش زدن 2 مسجد

عروس جوان به خاطر رفتار ناشایست پدر شوهرش را به زندان انداخت!

توطئه برای همسر سوم! / سهیلا با مرد غریبه به کردستان رفت و ...

بلایی وحشتناکی که بر سر دزد ناموس در جاده روستایی آمد + عکس

لب خوانی زن و شوهر در دادگاه خانواده تهران برای ادامه زندگی! + عکس

اعتراف به قتل پدر در سن 10 سالگی / افشین حالا 27 ساله است و...+عکس

تبهکاری های شبانه 5 جوان و یک زن در پاتوق حبیب + عکس

تصادف مرگبار به خاطر 900 هزارتومان!

پر احساس ترین مراسم ازدواج دختر و پسر 5 ساله +عکس

بلایی که سر زن حامله روی ریل راه آهن آمد + فیلم

مرد جوان پس از ازدواج دوست دختر قبلی اش را به بیابان برد و ...+ عکس

دردسر کادو های عقدکنان برای عروس 15 ساله!

زن رمال در طلسم کارت خوان گرفتار شد!

90 ماه زندان و 111 ضربه شلاق مجازات کتک زدن بازرس دامپزشکی

لحظه تکان دهنده از کودکی نجات یافته از دست داعش + عکس

بعد از طلاق مرد میانسال که از اقوام بود موی دماغم شد و ...

نجات معجزه آسای کودک 2 ساله از داخل یک چاه + تصاویر

انفجار در نزدیکی ایستگاه مرکزی قطار در بروکسل+ فیلم و تصاویر

مادری که به اشتباه دختر قاتل را 30 سال بزرگ کرد! + تصاویر

پسر ۱۲ ساله شرور خطرناک شرق تهران را مات کرد!

نوعروس 17 ساله: از دست شوهرم شب ها تا صبح بیدارم ...

دستگیری مسئول اطلاعات داعش در موصل/این مرد گنجینه اطلاعات است