خانم های طلاق گرفته چه مشکلاتی دارند / هر آن چه که باید خانم های تنها باید بدانند

به گزارش گروه اجتماعی رکنا، تصور نمی‌کنم کسی باشد که از این جدایی قانونی و بعضا عاطفی استقبال کند. اینکه می‌گویم بعضا عاطفی، به دو دلیل است: نخست؛ برخی از زوج‌ها درحالی‌که باهم زندگی می‌کنند عملا از یکدیگر طلاق عاطفی گرفته‌اند و برخی دیگر، درحالی‌که قصد جداشدن دارند، هنوز همسر خود را از نظر عاطفی طلاق نداده‌اند. بنابراین طلاق قانونی همواره با  طلاق عاطفی همراه نیست. خواندنی های روانشناسی را در این صفحه اینستاگرام دنبال کنید

مهریه را که داده و که گرفته؟

بیاییم به این موضوع کمی منطقی‌تر بنگریم. قاعدتا هیچ دختر و پسری با قصد جدایی به عقد یکدیگر درنمی‌آیند. درواقع، آن‌قدر از این موضوع خود را دور می‌بینند که حتی زمان بستن این پیمان به شروط و تعهدات قانونی آن نیز توجه لازم را ندارند. این مورد بعضا شامل خانواده‌ها نیز می‌شود؛ تاجایی‌که در جلسات خواستگاری و هنگام تعیین مهریه با این جمله مواجه می‌شویم که چه کسی مهریه داده و چه کسی آن را گرفته. اما واقعیت چیست؟!

رویکرد اول

شاید بتوان گفت دو رویکرد کلی در زمینه طلاق و به‌خصوص درمورد طلاق خانم‌ها وجود دارد. رویکرد اول شرایطی است که یک زن مدت قابل توجهی در زندگی زناشویی مصائب و مشکلات جدی مانند بزهکاری شوهر، خیانت Cheat و اعتیاد دائمی یا سردی و بی‌توجهی شدید عاطفی و مانند آن‌ها را تحمل می‌کند، اما به شکل‌های مختلف و با کمک افراد نزدیک به خود و همسرش و نیز مشاور و حضور موثر در جلسات درمان برای بهبود زندگی‌اش می‌کوشد و درنهایت، هیچ تغییری در وضعیت نمی‌بیند و مستاصل و ناامید به جدایی می‌اندیشد. در این وضعیت و وضعیت‌های مشابه آن، شاید تنها راه چاره برای یک زن طلاق باشد.

مهرم حلال، جانم آزاد

در سال‌هایی که به مشاوره و درمان مشغول‌ام، با موارد زیادی روبه‌رو شده‌ام. برای مثال، خانمی برای نجات فرزند یا فرزندانش از شوهر مشکل‌داری که مشکلش را نمی‌پذیرد و طبیعتا به دنبال حل آن نیز نمی‌رود، جدا می‌شود تا خود و فرزندانش آسیب بیشتری نبینند. در این وضعیت، بارها شاهد این مورد بوده‌ام که حتی زن از مهریه‌اش نیز می‌گذرد تا رها شود یا حضانت فرزند یا فرزندانش را بگیرد. دکتر گلاسر، ابداع‌کننده واقعیت‌درمانی و نظریه انتخاب، جمله جالبی در این خصوص دارد که اگر برای ارتباط بیمارخود تلاش کرده‌اید و به آن زمان داده‌اید اما شرایط تغییری نکرده و اوضاع رو به وخامت است، هرچه زودتر از آن ارتباط بیرون آیید، زیرا وضعیت شما وخیم‌تر خواهد شد و برای هردوی‌تان این جدایی می‌تواند مفید باشد، بنابراین به انتخاب‌های خود دقیق بنگرید و سعی کنید انتخاب بهتری داشته باشید.

رویکرد دوم

رویکرد دوم تقریبا با رویکرد اول تضاد دارد و در جامعه ما کمتر به چشم می‌خورد. زن با کوچک‌ترین مشکل و در کوتاه‌ترین زمان ممکن برای جدایی اقدام می‌کند، مهریه‌اش را می‌خواهد و مسائل مالی را در ابعاد و شکل‌های مختلف مطرح و آن را دنبال می‌کند. گاهی نیز ممکن است پای کسی دیگر در میان باشد. این رویکرد بیشتر درباره خانم‌هایی است که با شرایط رویکرد اول جدایی را برمی‌گزینند؛ به‌رغم اینکه شاید چاره دیگری هم نداشته باشند. اما به دلایل فرهنگی و نداشتن حمایت مناسب اجتماعی، آسیب خواهند دید. به یاد داشته باشیم فاجعه‌ای روی نداده و موضوع را بزرگ‌نمایی نکنیم. این مسئله نیز یکی از چالش‌های زندگی است که باید با آن روبه‌رو شد و از آن بیرون آمد.

آسیب مالی

تصور کنید خانمی خانه‌دار در اثر شرایطی مشابه آنچه در بالا توضیح دادم، جدایی قانونی را بهترین انتخاب بداند. بعد از جدایی با چالشی جدید مواجه می‌شود و آن هزینه‌هایی است که در زندگی مشترک توسط شوهرش پرداخت می‌شده. حال باید خود این وظیفه را بر دوش کشد؛ به‌خصوص خانم‌هایی که خانواده‌شان نیز شرایطی برای حمایت مالی ندارند یا خودشان به دلایلی نمی‌خواهند به این شکل ارتزاق کنند و مایل‌اند استقلال Esteghlal مالی داشته باشند. شاید بهتر باشد جامعه سیستم حمایتی مناسبی برای آن‌ها به وجود آورد. زنانی که عملا نام جدیدی را با خود یدک خواهند کشید: زن سرپرست خانواده، زنی که از روی استیصال جدا شده نه بر اثر هیجان و هوسرانی.

سوالی که اینجا می‌توان مطرح کرد این است: آیا جامعه چاره‌ای برای ایجاد شغلی مناسب برای خانم‌هایی با این شرایط اندیشیده است؟

آیا خانمی که به دلایل مختلف شوهرش متواری شده تا جایی که طلاق به‌صورت غیابی صادر می‌شود، با وجود فرزند یا فرزندانی با شغلی مانند منشی‌گری و امثال آن می‌تواند از عهده مخارج زندگی‌اش برآید؟

اینجاست که آسیب‌ها و مسائل مختلفی در کمین اوست و اگر چاره‌ای برای آن اندیشیده نشود، حرمت یک زن، استقلال مالی و شخصیتش تهدید می‌شود و به مخاطره می‌افتد.

حتی خانمی که بچه‌دار نشده هم شاید رغبتی به این موضوع نداشته باشد که مجدد از پدر و مادرش خرجی دریافت کند و مایل باشد مخارجش را خودش تامین کند. از طرفی هزینه‌های سنگین زندگی شهرنشینی و از طرف دیگر، جدایی از همسر و مواجه‌شدن با شرایطی که سخت می‌نماید را پیش روی خود می‌بیند.

فشارهای ناشی از طلاق حتی در بهترین حالت آن، یعنی رهایی و به‌شکل توافقی، نیز شامل استرس و حال بد به‌خصوص برای خانم‌ها با توجه به شرایط عاطفی و روحی‌شان آن ها را درگیر

می کند. از یک طرف، هزینه‌های زندگی و از طرف دیگر، تلاش برای یافتن شغلی که هم حرمت‌شان حفظ شود هم درآمدی درخور داشته باشند.

آسیب عاطفی

خانم‌ها به‌واسطه داشتن غریزه مادری و همچنین شکل خاص عواطفی که دارند، نسبت به آقایان آسیب‌پذیرترند. بسیار دیده‌ام که حتی بعد از جدایی قانونی و گذشت زمان باز هم بسیاری از خانم‌ها می‌گویند اگر کمی بهتر شود، حاضرم برگردم و با او زندگی کنم. زن‌ها در رابطه با مردشان معمولا تمام خویش را در رابطه می‌گذارند. هر بار که توسط شوهرشان لمس می‌شوند و در آغوش گرفته می‌شوند، زمینه وابستگی بیشتری در آن‌ها به وجود می‌آید؛ به‌خصوص اگر شخصیت متکی و وابسته‌ای داشته باشند. این مورد در آن‌ها چندبرابر است و به همین شدت نیز بعد از جدایی، آسیب‌های عاطفی عمیق‌تری را تجربه می‌کنند. نیاز به صمیمیت، گرمای عشق و محبت، شنیده‌شدن، دیده‌شدن و مورد توجه قرارگرفتن بعد از جدایی از بین نمی‌رود. شاید بتوانند مدتی سرپوشی بر آن قرار دهند، اما تا کی و چه مدت می‌توانند این نیازها را نادیده بگیرند؟ ترس از نداشتن خانواده مستقل و زندگی مشترک به‌خصوص در خانم‌هایی که در سنین بالاتر جدا می‌شوند نیز به آسیب‌های عاطفی می‌افزاید، یا ترس از بچه‌دارنشدن در خانم‌هایی که فرزندی از ازدواج اول ندارند.

آسیب اجتماعی

شاید تا دو دهه پیش، طلاق تابویی بود برای بسیاری از خانواده‌ها. گاهی می‌شنیدیم: «در خانواده ما تا‌به‌حال کسی جدا نشده است» و جملاتی مانند آن. با افزایش قابل توجه طلاق در دو دهه اخیر، دیگر کمتر جملاتی مشابه آن می‌شنویم. حالا می‌بینیم خانواده‌ها زمان بیشتری برای آشنایی جوانان‌شان برای این امر مهم در نظر می‌گیرند و فرزندان‌شان را پیش از ازدواج به شرکت در جلسات مشاوره تشویق می‌کنند تا از موضوعی که آمار آن از ازدواج گاهی بیشتر می‌شود، پیشگیری کنند.

به‌رغم افزایش طلاق در جامعه، هنوز هم شاهد آن‌ایم که گویی زن مطلقه گناهی مرتکب شده یا اگر از شوهرش جدا شده، حالا هرکسی می‌تواند به خودش اجازه دهد به شکل‌های نامناسب به او نزدیک شود. این‌ها دردهای جامعه‌اند. بارها در بین مراجعانم با این واقعیت روبه‌رو بوده‌ام؛ خانمی جدا شده و برای اینکه در محل کارش با مشکلی مواجه نشود، آن را از همه پنهان می‌کند. یا حلقه‌اش را همچنان در دست نگه می‌دارد تا کمتر برای او مزاحمت ایجاد کنند.

از دید دیگر، گاهی می‌شنوم دوستان یا اقوام متأهل خانمی که جدا شده از او دوری می‌کنند یا مناسبات خود را با او محدود می‌کنند، زیرا حالا او زنی مطلقه است و ممکن است برای زندگی آن‌ها مشکل‌ساز شود!

این آسیب‌های اجتماعی و این نگاه نامناسب جامعه که به‌رغم متعادل‌شدنش نسبت به سال‌های پیش هنوز هم وجود دارد، می‌توانند باعث احساس طردشدگی در یک زن شوند و شرایط روحی او را وخیم کنند. این درحالی‌ است که عملا نمی‌شنوید بگویند مرد مطلقه، یا روی این کلمه حساسیتی خاص وجود داشته باشد. گویا فقط زن اگر جدا شود، خطای بزرگی مرتکب شده یا مشکل ویژه‌ای داشته است. بیاییم نگاه‌مان را اصلاح کنیم.

آسیب روانی

در نمودارهایی که در کشورهای مختلف بر اساس بررسی استرس افراد تهیه شده، طلاق معمولا رتبه سوم را دارد. این موضوع نشان از آسیب‌زابودن این پدیده اجتماعی دارد که البته میزان تبعات آن در کشورهای مختلف متفاوت است.

ترس‌ها، نگرانی‌ها، احساس یأس و ناامیدی، درگیری با خاطرات شریک عاطفی، نگاه جامعه، حرف دیگران و ده‌ها موضوع دیگر می‌تواند زمینه‌ای برای بروز آسیب‌های روانی بیشتر شود. واقعیت این است که هر انتخابی تبعاتی دارد و هر به‌دست‌آوردنی بهایی. نمی‌توان منکر این شد اما نکته مهم این است که خود فرد و اطرافیانش طوری رفتاری نکنند که شرایط وخیم‌تر و سخت‌تر شود.

توصیه روان‌شناسان به افرادی که قصد جدایی دارند، حضور موثر در جلسات و بررسی و واکاوی مسائل به‌منظور اتخاذ تصمیمی صحیح و همچنین ادامه جلسات بعد از جدایی است تا فرد، به‌خصوص خانم‌ها، خیلی زود به حالت طبیعی خود در زندگی گذشته بازگردند. خواندنی های روانشناسی را در این صفحه اینستاگرام دنبال کنید