پدر و مادرها بخوانند
این اشتباهات شما را از فرزندتان دور میکند
رکنا : دنیای والد و فرزندی، دنیای عجیبی است.
کتاب میخوانید، در کلاسهای فرزندپروری شرکت میکنید و با کودک تان در کارگاههای آموزشی حاضر میشوید. با دوستان تان مشورت میکنید و برای کم کردن اشتباهات، مدام یاد میگیرید. شما همه تلاشتان را خرج میکنید اما اگر ناامید نمیشوید، باید بگوییم که همیشه به موفقیت صددرصدی نمیرسید! دنیای والد و فرزندی، دنیای عجیبی است.
به گزارش رکنا ، عجیب و آنقدر عمیق، که هیچوقت نمیتوانید همه لایههایش را کشف کنید اما حالا میخواهیم یک جمله امیدوارکننده را هم با شما در میان بگذاریم؛ مهم نیست که همه زاویههای این دنیا را نشناختهاید؛ آنچه اهمیت دارد، تلاشتان برای والد کافی بودن است. برای تبدیل شدن به فردی با اشتباهات کوچک و قابل جبران.
کارنامه همه ما در مواجهه با فرزندانمان، پر است از اشتباههای ریز و درشت. اما اگر برای کاهش اشتباهاتتان، از منابع قابل اعتماد کمک بگیرید، دنیای والد و فرزندی را بهتر خواهید شناخت. ما در این مطلب، چند اشتباه رایج در این رابطه را با شما در میان میگذاریم. اشتباهاتی که تکرارشان تاثیری عمیق بر آینده روانی کودکان میگذارد.
تاکتیکهای ترسناک
مستاصل شدهاید! نمیدانید چه باید بکنید! داروهایش را نمیخورد و نگرانید! همین نگرانی شما را به سمت اجرای یک تاکتیک ترسناک میکشاند: «دارو نخوری همین الان میبرمت سر کوچه سه تا آمپول بزنی!» کودک شما از آن لحظه، نهتنها «آمپول» را بهعنوان یک تهدید عذابآور میشناسد، بلکه با عبور از «سر کوچه» که محل اجرای مجازات است هم مدام دچار اضطراب میشود.
چه باید بکنید؟
دروغهای ترسناک و بهظاهر مصلحتی شما تاثیری مخرب بر روان و رفتار کودکتان میگذارند. به جای بیان این دروغهای وحشتآور، با کودکتان همدلی کنید. به او نشان دهید که احساساتش را درک میکنید و بگویید که در داشتن چنین احساساتی تنها نیست. به فرزندتان بگویید «من هم همیشه وقت خوردن شربت اذیت میشوم. میدانم طعم عجیبی دارد و بهخاطر همین قبل از خوردنش دچار احساس بدی میشوم اما چارهای نیست بدن من برای جنگیدن با بیماری به سربازهای قهرمان کوچکی که در این شربت پنهان شده نیاز دارد.
بهخاطر همین، خیلی سریع قورتش میدهم و فورا آب میخورم تا طعم ناخوشایندش زود از دهانم بیرون برود. باور کنید دروغهای مصلحتی، ممکن است گاهی به یاریتان بیایند و ترساندن کودک، به شما کمک کند تا او، حرفشنوی بیشتری داشته باشد اما بهخاطر حفظ آرامش کودکتان و رسیدن به نتایج خوشایند و بلندمدت، با کودکتان صادق باشید و خیال گفتن دروغهای ترسناک را از سرتان بیرون کنید.
عقبگرد
هر روز صبح، قبل از رفتن به مهدکودک، کودکتان با گریه از شما میخواهد که در خانه بماند. صدای گریهها و خواهشش عذاب وجدانتان را چند برابر میکند. احساس میکنید اگر «مادر خوبی بودید» بهخاطر رفتن فرزندتان به مهدکودک تا این اندازه به او فشار نمیآوردید. بعید نیست که بعد از دیدن اشکها و شنیدن فریادهایش، تصمیمتان را عوض کنید و با جملهای مثل «باشه ولی فقط همین امروز!» همه آنچه را که رشتهاید، پنبه کنید.
چه باید بکنید؟
رفتن یا نرفتن فرزندتان به مهد کودک را وابسته به تعداد فریادها و میزان اشکهایش نکنید. اگر قانونی را برای او تنظیم کردهاید، با دیدن ناراحتی یا پرخاشگری او، تغییر مسیر ندهید. چیزی که در این مواقع به ذهن فرزندتان خطور میکند، این است که «چند قطره دیگر اشک بریزم کوتاه میآید؟»
در چنین شرایطی، از نشان دادن و اکنشهای خصمانه پرهیز کنید. موضعتان را یکبار برای کودک توضیح دهید و به کارتان ادامه دهید. یادتان نرود که بچهها خیلی خوب میزان تحمل و مقاومت شما را تخمین میزنند و آگاهانه، تا رسیدن به مقصودشان شما را زیر فشار قرار میدهد. گذشته از این، اگر فرزندتان توانایی حرف زدن دارد اما میخواهد با گریه و جیغ به خواستهاش برسد، با «بیتوجهی فعال» برای تغییر رفتارش تلاش کنید.
با او قهر نکنید و از نشان دادن واکنشهای خصمانه هم بپرهیزید. در این شرایط تنها وانمود کنید که رفتارش را نمیبینید. بیان جملاتی مثل «وقتی جیغ میزنی گوشم درد میگیره و نمیتونم صدات رو خوب بشنوم و کمکت کنم.» او را به صحبت کردن درمورد خواستههایش تشویق کنید. کودکتان باید یاد بگیرد که فریاد زدن و گریه کردن راه موثری برای رسیدن به خواستههایش نیست.
درد روی درد
کودکتان چندبار روی مبل میپرد. میگویید که این کار خطرناک است و ممکن است باعث پرت شدن و آسیب دیدنش شود. ادامه میدهد و شما عصبانیتر میشوید. درست در لحظهای که میگویید «به خودت مربوطه اگه بیفتی! من بهت گفتم خطرناکه!» او از روی مبل پرت میشود.
از دردی که فرزندتان میکشد ناراحتید اما بهخاطر بیتوجهی به حرفتان و بیاحتیاطیاش عصبانیاید. اخم میکنید و میگویید: «من که گفتم! چرا این کارو کردی؟ اگه سرت میشکست باید چهکار میکردم!»
چه باید بکنید؟
فرزندتان را برای اتفاقهای بدی که بهخاطر بیاحتیاطی برایش میافتد دعوا نکنید. اگر به او گفتهاید روی مبل نپرد اما این کار را تکرار کرده و زمین خورده، با دعوا کردن نمک روی زخمش نپاشید. کودکتان مجازات درد را تحمل میکند پس با تنبیه بیشتر، اعتماد بهنفس او را تخریب نکنید.
بیبرنامگی
میگویید «من از وقت بچهام نمیزنم!» و در حالیکه خسته و کلافهاید، همراه با او کارتون میبینید، بازی میکنید، قاشق غذا را در دهانش میگذارید و در اتاقش منتظر میمانید تا بازیش تمام شود. برایتان والد بودن یک همراهی بیستوچهارساعته است و از زمانی که کودکتان به دنیا آمده، هیچ زمان شخصی را حتی در مهمانی برای خودتان صرف نکردهاید.
چه باید بکنید؟
یکی از نکات مهمی که در مواجهه با فرزندتان باید رعایت کنید «زمانبندی» است. شما از ابتدای تولد او، با پایبند بودن به زمانبندی، میتوانید زمینه را برای آرامش کودک تان فراهم کنید. به موقعغذا خوردن و به موقع خوابیدن در ماههای ابتدایی، به کاهش اضطراب کودکتان کمک میکند. در سالهای بعد، این زمانبندی را میتوانید به امور دیگر هم تعمیم دهید. «زمان بازی»، «زمان ماندن در خانه مادر بزرگ»، «زمان مهدکودک» و ...
سعی کنید هر روز در ساعت مشخصی فرزندتان را بیدار کنید و به مهد ببرید و در زمان معینی او را به خانه برگردانید. توان پیشبینی کردن اتفاقها، اضطراب کودکان را کمتر میکند.
کودک بالای دو سال، میتواند بفهمد که زمان بازی، با زمان مطالعه مادر تفاوت دارد و از آنجا که مادر از «زمان بازی» کودک بهخاطر انجام کار دیگری صرفنظر نمیکند، میتواند برای همراهی او منتظر بماند. او میداند که مادر طبق وعدهای که داده، بعد از مطالعه برای بازی فوتبال سراغش میرود. پس بدون نگرانی به زمان شخصی والد احترام میگذارد و مطمئن است که به زمان بازیاش هم احترام گذاشته میشود.
از نظر شما بوسیدن کودکتان، نوعی ابراز محبت به اوست و به همین دلیل، با وجود بیمیلیاش به این کار، مانع ورود دیگران به حریم شخصی فرزندتان نمیشوید. کودکتان میلی به در آغوش گرفته شدن ندارد اما به خودتان میگویید «چه میشود کرد؟ دوستش دارند دیگر...» و او را موظف به روبوسی با همه مهمانها میکنید. شما با این رفتار، فرزندتان را مجبور به پنهان کردن احساسات منفیاش در این مورد و تن دادن به خواسته دیگران میکنید.
چه باید بکنید؟
فرزندتان را قربانی تعارفهای اشتباه نکنید و به حریم شخصی او احترام بگذارید. به او آموزش دهید که «بدن تو متعلق به خود توست! هیچکس بدون اجازه تو نمیتواند بدنت را لمس کند و تو را ببوسد!» به کودکتان بگویید که احترام به دیگران، به معنای تن دادن به خواسته آنها نیست و میتواند با جملاتی مثل «ممنون از لطفتون ولی من دوست ندارم بوسیده بشم!»،«من شما رو دوست دارم عمو جان ولی دوست ندارم روی پاتون بشینم!» به او بیان درست و اجتماع پسند دغدغههایش را آموزش دهید.
الگوی بد
بعد از بیرون آمدن از مهمانی، حرفهایتان درمورد آنچه که گذشته شروع میشود. درمورد پوشش، افکار و ارتباطات دیگران با همسرتان صحبت میکنید و شب قبل از خواب، برای فرزندتان کتاب «بزی و غازی» را میخوانید و توضیح میدهید که نباید دیگران را قضاوت کند. کودکتان گاه و بیگاه، ذهن دیگران را تفسیر میکند و درمورد پوشش، لهجه و ظاهرشان نظر میدهد. شمایی که برای فرزندتان وقت میگذارید، کتاب میخوانید و با او درمورد قضاوت نکردن گپ میزنید، نمیدانید کجای راه را اشتباه رفتهاید.
چه باید بکنید؟
مهم نیست که برای کودکتان چه آرزوهایی دارید. مهم نیست که چند کتاب درمورد فرزندپروری خواندهاید و از رفتار با کودک چه میدانید. آنچه بیشترین اهمیت را دارد، رفتاری است که در طول روز، در مواجهه با کودک و دیگران از شما سر میزند. واکنشتان به رویدادهای روزمره، قضاوتهایتان و هر رفتاری که از شما سر میزند، در ذهن کودکتان ثبت میشود. او با جهان، از دریچه نصیحتهایی که از شما شنیده وارد نمیشود. مواجهه او با هر رویداد، تحتتاثیر رفتاری است که در موقعیت مشابه از شما دیده است.
سرپوش روی احساسات
فرزندتان از یکی از اتاقهای خانه میترسد. چند بار اتاق را گشتهاید و حتی وقت حضورش در آن محیط، در کنارش ماندهاید. هیچچیز مشکوکی وجود نداشته. به فرزندتان میگویید: «اینجا که ترس نداره!»، «تو نباید بچه ترسویی باشی!»، «یه پسر قوی مثل تو هیچ وقت نمیترسه، تو قهرمانی!»
چه باید بکنید؟
هرگز برای محافظت از فرزندتان، او را به پنهان کردن احساسات منفیاش تشویق نکنید. ترس، خشم، حسادت و غمگین بودن، از احساسات طبیعیاند که فرزندتان درست مانند خود شما و همه آدمهای دیگر، آنها را تجربه میکند. یادتان نرود که انکار کردن این احساسات طبیعی، میتواند زمینه را برای اضطراب کودک فراهم کند و مانع رشد هوش هیجانی او شود.
بیان جملاتی مثل «اینکه ترس نداره!»، «مرد که گریه نمیکنه!»، «اینکه ناراحتی نداره!»، «اگه عصبانی باشی از پیشت میرم!» میتواند تاثیری مخرب بر فرزندتان بگذارد. به او توضیح دهید که احساساتش را درک میکنید و برای کاهش اضطرابش، راهی جایگزین را پیدا نکنید. بزرگسالان وسواسی، پرخاشگر، خجالتی یا ترسو، همان کسانی هستند که در کودکی احساسات منفیشان نادیده گرفته شده. با کودکتان درمورد احساساتش صحبت کنید. دلایلش را بپرسید و سعی کنید آنها را در قالب جملات بیان کنید. جملاتی مثل «تو ترسیدی چون...» میتواند احساس خوشایند درک شدن را در کودک ایجاد کند و به او در درک بهتر احساسات خود کمک کند.
انکار
در میانه صحبت کردن کودک، خاطرهای یادتان میآید. رویتان را برمیگردانید و خاطره را برای دوستی که کنارش نشستهاید تعریف میکنید. کودک سرگرم بازی با شماست و یادتان میآید که میخواستید پیامهای رسیده به تلفن همراهتان را جواب دهید. آنقدر سرگرم کارهایتان میشوید که کودکتان زمین حمام را با صابون لغزنده میکند، زمین میخورد و از درد دستش فریاد میکشد. در همه این لحظات، شما کودکتان را با نوعی خشونت خانگی روبهرو کردهاید. خشونتی به نام «نادیده گرفتن!»
چه باید بکنید؟
بیتوجهی به کودک، یکی از انواع «خشونت» است. خشونتی که ردی را بر ظاهر کودک نمیگذارد و با فریاد و تهدید روان کودک را تخریب نمیکند. انکار کودک، به شیوههای متفاوتی و در لحظات مختلفی اتفاق میافتد. انکار، یکی از انواع مخرب خشونت خانگی است که سلامت روان کودکان را به شکلی جدی تهدید میکند. یادتان نرود که کیفیت حضورتان، از کمیت حضورتان مهمتر است.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
ارسال نظر