کلاه بیشتر از آن که از اقسام لباس باشد، جامع المعانی است؛ یک شبه زبان است. نقل است حمزه میرزا حشمت الدوله در آغاز 1275 والی خراسان و سیستان شد. در آن وقت میرزامحمد قوام الدوله، پدر معتمدالسلطنه و جد وثوق الدوله و قوام السلطنه، وزیر خراسان بود. او و حشمت الدوله برای راندن ترکمن ها از سرخس و مرو مامور شدند.
سرانجام در 1276 این دو شهر را گرفتند ولی بر اثر مسامحه و اختلاف نظر قوام الدوله و حشمت الدوله شکست سختی به قوای دولت وارد شد و بسیاری از سپاهیان ایران کشته شدند و بسیاری از مردم مرزنشین به اسارت رفتند. پس از آن دیگر دولت ایران بر مرو تسلط نیافت تا در سال 1301 قمری (1884 میلادی) علیخان اف، افسر روسی، مرو را از طرف امپراتوری تزاری تصرف و برای همیشه ضمیمه خاک روسیه کرد.
پیداست که حشمت الدوله و قوام الدوله به تعلیمات شاه توجه نکردند و بر اثر راحت طلبی و مسامحه سرانجام کارشان به شکست منتهی شد. حشمت الدوله چند سال مغضوب و بیکار بود و قوام الدوله هم گذشته از بیکاری و مغضوب بودن وقتی وارد تهران شد، به دستور شاه، کلاه کاغذی بر سر او گذاشتند و بر الاغ سوارش کردند و در حالی که در محاصره چند سرباز بود، وی را گرد شهر گرداندند و مسئول شکست قشون ایران را در مرو به این صورت به مردم معرفی کردند. با توجه به این متن آن که کلاه کاغذی بر سر دارد از نظر شاه بی کفایت و لاابالی بوده است.
کلاه سر کسی رفتن، کنایه از فریب خوردن است و وقتی فرد بسیار فریب خورده باشد، می گویند کلاه گشادی بر سرش رفته است. از طرف دیگر، زمانی برای تحقیر فرد خطاکار لباس وارونه و کلاه ناموزون بر سرش می گذاشتند و او را در شهر می گرداندند. اگر آن فرد خطای بزرگی مرتکب شده بود، کلاهی با زنگوله ها و دم های روباه فراوان بر سرش می گذاشتند. با توجه به تعابیر فراوانی که شکل و جنس و اندازه کلاه و نحوه و زمان و مکان بر سر گذاشتن آن به دنبال دارد، آداب کلاه گذاشتن در حقیقت نحوه بیان صحیح به زبان جهانی کلاه هاست.
در زمان های قدیم در ایران کلاه برای مردان مانند چادر برای زنان بود و اهمیت این موضوع برای مردان به حدی بود که در خانه کلاه پارچه ای (عرقچین) به سر می گذاشتند. فصل های سر سال این کلاه پارچه ای- یا همان عرقچین- جای خود را به کلاه پشمی می داد. کلاه پشمی مظلوم ترین شکل کلاه است. آداب استفاده از آن را سینوزیت و قوای جسمی مشخص می کند. استفاده از آن یک قانون ساده دارد: آن قدر از کلاه پشمی استفاده کن که سرما نخوری.
از آن جا که جنبه فشنیسم هم ندارد- یا کمتر دارد- بیشتر مردم دنیا به شکلی غریزی نحوه استفاده صحیح از آن را بلدند؛ البته- جز پیرمردها که با کلاه پشمی شبیه یکی از اعضای بدنشان برخورد می کنند: از صبح تا شب آن را به سر دارند، موقع خواب آن را به سر دارند، موقع حمام آن را به سر دارند، موقع عروسی آن را به سر دارند، موقع عزا هم آن را به سر دارند.
در زمان رضاخان عرقچین جای خود را به کلاه سیلندری یا همان شاپو داد (بازاریان به جای کلاه شاپو، کلاه قفقازی یا همان باشلق مادی به سر می گذاشتند) و بعد از آن کم کم رسم کلاه پوشیدن آقایان کمرنگ شد و از میان رفت.
هر کدام از اقوام ایرانی برای خود یک نوع کلاه دارند. در واقع کلاه نوعی وجه تمایز قومیتی هم است. به عنوان مثال، کلاه قشقایی از نظر ظاهری با دیگر کلاه های اقوام ایرانی متفاوت است. کلاه قشقایی ها تا زمان مرحوم اسماعیل خان قشقایی (معروف به صولت الدوله) ایلخان قشقایی- یعنی حدود سال 1320- نظیر سایر کلاه های ایرانی و بدون لبه بود اما ایلخان قشقایی طرحی شبیه تاج به کلاهدوزان شیراز ارائه داد و دو لبه روی آن ایجاد کرد و در توجیه آن اعلام کرد: «این کلاه بدین شکل در می آید تا بدانید که هر قشقایی برای خود شاهی است.»
قشقایی ها تاریخ طولانی در مبارزه با رژیم پهلوی، یعنی رضاشاه و محمدرضاشاه، دارند. این کلاه به شیوه های مختلف مورد استفاده قرار می گرفت. در گذشته شیوه کلاه سرکردن برای اقشار و طبقات خاص متفاوت بود چنان که خم کردن یکی از لبه ها به جلو مخصوص خوانین بود یا در جلوی سر یا عقب سر قراردادن کلاه تا حدودی نشانه وضعیت روحی فرد به شمار می رفت. افرادی که سر حال و بانشاط تر بودند، اغلب کلاه را جلوی سر می گذاشتند یا برای جلوگیری از آفتاب سوختگی لبه کلاه را خم می کردند و یا در سرما و بارندگی دو لبه را روی گوش ها می کشیدند. انتخاب رنگ سفید و طوسی هم تا حدودی تابع سن و موقعیت فرد بود. زمانی نه چندان دور هم برداشتن کلاه به معنای احترام گذاشتن بود.
جایگاه اجتماعی کلاه پس از جنگ دوم جهانی تنزل یافت، ابتدا با ضدفرهنگی که عمومی شد و سپس با عمل رییس جمهور فتوژنتیکی که بدون کلاه در مراسم سوگند خود حضور یافت. از زمانی که کندی کلاه شاپو را کنار گذاشت، به سر کردن کلاه تعابیر نامشخصی پیدا کرد. با وجود این، هنوز هم در تمام نقاط دنیا به سر داشتن کلاه در تمام اکسترمم های اخلاقی نشانه بی حرمتی است.
اکسترمم های اخلاقی یعنی آن لحظه هایی از معاشرت که اسم دارند؛ سلام، خداحافظی، ابراز تاسف کردن، ادای احترام کردن و... این زبان جهانی کلاه هاست. یا به سر داشتن کلاه در منزل (زیر سقف) نشانه بی احترامی است. با کلاه سر میز غذا نشستن نشانه بی احترامی است. در مجموعه هایی که کلاه یکی از پوشش های رسمی آن هاست، تا وقتی موجودیت شما به عنوان یک زیرمجموعه مطحر است، به سر نداشتن کلاه نشانه بی مبالاتی است اما خرج از لوای مجموعه، در مقابل شخصی که در همان مجموعه رتبه بالاتری نسبت به شما دارد، به سر داشتن کلاه نشانه بی احترامی است.
زبان جهانی کلاه ساده ترین زبان در تمام دنیاست. همین حالا شروع به یادگیری آن کنید تا علاوه بر زبان مادری، یک زبان دیگر هم بلد باشید.
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر