چه کسی پنیر کی روش را جا به جا کرد؟

ماجرای استعفای سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، شبیه پخش چندین باره بعضی از سریال‌ها از تلویزیون شده‌است. انتهای آن را می‌دانی، اما آن سوی پیام، کسی نشسته که به نظرش می‌رسد باز هم باید آن را ببینیم. یادم نمی‌آید این چندمین بار است که ایشان استعفا می‌دهد. دیگر حتی مهم هم نیست. حتی برای پرشورترین طرفدارانش هم این سریال "بروم-نروم" عادی شده‌است. تعداد پیام‌های ارسال‌شده زیر عکس‌های رئیس جمهور در اینستاگرام که خواستار ابقای کیروش بودند هم دیگر در لابلای پیام‌های مربوط به بورس، پدیده شاندیز و بیکاری ناچیز به‌نظر می‌رسد. آیا همه اینها نشان می‌دهد که پنیر آقای کیروش در ایران تمام شده و جای دیگری باید به دنبال پنیر بگردد؟

بازی کیروش تا چند سال جدید و فریبنده بود: من مصلحت فوتبال شما را می‌خواهم، و آنها به‌دنبال منافع خود هستند! این "سوم شخص موهوم"، هر بار یک نفر تعبیر می‌شد. از رئیس فدراسیون فوتبال و دبیرکل و وزیر ورزش تا مربیان تیم‌های باشگاهی و کنفدراسیون و آسیا. هرکس در مقابل کیروش قرار می‌گرفت، خائن به تیم ملی فوتبال لقب می‌گرفت. بعد هم موجی از رسانه‌ها و طرفداران، به‌شکلی هماهنگ، به دخالت در کار "کیروش کبیر" اعتراض می‌کردند! این سناریو چند سال تکرار شد.

هر روز صحبت از بالا رفتن فوتبال ایران در رنکینگ آسیایی می‌شد. از آن طرف هم مخالفین دستاوردهای او را از بسیاری سرمربیان ایران کمتر می‌دانستند. در واقع، او چیزی ملموس‌تر از رنکینگ فیفا ارائه نداد. نتایج فوتبال ایران نهایتاً همان بود که قبلاً هم دیده شده‌بود. اولین بار نبود که ایران به جام جهانی رفت. حتی صعود مقتدرانه‌ای هم نداشت. در جام جهانی نتایج دور از انتظار یا ورای تصور نبود. جام ملت‌های آسیا هم باعث تحقیر فوتبال ایران شد. طرفداران فوتبال ملی، بعد از شش-هفت سال کدام را باید جدی بگیرند؛ رنکینگ فیفا و یا نتایج واقعی؟

ما در جهان سوم زندگی می‌کنیم. نمی‌توان فراموش کرد که ایران کشوری در حال توسعه است. برای توسعه، گاهی قراردادهایی منعقد می‌شود که طی آن یک دولت یا شرکت خارجی در موردی در کشورهای در حال توسعه سرمایه‌گذاری کنند. این قراردادها، نه خیریه هستند و نه معمولاً یکجانبه. طرف در حال توسعه پیشرفت می‌کند و طرف توسعه‌یافته از مزایای مالی و غیر مالی منتفع می‌شود. این امر در گذشته این طور نبود. در دوران استعمار، کشورهای توسعه‌یافته‌تر آن زمان به سودای درآمدهای غیرقابل باور و با تمسک به عقب‌ماندگی بعضی از ملل، آنها را استعمار می‌کردند. در ظاهر هدف استعمار، عمران و آبادانی ملل عقب‌مانده بود، اما در عمل ثروت‌هایی که برای آن ملل قابل استحصال یا استفاده نبود را به یغما می‌بردند. در عین حال، از تحقیر مستعمره هم خودداری نمی‌کردند. یکی از کشورهایی که شروع به استعمار کرد، پرتغال بود که از قضا در جنوب ایران هم قلاع نظامی احداث کرد و بخش‌هایی را به‌تصرف خود درآورد. به گواه تاریخ، آنها مردم زیردست را مجبور به تغییر دین می‌کردند و از هیچ تحقیری در حق آنها فروگذار نبودند.

در فوتبال ایران، آقای پرتغالی که درآمدی درشمار چند مربی برتر دنیا دارد، مدام از موضع بالا مربیان و مردم و مسئولان ایران را تحقیر می‌کند. برای مردمی که در تنگنای تحریم‌ها، این مبلغ هنگفت را صرف "مربی فوتبال" کرده‌اند، دستاورد مهم است. مرد پرتغالی، مدام گله می‌کند که هیچ تیمی در جهان حاضر به برگزاری بازی دوستانه با تیمش نیست. چندی بعد، یکی از دیپلمات‌های ایران که دستی هم در فوتبال دارد، این گفته را تکذیب می‌کند! مرد پرتغالی، بدترین الفاظ را درباره مربیان ایران، که بعضی از آنها عملکرد خوبی هم داشته‌اند به کار می‌برد. حتی با مربی خارجی دیگری که به آرامش و شخصیت شهرت دارد، درگیر می‌شود. ساختمان ایفمارک را با جوسازی جابه‌جا می‌کند. بازیکنان یک تیم را از اردو به خانه برمی‌گرداند. "شاخ و شانه" می‌کشد، برای همه. این رفتارها به نظر می‌رسد که متعلق به قرن بیست و یکم نباشد. حتی در صورتی که قهرمان جام ملت‌های آسیا می‌شد و در جام جهانی می‌درخشید، باز هم همه‌کاره فوتبال ایران نبود. مثل همه فدراسیون‌های فوتبال جهان. حالا که دستاورد مشخصی هم نداشته‌است.

اتفاقات چند روز اخیر فوتبال ایران، نشان داد که کیروش در جایگاهی متزلزل قرار دارد. دیگر حمایت رسانه‌ها و افکار عمومی از او مثل قبل نیست. انگار دستش رو شده‌است. اگر پنیرش در ایران تمام شده‌باشد، باید جایی دیگر به‌دنبال پنیر جدید بگردد. اما باقی فدراسیون‌ها به عملکرد نیاز دارند، نه سابقه همکاری با فرگوسن. باید دید که مرد پرتغالی بالاخره بعد از کدام استعفا از ایران می‌رود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

راستان نیوز