حیوانات وحشی در تهران ! / از ببر تا خرس و روباه ! + جزییات

به اما هنوز هم می‌شود در حاشیه این بازار حیوانات عجیب و غریب سفارش داد؛ از مار بوآ گرفته تا توله روباه و پلنگ. یکی از پرنده فروش‌ها می‌گوید: «هر پرنده و خزنده و حیوان وحشی بخواهی دارم. بیعانه بده یک ساعت دیگر تحویل بگیر.» موبایلش را درمی‌آورد و عکس توله خرس‌ها و توله‌های روباه و ببر را نشانم می‌دهد. خارپشت و مار بوآ هم دارد و البته انواع و اقسام سگ که خیلی‌هایشان را تا به حال ندیده‌ام: «اگر الان می‌خواهی بپر پشت موتور برویم از نزدیک ببین خوشت می‌آید. اگر عجله نداری قرار بگذاریم فردا برایت بیاورم.» می‌گوید به من اعتماد کرده و این طور نیست که به هرکسی اطلاعات بدهد. هرازگاهی هم چشم می‌چرخاند تا سرو کله مأمور پیدا نشود.

از دور با دیدن شلوغی و صف یکی دو کیلومتری ماشین‌هایی که در صف پارکینگ هستند، می‌توان حدس زد که قرار است وارد شلوغ‌ترین بازار تهران شوم. خیلی‌ها که حوصله ترافیک ندارند، پرنده به دست پیاده راهی تنها مرکز مجاز فروش پرنده تهران هستند. پلاک ماشین‌ها نشان می‌دهد اینجا از شهرهای دور و نزدیک هم علاقه‌مند زیادی دارد. از صندوق عقب خیلی از ماشین‌ها صدای مرغ و خروس، کبک و بوقلمون شنیده می‌شود.

علی که دستفروش پرنده است، می‌گوید: «اگر عاشق پرنده باشی محال است سر و کله‌ات اینجا پیدا نشود. اینجا همه دنبال عشق گمشده خودشان می‌گردند؛ کبوتر، مرغ عشق، قناری، طوطی، مرغ مینا و هر چیزی که فکرش را بکنی.» کبوترها را یکی یکی از کارتن بیرون‌ می‌آورد و می‌گوید اینها هم عشق من‌ هستند. هر کدامش را که می‌فروشم، دلم هم می‌رود. هفته پیش 35 تا کبوتر را توی نیم ساعت فروختم. درآمدش بد نیست؛ یک جفت کبوتر نر و ماده می‌خواهد که جوجه کشی کنی و بیاوری اینجا بفروشی.» با دست به قفسی که دو مرغ عشق در آن کنار هم نشسته‌اند اشاره می‌کند و می‌گوید: بیا 100 تومن بده این دو تا پرنده را با قفس ببر. آنقدر سروصدا دارند که دیگه نمی‌توانم تحمل کنم.»

کمی این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و انگار که فهمیده باشد کبوترباز نیستم، می‌گوید: «حالا شما دنبال چی هستی؛ اهلی، وحشی، شکاری؟ شاهین دست آموز دارم بردار با خودت ببر شکار. خیلی زیباست.» عکس‌های شاهین را نشانم می‌دهد و می‌گوید: «بیشتر توی کار پرنده شکاری هستم. جوجه عقاب هم بخواهی می‌توانم دست و پا کنم. بیشتر این پرنده‌ها را خودم توی جنگل و مرتع می‌گیرم. البته اگر بشود لانه‌های‌شان را پیدا کنی می‌توانی جوجه‌ها را‌ برداری خودت بزرگ کنی؛ البته پرنده شکاری هم داریم که قاچاقی وارد می‌شود. کشورهای حاشیه خلیج فارس از مشتری‌های اصلی این پرنده‌ها هستند و خیلی‌ها اینجا می‌خرند و برای فروش می‌برند امارات و دور و بر.»

انتهای پارکینگ شلوغ تر از همه جاست؛ جایی که میدان نبرد خروس‌های لاری است. مبارز برنده با قیمت خیلی بالا فروخته می‌شود. خروس‌های لاری با گردن های افراشته و پنجه‌های کشیده آماده نبرد می‌شوند و چند نفری هم مراقب هستند تا به محض رسیدن مأموران به بقیه اطلاع دهند. هر کدام قیمت خودش را دارد از 500 هزار تومان بگیر تا سه چهار میلیون و گاهی بالاتر. خروس لاری‌های جعفر اینجا شهره است. خودش می‌گوید: «خروس لاری که من پرورش می‌دهم در هر جنگی پیروز می‌شود. چند سالی است که جوجه لاری می‌کشم و برای جنگ آموزش می‌دهم. حیوان وحشی و اهلی هرچی بخواهی دارم.»

عکس‌های چند توله روباه و توله خرس را نشانم می‌دهد که در حیاط خانه‌اش نگهداری می‌کند: «با وجود اینکه این حیوانات وحشی هستند اما با آموزش‌های من اهلی شده‌اند؛ حتی می‌توانی ببری توی آپارتمان نگهداری کنی. خرج‌شان روزی یک کیلو گوشت است. خیلی بی‌آزارند و همبازی‌های خوبی هستند.» بعد سنجابی را از داخل جعبه بیرون می‌آورد و می‌گوید: «این سنجاب را دیروز از یک خانم خریدم. اهلی است ولی اگر بترسد گاز می‌گیرد. باید باهاش کنار بیایی تا عادت کند. ببین چقدر زیباست!»

از بازار فروش مثلاً پرنده‌های زینتی بیرون می‌زنم تا آن طرف اتوبان خودم را به بازار خرید و فروش سگ برسانم. بازاری غیرقانونی که مشتری‌های پر و پا قرص خودش را دارد. روی پل هوایی صدای پارس درهم برهم سگ‌ها را می‌شود شنید. سگ‌های بزرگ با قلاده‌ای که در دست صاحب‌شان است این طرف و آن طرف می‌روند و سگ‌های کوچک تر توی صندوق عقب خودروها بیرون را نگاه می‌کنند.

پسر جوانی توله سگ‌های صندوق عقب ماشینش را نشانم می‌دهد و می‌گوید: «سگ آپارتمانی، عروسک رنگی می‌خواهی بیا، کادوی شب عید می‌خواهی بیا. دشت اول باهات راه می‌آیم. اینها میکس تریر هستند و هیچ سر و صدایی ندارند. همه این سگ‌ها پرورشی خودم هستند و شناسنامه دارند.»

گوشی‌اش را طرفم می‌گیرد و فیلمی از حیاط خانه‌اش نشانم می‌دهد با انبوهی از توله سگ که درحال جست و خیز هستند. دو تا از سگ‌ها بی‌حال توی صندوق عقب افتاده‌اند اما فروشنده می‌گوید اینها خواب هستند. می‌گوید هرکدام 2 میلیون قیمت دارد اما با من راه می‌آید و هرکدام را که دلم خواست یک میلیون می‌فروشد.

فروشنده دیگری که قلاده سگی را در دست دارد می‌گوید: «این سگ چاو چاو است و 7 میلیون تومان قیمت دارد. 9ماهه است. خودم بزرگش کرده‌ام. نگاه به جثه بزرگ این سگ نکن، خیلی آرام است، شناسنامه هم دارد. کارهای بامزه‌ای هم بلد است.» آن طرف دو توله سگ از شدت ضعف بیهوش در قفس افتاده‌اند. دختر خردسالی که معلوم است پدر و مادر را به زور به این بازار کشانده، می‌خواهد یکی از آنها را برایش بخرند. پدر با وسواس زیادی مشغول بررسی است. می‌گوید باید اول از سلامت‌شان مطمئن شوم.

فروشنده‌ها می‌گویند اگر خواستی سگ بخری، برای اطمینان از سلامتش می‌توانی به چادر دامپزشکی مراجعه کنی. آنها می‌گویند می‌شود اینجا چند دقیقه‌ای برای حیوان شناسنامه هم گرفت. سری به چادر سفید دامپزشکی می‌زنم اما اینجا انواع و اقسام قلاده می‌فروشند و هرچیز دیگری که فکرش را بکنید.

کنار چادر دامپزشکی زن میانسالی را می بینم که چند سگ و گربه را برای فروش آورده برای جلب نظر مشتری؛ می‌گوید این گربه‌ها را به شرط بغلی 2 میلیون تومان می‌دهم. واکسن‌شان را هم زده‌ام، می‌بینید از بغلم پایین نمی‌آیند. سگ‌هایی که به درختان حاشیه اتوبان بسته شده‌اند بشدت عصبی هستند و مدام پارس می‌کنند. امیر گودرزی فعال حقوق حیوانات می‌گوید این سگ‌ها را از بیابان‌ها و باغ‌های مردم می‌دزدند و به شکلی غیر اصولی و غیربهداشتی توله کشی می‌کنند و به بازار می‌آورند.

او توضیح می‌دهد: «بعد از قاچاق سلاح و مواد مخدر، قاچاق حیوانات سومین قاچاق پرسود دنیاست. بسیاری از شکارچیان با کشتن خرس و ببر توله‌های آنها را برای فروش به این بازار می‌آورند. نظارت مناسبی بر بازار پرنده فروش‌ها نمی‌شود و قاچاقچیان در پوشش فروش پرنده زینتی، پرنده‌های شکاری و حیوانات وحشی می‌فروشند: «سال‌ها قبل این بازار در منطقه مولوی قرار داشت ولی بعد از انتقال به اتوبان آزادگان و دسترسی بهتر به بیابان‌های اطراف، فروش انواع و اقسام حیوانات بویژه در حاشیه بازار رونق گرفت. اینجا فروش پرنده‌های وحشی رو به انقراض مثل شاهین، هوبره، قرقاول و انواع خزندگان مثل مار، سمندر لرستان، بزمجه و انواع مارمولک بومی، بچه میمون و بچه خرس و روباه رونق دارد. قیمتی هم آنها پیشنهاد می‌دهند اغلب بر اساس تیپ و قیافه مشتری است و هیچ قاعده خاصی ندارد.»

سرم گیج می‌رود از این همه جیک جیک و قار قار و چهچه و میاو میاو و عوعو و بغ بغو؛ جمعه‌ها اتوبان، طبیعتی می‌شود ناموزون و نازیبا و غیرقابل تحمل.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی