زندگی با روح مهربان ! / داستان دوستی یک جوان با روح
رکنا:همیشه وقتی آدم توی خونهای تنها زندگی میکنه، نسبت به سر و صداهایی که میشنوه حساس میشه بخصوص شبها که این حساسیت چند برابر میشه.
به گزارش رکنا، یعنی یک جورهایی آدم میترسه و توی بهترین حالتش فکر میکنه که شاید دزد اومده باشه ولی اگه مطمئن باشه که کسی نیومده توی خونه اون وقت فکرش میره سراغ روح و جن و از این جور چیزها. ولی اتفاقی که در این مورد برای من افتاده کمی متفاوته و دلیل ترسم چیز دیگهایه. من همیشه تنها زندگی میکردم و از سر و صداهایی که شبها میشنیدم میترسیدم.
اما برعکس همه آدمها زمانی که فهمیدم اون سر و صداها رو یک روح به راه میاندازه خیالم راحت شد و احساس ترسی که داشتم از بین رفت. آخه یک شب که دیگه صداها کلافهام کرده بود از شدت عصبانیت از رختخوابم بلند شدم و شروع کردم به داد زدن. دست خودم نبود و نمیفهمیدم که دارم چی میگم. با صدای بلند فریاد میزدم و میگفتم که حتی اگه روح باشی هم ازت نمیترسم و باید شعور داشته باشی و بگذاری که بقیه استراحت کنن.
چون صبح باید بلند شن و برن سر کار. وقتی داد زدنم تموم شد لیوانی که روی میز بود خودبه خود پرت شد روی زمین و شکست. اول جا خوردم ولی وقتی یکی دیگه از لیوانهای روی میز بلند شد و افتاد زمین، از کوره در رفتم و به جای اینکه بترسم خشم وجودم رو گرفت و دوباره شروع کردم به داد زدن و گفتم که واقعا روح بیشعوری هستی و بهش گفتم که برای اون لیوانها پول دادم و برای اینکه پول اونها رو بدم کار کردم اون وقت توی بیشعور اونها رو میاندازی و میشکنی که من رو بترسونی.
کمی که از این حرف گذشت رفتم سمت رختخوابم و پتو رو کشیدم روی سرم و از همون جا فریاد زدم و گفتم که اینقدر سر و صدا کن که خودت هم خسته بشی. اما صبح که شد وقتی رفتم سمت آشپزخونه، دیدم که کل شیشه خردهها جمع شدن توی خاکانداز و دو تا لیوان نو روی میز نهارخوریه. از همونجا بود که فهمیدم جدا یک روح توی خونهام زندگی میکنه و از اون جالبتر این بود که فهمیدم روح مهربونیه و با کاری که انجام داده قصد داره ازم معذرتخواهی کنه.
از اون به بعد دیگه باهاش رفیق شدم و به خاطر همین هم هست که میگم قضیه من کمی متفاوته چون دیگه شبها از چیزی نمیترسم و از اینکه یک روح مهربون توی خونه من زندگی میکنه احساس امنیت میکنم و سر و صداها دیگه از خواب بیدارم نمیکنه. بعضی اوقات هم که میترسم دلیلش فرق داره با دلایل بقیه آدمها. چون بعضی از شبها خونه ساکته و هیچ صدایی نمیآد. اونوقت نگران میشم و پیش خودم فکر میکنم که نکنه برای اون روح اتفاقی افتاده باشه. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
کاوه . م راد
ارسال نظر