داستانک "فقط خدا"

به گزارش رکنا ، چند وقتی بود زمزمه خالی کردن مغازه به گوش دخترک رسیده بود، ولی توکل به خدا کرده بود. شبی دختر صاحب مغازه که فردی بسیار پولدار و از خود راضی بود چشمش به دخترک افتاد و گفت تا چند وقته دیگه بیرونت می‌کنیم و مغازه را ازت می‌گیریم. دخترک دلش شکست، گفت ببین من خدارو دارم، توکلم به خداست، روزی منم به دست خداست. روز بعد صاحب مغازه لباس سیاه به تن داشت، آره خدا نظاره‌گر رفتار همه بنده‌هاش هست همانطوری که میده همانطور هم می‌گیره.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

خانم علیپور