قتل دخترک در شکنجه های آتشین پدر / در جوادیه تهران رخ داد

به گزارش رکنا، ظهر روز جمعه 5 خرداد امسال، رسیدگی به مرگ مشکوک دخترک یک ساله ای به نام سودا در خانه شان واقع در جوادیه تهران در دستور کار محمدمهدی براعه بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت.

دروغگویی مادر سودا

در حالی که علت مرگ این دخترک در ابتدا مشخص نبود، مادرش ادعا می کرد که سر سودا به دیوار اصابت کرد و بعد او جان خود را از دست داد.
اما بررسی های دقیق تیم تشخیص هویت و بررسی صحنه جرم حکایت از آن داشت که روی بدن نحیف این نوزاد آثار خراشیدگی و زخم وجود داشت بنابراین تحقیقات از مادر سودا برای روشن شدن راز ماجرا ادامه پیدا کرد تا اینکه او اعتراف کرد که همسرش عامل قتل سوداست.

پدر شکنجه گر

زن جوان در اولین اعترافات خود بیان داشت که بعد از جر و بحث با همسرش به دلیل اینکه او تعادل روانی نداشت بدن دختر یک ساله شان را سوزاند و بعد هم او را کتک زد که ضربه وارد شده به سر کودک موجب مرگ او شد. پدر کودک بعد از وارد کردن ضربه های سهمگین به فرزند خود مانع اطلاع رسانی مادر به اورژانس شده بود و دیر رسیدن نیروهای امدادگران اورژانس سبب شده بود که فرصت احتمالی برای نجات جان سودا کوچولو از دست رفته و او به کام مرگ فرو رود.
همچنین تحقیق از همسایه ها حکایت از این داشت که برخی از آنها شاهد کتک خوردن کودک یک ساله و آزار دیدن او توسط پدرش بودند.
در حالی که موقع حضور ماموران پلیس در صحنه وقوع جنایت، پدر کودک در خانه حاضر نبود و با توجه به این فرضیه فرار او بعد از وقوع جرم مطرح بود، اقدامات پلیسی برای دستگیری او کلید خورد و ساعتی بعد مرد جوان دستگیر شد.بعد از دستگیری متهم مشخص شد که او در سوابق کیفری خود سابقه کودک آزاری داشته است.
متهم صبح روز گذشته در جلسه بازجویی جزئیات جنایت را تشریح کرد.

نمی خواستم سودا بمیرد!

از روز حادثه بگو.چرا دخترت را کشتی؟
من نمی خواستم دخترم را به قتل برسانم.آن روز با همسرم بحثم شده بود و وسط آن درگیری نفهمیدم چه شد که این اتفاق افتاد.
چرا با همسرت دعوا کردی؟
آن روز بدون اجازه من از خانه بیرون رفته بود.وقتی برگشت پرسیدم کجا بودی که او گفت خرید داشتم و برای همین بیرون از خانه رفتم.اما من فکر می کردم پرت و پلا می گوید!
چرا چنین فکری راجع به همسرت کردی؟
چون قبلا هم به من دروغ گفته بود.
بعد چه شد؟
بعد حسابی خشمگین شده بودم.می خواستم زنم را کتک بزنم.بچه در بغلش بود و سرش را محکم تکان داد که سرش به بچه خورد و بچه از بغلش افتاد.
چرا بچه را به بیمارستان نبردی یا اورژانس را خبر نکردی؟
فکر نمی کردم ضربه به حدی شدید باشد که باعث آسیب جدی به او شود.اما چند ساعت بعد دیدم که حال دخترم بد شد و موضوع را برادرم در میان گذاشتم.از برادرم خواستم به خانه مان بیاید و او هم آمد.من همه ماجرا را برای برادرم توضیح دادم.
چرا روی بدن سودا آثار کبودی و زخم و سوختگی بود؟
شاید به خاطر همان وقتی است که از دست مادرش افتاد.پسر خردسالی هم دارم که از سودا 2 سال بزرگتر است.شاید او خواهرش را گاز گرفته است.می گویند جای دندان روی بدنش مانده و کبود شده است.اما من دندان ندارم که بچه را گاز بگیرم!
ارتباط تو با فرزندانت چطور است؟
ارتباط خوبی داریم.آنها جگرگوشه های من هستند و به آنها وابسته هستم.
اما همسایه ها و صاحبخانه تان گفته اند که شما با زن و بچه هایت زیاد درگیر می شوی!
درگیری در هر خانه ای اتفاق می افتد اما موقعیت خانه ا طوری است که اگر هم درگیری و دعوا بین ما رخ دهد صاحبخانه و همسایه ها نمی توانند داخل خانه ما را ببینند.من نمی دانم روی چه حسابی این حرف ها را زده اند!
شغلت چیست؟
راننده مسافربر هستم.3 ماه قبل از شهرستان زادگاهم به تهران آمدم تا کار کنم و زندگی خوبی برای زن و بچه هایم درست کنم.قبلا هم به تهران آمده بودم و از درآمدی که کسب می کردم راضی بودم.فکر نمی کردم که در تهران چنین حادثه ای رخ دهد!
  رسیدگی به این پرونده برای روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا در جریان رسیدگی قضایی قرار دارد.بنابر این گزارش متهم پرونده جهت تحقیقات تکمیلی در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار دارد.