بی‌آبرویی‌زن جوان بعد از 3 بار ازدواج ! + گفتگو با این زن

 رزیتا در پی سه ازدواج و جدایی حالا به یک خلافکار تبدیل شده است. او را به جرم سرقت بازداشت کرده‌اند و چون سابقه‌دار است احتمالاً باید مدتی طولانی در زندان باشد. رزیتا از زندگی‌اش می‌گوید:

*چند وقت است سرقت می‌کنی؟

با ثبت نام در صرافی زرین دکس، بیت کوین رایگان هدیه بگیر.

مدت زیادی است. چند سال است.

*چرا سرقت می‌کنی؟

به هر حال زندگی من هم این‌طوری شده باید کار کنم.

*همسر و فرزند نداری؟

چند سالی هست که از همسرم جدا شده‌ام، بچه‌هایم را هم او با خودش برد. شنیده‌ام بچه‌ها را فرستاده خارج از کشور. من هم دیگر انگیزه‌ای برای زندگی ندارم.

*پدر و مادرت چه؟

من پدر و مادری ندارم.

*فوت کرده‌اند؟

نمی‌دانم چه شده‌اند. من در پرورشگاه بزرگ شدم و بعد با یکی از پسرهای بی‌سرپرست ازدواج کردم و سه سال بعد او تصادف کرد و من تنها شدم. بعد دوباره ازدواج کردم، شوهرم معتاد بود از او جدا شدم اما شوهر سومم مرد خوبی بود.

*چرا از شوهر سوم جدا شدی؟

وضعیت روحی‌ام به هم ریخته بود. دکترها گفتند مریضی روانی دارم، مدتی هم در بیمارستان بستری بودم. وقتی مرخص شدم شوهرم گفت دیگر نمی‌خواهد با من زندگی کند و طلاقم داد بعد هم بچه‌ها را از من گرفت؛ دادگاه به خاطر بیماری من بچه‌ها را به او داد.

*هیچ‌وقت به دیدن بچه‌ها رفتی؟

چندباری رفتم. شوهرم یک بار اجازه داد آنها را ببینم اما بعد دیگر اجازه نداد، گفت می‌‌خواهد بچه‌ها من را فراموش کنند. این اواخر هم از عمه بچه‌ها شنیدم رفته‌اند خارج. پدرشان آنها را فرستاده و بعد هم خودش رفته است.

*گفتی بیماری و دارو مصرف می‌کنی؟

من اصلاً دکتر نمی‌روم، بعد از جدایی از شوهرم دیگر دکتر نرفتم.

*مشکلی نداری؟

بیشتر وقت‌ها حالم بد است ولی خب چه می‌شود کرد. حرفی ندارم.

*به جرم سرقت بازداشت شده‌ای. چه چیز می‌دزدی؟

بیشتر از بوتیک‌ها سرقت می‌کنم و بعد هم در خیابان به دستفروشان می‌فروشم یا اینکه کیف‌زنی می‌کنم، مخصوصاً در فروشگاه‌ها این کار خیلی راحت است.

*سابقه داری و ممکن است مدت طولانی در زندان بمانی!

بله می‌دانم. چاره‌ای ندارم. مجبورم خرج زندگی‌ام را یک جوری تامین کنم. حالا نمی‌دانم چه می‌شوم، فعلاً نمی‌خواهم به این چیزها فکر کنم.