قتل زن جوان در الهیه تهران / او بچه ای هم در شکم داشت
حوادث رکنا: قتل در پشت یک وانت یکی از عجیبترین گزارش های جنایی بود که نزدیکیهای عید به دست پلیس رسید.
به گزارش رکنا، آن زمان افسر نگهبان کلانتری ونک بودم، تماس گیرنده صدای پرهیجانی داشت،او با دیدن بسته مشکوک پشت وانت کنجکاو شده و سریع به پلیس زنگ زده بود.
سریع با پلیس موتور سوار تماس گرفتم و او خودش را به خیابان الهیه رساند، لحظات به سختی میگذشت و منتظر خبری از طرف مامور موتور سوار بودم تا این که بیسیم زده شد، مامور با متوقف کردن وانت پیکان توانسته بود پیرزنی را دستگیر کند اما راننده که مرد جوانی بود با جا گذاشتن پیرزن و وانت پا به فرار گذاشته بود.
صدای مامورمان میلرزید، انگار صحنه دلخراشی بود، جسد یک زن پشت وانت بود. و سریع باید نیروی کمکی اعزام میکردیم.
قتل زن جوان در الهیه
به سرعت به خیابان الهیه رفتیم و متوجه شدیم پسر جوان با پیاده شدن از وانت به خانهای اعیانی که در ورودیاش نردهای بود، پناه برده است.
همه اتفاقات این قتل عجیب و هیجانی بود، جسد داخل یک پتو پیچانده شده و آثار خون دیده میشد. پتو را باز کردیم، سر و صورت زن جوان خون آلود بود و آثار ضربات روی سرش مشخص بود که قاتل با کینه و عصبانیت دست به چنین قتل فجیعی زده است.
پیرزنی که داخل وانت دستگیر شده بود، حرف نمیزد و جالب این که او هم داخل ماشین پلیس پا به فرار گذاشت که توانستیم در همان صحنه دستگیرش کنیم.
پسر جوان که داخل حیاط خانه اعیانی بود همه حرکات پلیس را زیر نظر داشت و امکان هر اتفاقی بود، نگران بودیم تا این که قاضی ویژه قتل دستور ورود به خانه را صادر کرد.
خیلی زود یکی از ماموران چابک و ورزیده از بالای نردهها وارد حیاط شد و بر خلاف تصورمان پسر جوان هیچ تکاپویی برای فرار نکرد و وقتی در باز شد بدون این که خطری به وجود آید او که جاوید نام داشت دستگیر شد.
فهمیدیم خودش سرایدار همان خانه اعیانی بوده و کسی هم در داخل خانه حضور نداشت.
جاوید 37 ساله سکوت مرموزی داشت، به سمت اتاقک نگهبانی رفتیم، صحنه ای که میدیدیم باور کردنی نبود و همه در و دیوار خون آلود بود و به معنای کامل یک حمام خون راه افتاده بود اما جاوید و مادر پیرش هیچ حرفی نمیزدند و این قضیه را پیچیده کرده بود.
همراه جاوید و مادرش به کلانتری رفتیم، جسد زن 33 ساله نیز به پزشکی قانونی منتقل شد.
داخل کلانتری، جاوید بعد از سکوت طولانی به حرف آمد و با صدای لرزان گفت: حقش بود!
همین شکستن سکوت کافی بود که خود را به کنارش برسانم، یکی از افسران کلانتری نیز یک لیوان آب برای جاوید آورد و همین که از در رفاقت و همدردی وارد شدیم مرد جوان خواست برایش سیگار هم بیاوریم.
یکی از ماموران سیگار آورد و برای این که جاوید احساس راحتی بکند ابتدا سیگار را یکی از همکارانم روشن کرد و بعد سیگار را به دست جاوید داد.
جالب بود، نگاهی به سیگار کرد و برخلاف تصور ما به جای پک زدن، آن را روی زمین انداخت.
گفتم چیزی شده؟ گفت: نه ترک کردم.
بازپرس ویژه قتل در کلانتری حضور داشت و وقتی دید توانستیم با متهم طرح رفاقت بریزیم، اشاره کرد که به کارمان ادامه دهیم و تحقیقات را شروع کنیم.
پرسیدم خوبی؟!
گفت: زنم داخل حیاط با یک نفر حرف می زد، هرچه می پرسیدم کی بود حرفی نزد من هم عصبانی شدم و کتکش زدم.
خیلی متعجب نگاه کرد و از من پرسید زنم زنده است؟!
رفتارهای جاوید مشخص بود حالت روحی خوبی ندارد و نمی توانستیم به حرف هایش اعتماد کنیم.
به سراغ مادرش رفتیم و ادعا کردیم جاوید به قتل زنش اعتراف کرده است.
مادر پیر سکوتش را شکست و فهمیدیم جاوید در گذشته اعتیاد به حشیش داشته و سابقه بیماری روحی و روانی دارد.
مادر پیر گفت که میخواستم پسر سر به راه شود به همین دلیل از یک روستا دختر فقیری را برای پسرم گرفتیم.
اعتراف قاتل توهمی
پسرم بعد از ازدواج مدتی بود که دیگر مواد مصرف نمیکرد اما از چندی قبل دوباره شروع به مصرف موادکرد و با توجه به اختلاف سنی پسرم با همسرش اختلافات شان بالا گرفت و جاوید در توهم فکر می کرد زنش به او خیانت میکند.
پس از شنیدن حرف های مادر پیر دوباره به محل جنایت رفتیم و از اهالی محل شنیدیم که مرد جوان و همسرش که سرایدار خانه اعیانی بودند و در مدت سه ماه که آن جا زندگی می کردند بارها باهم درگیر شده بودند.
بعد از تکمیل شدن تحقیقات بار دیگر به سراغ جاوید رفتیم و شروع به بازجویی کردیم.
جاوید گفت: زنم خیانت می کرد و آن شب با یک نفر در حیاط صحبت می کرد، هر چه پرسیدم با کی حرف می زنی جواب نمی داد به خاطر همین او را به شدت کتک زدم و تا جون داشت او را زدم و بعد می خواستم به بیمارستان ببرمش که دستگیر شدم.
جالب بود جاوید وقتی فهمید زنش را کشته است، واکنشی نشان نداد و مشخص شد جاوید در همه این اتفاقات در توهم خیالی بود.
تلخ ترین زمان این پرونده وقتی بود که پزشکی قانونی اعلام کرد که زن جوان باردار بوده و فرزندش نیز مرده است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
سرهنگ بازنشسته شمس آبادی
زنِ بیچاره
چندسال پیش شهرِما هم یکی زن جوونشُ که باردار بود کشتش
اونقدر دادگاهیش طول کشید که پارسال مادرِ رضایت داد قصاص نشه!!!