با این دو دختر که شهربانو و پری نام دارند در محوطه کلانتری 15 روبه‌رو شد و با آنها درباره علت اختلافشان صحبت کرد. شهربانو گفت: برادرم عهد کرده بود پس از این‌که من تحصیلات متوسطه را به پایان رساندم، مرا برای ادامه تحصیل به اروپا بفرستد و تا پایان تحصیل من ازدواج نکرده و درآمدش را صرف تحصیل من کند، ولی این دختر (اشاره به پری) با عشوه‌گری‌های خود برادر مرا عاشق خود کرده، به طوری که برادرم می‌خواهد با او ازدواج کند. شهربانو اضافه کرد: دیشب به برادرم گفتم پس تکلیف تحصیل من چه می‌شود؟ جواب داد: به عقیده من تنها راهش این است که سال آینده پس از پایان تحصیلات متوسطه معلم یا پرستار شوی و ضمن کار تحصیل کنی. من از شنیدن حرف‌های برادرم ناراحت شدم و وعده‌های او را به رخش کشیدم، اما او گفت که فعلا باید جواب قلب خود را بدهد! چون از این راه مایوس شدم، امروز نزد پری رفتم تا شاید او را از ازدواج با برادرم منصرف کنم، ولی پری قبول نکرد و با هم دعوامان شد و کارمان به اینجا کشید. شهربانو می‌گفت: من بیشتر از این موضوع ناراحت هستم که پری همشاگردی من است و او در چند روزی که برای خواندن درس به خانه ما آمده بود مورد توجه برادرم قرار گرفته است. پری در برابر اظهارات شهربانو گفت: من و عزت‌الله یکدیگر را دوست ‌داریم و پیش از ماه رمضان با هم ازدواج می‌کنیم و حالا هم اگر شهربانو از کار خود عذرخواهی کند، به خاطر این‌که خواهر شوهر آینده من است از شکایت خود صرف‌نظر می‌کنم!برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

 

وبگردی