من و جواد پنج سال قبل با هم ازدواج کردیم. او پدرش را در کودکی از دست داده و تنها علتی که خانواده‌ام راضی به این ازدواج شدند، مدرک تحصیلی‌‌اش بود. همیشه خودم را یک سروگردن بالاتر می‌گرفتم.

این اواخر خیلی بداخلاقی می‌کردم؛ چون با خانواده‌اش رفت‌وآمد نمی‌کردم. از اوضاع‌واحوال آن‌ها خبر چندانی نداشتم. گاهی به خودم می‌گفتم هرطور شده باید از او یک انتقام درست و حسابی بگیرم.

دراین‌مدت پسر‌خاله‌ام سعی داشت خودش را در دلم جای بدهد. جواد متوجه این موضوع شده بود و عذاب می‌کشید؛ حتی به توصیه پسر‌خاله‌ام قهر کردم و به خانه پدرم رفتم.

روز بعد خبر آوردند تصادف کرده است. او بعداز‌ظهر‌ها در یک تاکسی‌تلفنی کار می‌کرد. مسافر به مشهد آورده بود که به‌خاطر خستگی زیاد، در راه برگشت چپ می‌کند.

چندروزی در کما بود. تازه فهمیدم جواد کار می‌کرد تا هزینه عمل جراحی بیماری برادر کوچکش را جور کند. تا آن‌موقع نمی‌دانستم برادرشوهرم با چه بیماری خطرناکی دست‌وپنجه نرم می‌کند.

در بیمارستان‌، از پشت شیشه به چهره معصوم جواد نگاه می‌کردم و اشک می‌ریختم. یک چشمم اشک بود و دیگری خون. دست به دعا شدیم‌ و خدا جواد را دوباره به ما برگرداند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

این خبر ها را از دست ندهید:

کار زشت دو جوان آبرو دو زن جوان در رشت را به بازی گرفت

ارتباط شرم آور عروس با برادر شوهر

پرونده محرمانه ای که یک متهم و 15 شاکی دارد

13 سالم بود که زن همسایه مرا به زیر زمین برد و ... / مادرم مرا تحویل کلانتری داد

گفتگو تصویری با جوانی که زن جوان را زیر چرخ های کامیون هل داد + تصاویر

چشمانم را که باز کردم خودم را در وضعیت بد کنار بنیامین دیدم

 

تینا پاکروان تصویر سوپراستار سینمای ایران را در حال مداحی منتشر کرد! +عکس

بازیگر مشهور سریال پایتخت: برای پدرم دعا کنید+اینستاپست

ثروتمندترین بازیگر جهان به جای این شخصیت صحبت خواهد کرد! +عکس