سقوط هواپیمای نظامی سی-۱۳۰ / خبرنگاران و پروازی بی بازگشت

به گزارش رکنا، بار دیگر با بهره گیری از قوه تخیل ذهنم به یازده سال پیش باز می گردم تا از لحظه، لحظه وقوع سانحه ای غمبار که طی آن شماری از بهترین خبرنگاران، عکاسان، تصویربرداران و ارتشیان سرافراز این مرز و بوم ندای حق را لبیک گفتند و آسمانی شدند برای آیندگان گزارشی را تهیه کنم.

در آن دوران که یازده سال جوان تر از امروز بودم، هرگز فکر نمی کردم که انتشار یک 'خبر' از وقوع یک سانحه هوایی می تواند این چنین بار معنایی و عاطفی سنگینی را داشته باشد، آنقدر سنگین که به سختی بتوان تحمل و باورش کرد.

درست یازده سال پیش در ساعت 15 و 35 دقیقه روز سه شنبه 15 آذر 1384، این 'خبر فوری' بر روی سایت خبری خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) ظاهر شد:'یک فروند هواپیمای مسافربری سی - 130 ارتش پس از برخورد با مجتمع مسکونی در شهرک توحید تهران سقوط کرد.

به گزارش سازمان آتش نشانی تهران این حادثه در ساعت 14 و 10 دقیقه بعدازظهر امروز (سه شنبه) رخ داد.

این هواپیمای مسافربری دارای 94 مسافر بوده است.

هنوز از وضعیت تعداد کشته ها و زخم های احتمالی این حادثه و نیز چگونگی رخداد این سانحه هوایی اطلاعاتی در دست نیست.

'اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.'

درست به یادم می آید که با خواندن این خبر فوری، دلم خیلی سریع گرفت و مرغ ذهنم مرا که در آن روزها جزو نیروهای اعزام سریع امدادی بودم به یادآوری اخبارگوناگون سقوط هواپیمای های پیشین در سال های نه چندان دور هدایت و راهبری کرد و این اخبار همچون تصاویر متحرک یک فیلم کوتاه جلوی چشمانم شروع به رژه و خودنمایی کردند.

پشت میز کارم در دفتر ریاست دانشکده خبر در همین افکارغوطه ور بودم که صدای زنگ تلفن مرا از خواب و بی خبری خارج کرد؛ آنطرف خط یکی از دوستان امدادگرم از سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر خبر از وقوع سانحه ای غمبار را در شهرک توحید نیروی هوایی در حومه جنوب غربی تهران را می داد.

وی در این مکالمه تلفنی به تشریح آخرین اخبار دریافتی از این سانحه هوایی پرداخت و ادامه داد: طبق نخستین اطلاعات دریافتی از سوی نیروهای ارزیاب حاضر در محل وقوع این سانحه هوایی مشخص شده است که مقارن ساعت 13 و 24 دقیقه امروز سه شنبه 15 آذر 1384 یک فروند هواپیمای نظامی سی 130 نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی به شماره پرواز 514 با 97 سرنشین نظامی و غیرنظامی که برای انجام ماموریتی در چابهار پرواز خود را به مقصد بندرعباس آغاز کرده بود، دچار سانحه شده و سقوط کرده است.

وی با صدایی گرفته توضیح می داد، طبق اطلاعات ارزیابی شده دریافتی از محل وقوع این سانحه مشخص شده که این هواپیما حدود هشت دقیقه پس از پرواز از باند فرودگاه مهرآباد تهران و طی مسیر، در ادامه پرواز دچارنقص فنی در سیستم موتور شده و خلبان این پرواز به قصد فرود اضطراری در مسیر باند فرودگاه مهرآباد ارتفاع خود را کم کرده که گفته می شود در همین زمان، به طبقه ابتدایی و پارکینگ، بلوک شماره 52مجتمع 10 طبقه ای واقع در شهرک توحید نیروی هوایی،(حومه جنوب غربی تهران) اصابت و متاسفانه منهدم شده است.

وی در ادامه این مکالمه تلفنی اضافه کرد، با گزارش نیروهای امدادرسان حاضر در محل وقوع این سانحه هوایی مشخص شده که متاسفانه تا این لحظه تمامی سرنشینان این هواپیما (خلبان، گروه پرواز،خبرنگاران، افسران و درجه داران نظامی حاضر در این هواپیما) به شهادت رسیده اند و حداقل 10 تن از هموطنان نیز که در محل سقوط هواپیما در حال تردد بودند، جان خود را از دست دادند.

پس از پایان این مکالمه تلفنی هنوز باورم نمی شد و خدا خدا می کردم که این اخبار صحت نداشته باشد که به ناگهان در اتاق رییس وقت دانشکده خبر باز شد و رییس با چشمان گریان و در حالی که هنوز در حال مکالمه با تلفن همراه خود بود، معاون آموزشی وقت خود را فرا خواند و با بغض به او گفت: دوستان در سازمان مرکزی می گویند، 'سپهدار ساجدی' خبرنگار، 'سید مهدی میرافضلی' عکاس ایرنا و دو دانشجویی دانشکده خبر به نام های 'ابراهیم بقایی' که از کارکنان واحد مرکزی خبر بود و 'مهدی اناری' که در شبکه خبر فعالیت داشت نیز جزو مسافران این پرواز بی بازگشت بوده اند.

دیگر فرصت ماندن و گوش دادن به این اخبار نبود با کسب اجازه از رییس وقت دانشکده خبر به سرعت برق و باد محل کارم را ترک و از طبقه چهارم دانشکده به طبقه همکف آمدم و با حرکتی برق آسا خود را به ابتدای خیابان شهید بهشتی تقاطع چهارراه قصر و خیابان اندیشه رساندم تا موتور سیکلتی را کرایه کنم تا من را هم به محل وقوع سانحه سقوط هواپیمایی سی - 130 برساند تا بتوانم در این آخرین لحظات دوباره دوستان خبرنگارم و همکاران سال های نه چندان دورم را برای آخرین بار ببینم.

با تاکید بسیار زیاد از راکب موتور سیکلت خواستم که بدون فوت وقت و با آخرین سرعت ممکن و از خیابان های بدون ترافیک و فرعی مرا به حوالی میدان آزادی یا میدان شمشیری برساند تا به کمک سایر دوستان امدادگرم به محل وقوع این سانحه هوایی وارد شوم.

در این رهگذر بارها و بارها خبر منعکس شده بر روی سایت خبرگزاری و گزارش دریافتی دوستم از سازمان امداد و نجات و صحبت های رییس وقت دانشکده خبر با معاون آموزشی اش را در ذهنم سبک و سنگین می کردم و کلمه، کلمه آن را بارها با خود مرور و به چهره متاثر و غمناک آنان فکر می کردم.

موتور سوار یادشده مرا به ضلع جنوبی میدان آزادی و ابتدای بزرگراه شهید لشکری رسانده بود، اما نیروهای نظامی و انتظامی حاضر در این محل از ورود افراد متفرقه به خیابان های منتهی به سمت محل وقوع این سانحه هوایی خودداری می کردند.

درست یادم می آید در این هنگام و زمانی که دیگر از فشار روحی حاصل از این سانحه قادر به کنترل احساسات خود نبودم به صورت اتفاقی یکی از آمبولانس های سازمان امداد و نجات که راننده آن از دوستان قدیمی من بود مرا شناخت و با اشاره به اینکه این فرد از نیروهای امداد و نجات است مجوز مرا برای سوار شدن به آمبولانس از نیروهای نظامی و انتظامی حاضر در آن محل گرفت و به اتفاق هم برای انتقال اجساد شهدا این سانحه به سمت شهرک توحید حرکت کردیم.

من که تمام حواسم به اخبار این سانحه هوایی بود از وی خواستم که رادیوی آمبولانس را روشن کند که به محض روشن شدن رادیو، گوینده خبر اعلام کرد، هواپیمای سی 130 ارتش جمهوری اسلامی ایران، که بعدازظهر امروز در حال انتقال خبرنگاران و تصویربرداران رسانه های جمعی به منطقه چابهار بود، دقایقی پس از پرواز، به علت نقص فنی در مجتمع مسکونی نیروی هوایی ارتش و به هنگام فرود اضطراری، سقوط کرد.

تا رسیدن به شهرک توحید خبرهای بعدی هم به سرعت و پشت سر هم از رادیو اعلام می شدند و همچون پتکی سنگین بر روح و روانم می نشستند و مرا در غم از دست دادن دوستان خبرنگارم و دانشجویان دانشکده خبر داغدارتر می کردند.

بلاخره با سختی هر چه تمام وارد شهرک توحید شدیم و من به محل وقوع سانحه سقوط هواپیمایی سی - 130 رسیدم و با دیدن صحنه سانحه و انجام ارزیابی اولیه و ثانویه امدادی متوجه شدم که تمامی خبرنگاران رسانه های جمعی اعم از واحد مرکزی خبر، شبکه خبر، خبرگزاری جمهوری اسلامی، سایر خبرگزاریها و روزنامه ها در پی سقوط این هواپیمای به شهادت رسیدند.

درست به یاد می آورم که از رییس وقت سازمان امداد و نجات و معاون درمان تامین اجتماعی استان تهران، سئوال کردم که چه تعداد از پیکرهای شهدای این سانحه را به خارج از شهرک توحید منتقل کرده اید که آنها به صورت صریح پاسخ دادند که 86 جنازه سوخته شده در هواپیما را به بیمارستان شریعت رضوی تهران، انتقال داده اند.

به ناخودآگاه به یاد دوستان و همکاران شهیدم در این پرواز افتادم و به سراغ نشانی های از پیکرهای آنان یا مدارک و وسایل همراه آنان شتافتم در آن لحظات سخت و طاقت فرسا با پیکر مطهر شهیدان 'سپهدار ساجدی' و 'سید مهدی میرافضلی' که در کاورهای آنتی باکتریال جسد قرار گرفته بودند، روبرو شدم آنانی که روزهای زیادی چهره های آرام، مهربان، متواضع و خندان شان را بارها و بارها در سازمان یا دانشکده خبر دیده بودم، در آن لحظات سخت و طاقت فرسا به چنان خواب ابدی و جاودانی فرو رفته بودند که انگار سال های سال مسافر آسمان بودند و جسم شان بر روی زمین میهمانی بیش نبوده است.

در این رهگذر، با اصرار فراوان از دوستان امدادگرم خواستم که هر دو شهید را با ماژیکی که بر روی اتیکت کاورهای آنتی باکتریال کشیدم به عنوان شهدای ایرنا به بیمارستان شریعت رضوی منتقل کنند و خودم نیز مشغول جمع آوری وسایل به جا مانده از آنان از جمله کارت های شناسایی، اوراق هویت و نظایر آن شدم که آنها را پس از انتقال پیکر پاک شهدا به سازمان مرکزی آوردم.

آری در آن روز فراموش نشدنی جامعه رسانه ای کشور داغدار و به سوک 97 سرنشین این هواپیما که 86 نفر آن از خبرنگاران و تصویرگران رسانه های جمعی از جمله ایرنا، ایسنا، مهر، کیهان ،همشهری و صدا و سیما بود، نشست.

امروز که یازده سال از آن حادثه غم بار می گذرد هنوز تلخی و سنگینی آن را فراموش نکرده ایم. تلخی غم از دست دادن چهار ققنوس پر سوخته عرصه خبر، سرمایه های ارزشمندی که در حوزه اطلاع رسانی صادقانه و خاضعانه بی ادعا و بی منت خدمت می کردند و پاسداران عرصه خبر و اطلاع رسانی جامعه بودند. روحشان شاد و یادشان برای همیشه در تاریخ رسانه های جمعی این مرز و بوم گرامی باد.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

وبگردی