گزارشی تلخ از کولبر 14 ساله که جسدش از میان برف ها پیدا شد+ عکس
حوادث رکنا:پیکر «فرهاد خسروی» نوجوان ۱۴سالهی کولبر سه روز پس از گم شدن در بهمن در کوههای اورامانات به آغوش خانواده بازگشت.
به گزارش رکنا، «خانواده فرهاد خیلی فقیرن، با اینکه کل اهالی روستا خونهشون گازکشی شده اما این خانواده هنوز توانایی مالی برای گازکشی خونهشونو ندارن.» این را عابد جلیل پوران، عکاسی اهل اورامانات که در جریان امداد و نجات برای پیدا کردن جسد دو برادر کولبر حضور داشته است میگوید. فرهاد خسروی نام نوجوانی ۱۴ ساله است که به جای بودن در مدرسه به دل کوه زد تا همراهی باشد برای برادری که در ۲۴ سالگی به جای پدر نانآور خانواده شده است.
فرهاد؛ گمشده تاریخ
برف و کولاک سه کولبر را شامگاه سهشنبه ۲۵ آذر ماه در ارتفاعات تهته در اورامانات زمینگیر کرد. برفی سهمگین که پایانی بود بر داستان زندگی دو برادر که برای زنده ماندن به دل کوه زده بودند. جسد آزاد خسروی، برادر بزرگتر، ۲۴ ساله همان روز اول گم شدن در برف و سرمای کوهستانی که گذرگاه کولبران است پیدا شد. حسین کرمی دیگر کولبری که در کولاک گیر افتاده بود نجات یافت و تحت درمان قرار گرفت اما جسد فرهاد خسروی، برادر کوچکتر آزاد که نه تنها در کار که در مرگ هم برادر بزرگتر را تنها نگذاشت، سه روز پس از یخ زدن در سرمای کوهستان پیدا شد.
آزاد هنگام پیدا شدن هنوز زنده بوده اما هنگام جابهجایی و انتقال به بیمارستان جان خود را از دست میدهد. محمد محمدی، رئیس جمعیت هلال احمر استان کردستان در همین مورد گفته است: «صبح روز ۲۵ آذر ماه عملیات امداد برای نجات جان سه نفر گرفتار در برف و کولاک در گردنه تهته شروع شد که طی آن دو نفر از این افراد توسط امدادگران هلال احمر پیدا شدند. متاسفانه یک نفر از حادثهدیدگان، هنگام جابهجایی و انتقال به پایین جان خود را از دست داد و یک نفر دیگر هم تحویل بیمارستان سروآباد شد.»فرهاد و آزاد خسروی، اهل روستای نی، بخش مرکزی مریوان بودند که در گردنه تهته گرفتار برف و کولاک شدند. گردنه تهته در مسیر ارتباطی بین استانهای کردستان و کرمانشاه، بهعلت بارش سنگین برف و کولاک شدید تقریبا شش ماه از سال بسته است. اما فقر، برف، سرما و بسته بودن راه، حالیاش نمیشود.عابد میگوید: «روز سهشنبه برادرها موقع برگشتن با باری که به کولشون بوده گرفتار کولاک و بهمن میشن. ساعت ۱۱ صبح خبر میرسه که سه نفر توی کوه گیر کردن. همون ساعتهای اولیه و تا قبل از تاریک شدن هوا آزاد رو پیدا میکنن اما فرهاد نه.» گویا سرنوشت همه فرهادهای مهم تاریخ ایران به کوهستان ختم شده است؛ یکی برای عشق جان میدهد و دیگری برای یک لقمه نان.
جادههای سرد
پس از پیدا شدن جسد آزاد، برادر بزرگتر، تلاشها برای یافتن فرهاد شروع میشود اما فرهاد میان برف خوابیده است و نمیخواهد کسی خواب ابدیاش را به هم بزند.
عابد میگوید: «فراخوانهای زیادی توی گروههای تلگرامی و شبکههای اجتماعی برای پیدا کردن فرهاد خسروی منتشر شد. مردم مریوان، بانه، اورامانات و شهرها و روستاهای اطراف همه اومدن. از هیئت کوهنوردی بانه هم چندین نفر مسیری رو که هر روز کولبرها ازش رفتوآمد میکنن رو گشتن اما توی دو روز اول خبری از فرهاد نبود.»
او ادامه میدهد: «مسیری که آزاد و فرهاد توی اون کشته شدن، راهیه که همه کولبرها از اون رفتوآمد میکنن. برای همین هر سال از این اتفاقا تو این منطقه میافته. مسیر خیلی طولانی و طاقتفرساست. زمستون که بدتر میشه چون حدود ۲، ۳ متر برف میباره و راه تقریبا بسته است. برای همین کولبرا زمستونا حتی برای استراحت هم توی این جاده نمیمونن چون هوا به قدری سرده که به محض موندن یخ میزنن. این مسیرو من چند بار با کولبرا رفتم، حدود ۴۴ کیلومتر رفت و برگشت پیادهروی داره.»
اما کولبری و سختیهای آن به امروز و دیروز ختم نمیشود، سالها است که مردم این مناطق کولبری زندگیشان شده است. عابد جلیل پوران در همین مورد میگوید: «تعداد کولبران اونقدر زیاده که وقتی توی کوه هستن، نمیشه شمردشون. به فاصله یک متر یا شایدم کمتر حرکت میکنن و اگه توی ارتفاعات بایستی قطاری از آدمها میبینی که بار به دوش در حال
بالا رفتن از کوه هستن.»
از او درباره سودی که کولبران در این راه نصیب خود میکنند، میپرسم و او میگوید: «بستگی به باری داره که با خودشون حمل میکنن. یکی ممکنه ۱۰ کیلو بیاره کس دیگهای هم ۲۰ کیلو. این دیگه بستگی به توان کولبر داره. اما برای کسی مثل فرهاد خسروی با سن کمش شاید فقط ۱۰۰ هزار تومن توی هر باری که کولبری میکنه درآمد داشته باشه. فقط هم فرهاد نیست. کولبرهای به سن فرهاد
خیلی زیادن.»
عابد درباره خانواده فرهاد و آزاد میگوید: «این دو تا نانآور خانواده بودن. پدرشون از کار افتاده است و یه برادر کوچیک دارن که احتمالا ۷، ۸ ساله باشه.» حالا فقط میتوان دعا کرد که برادر کوچک فرهاد و آزاد مجبور به کولبری نشود.
صحنه مرگ
صدها نفر در دل کوهستان، یخ و برف را با هر چه که بتوانند به کناری میزنند تا شاید ردی از فرهاد پیدا کنند. بالاخره کسی فریاد میزند اینجاست. بولدوزر شروع به کار میکند و برفها را از روی فرهاد کنار میزند. بله، او پیدا میشود، در حالی که دست راستش مشت شده است.
یکی دیگر از افراد محلی که برای یافتن جسد برادران خسروی به ارتفاعات تهته رفته بود، میگوید: «وقتی فرهاد و آزاد توی برف و کولاک گرفتار میشن، آزاد دیگه توان حرکت نداره، برای همین فرهاد کت خودش رو به آزاد میده و برای آوردن کمک کوه رو پایین میآد اما اون هم نمیتونه نجات پیدا کنه و جسدش در انتهای مسیر زیر برف مدفون میشه. وقتی آزاد رو پیدا کردن کت فرهاد هنوز روی بدنش بود.» فرید ربانی، بخشدار اورامانات درباره پیدا شدن جسد نوجوان ۱۴ ساله مریوانی در ارتفاعات تهته اورامانات میگوید: «بعد از سه روز جستوجو برای یافتن فرهاد خسروی نوجوان ۱۴ ساله که در ارتفاعات تهته مفقود شده بود، جسد او در محلی به نام گناوه پیدا شد. مردم منطقه همراه با نیروهای امدادی از سه روز پیش در منطقه حضور داشتند و تمام همت و تلاش خود را بهرغم سرمای شدید هوا برای یافتن این نوجوان به کار بسته بودند که بعد از ۷۲ ساعت موفق شدند جسد وی را پیدا کنند. این نوجوان اهل روستای نی بخش مرکزی مریوان است که روز سهشنبه هفته گذشته به همراه آزاد خسروی برادر بزرگترش به ارتفاعات تهته رفته بود که در حین برگشت گرفتار برف و کولاک شدید شده بودند. برادر بزرگتر این نوجوان که ۲۴ سال داشت که جسد او همان روز اول پیدا شد و به دلیل سرمای شدید هوا، جان خود را از دست داده بود و به دلیل بارش زیاد برف جسد برادر کوچکتر مفقود شده بود.»
او ادامه میدهد: «بیش از ۲ هزار نفر از مردم روستاهای اطراف سه شبانهروز در ارتفاعات ژالانه و تهته مشغول جستوجو برای این نوجوان بودند که نشان از وحدت و یکدلی این مردم است. امدادگران جمعیت هلال احمر با کمک مردم و نیروهای نظامی و انتظامی موفق به کشف جسد این نوجوان شدند که در این سه روز، نیروهای امدادی تمام تلاش خود را به کار گرفتند و روزی هم که فرهاد پیدا شد ۶ تیم امداد و نجات شامل ۲ تیم از سنندج، ۲ تیم مریوان و ۲ تیم از سروآباد، مشغول یافتن جسد این نوجوان بودند.» فرهاد خسروی روز گذشته شنبه ۳۰ آذر ماه در روستای محل زندگی اش به خاک سپرده شد. بسیاری از افرادی که برای تشییع پیکر او آمده بودند به نشانه اعتراض به مرگ این نوجوان یک تکه نان در دست داشتند.
تکه نانی برداشته و راهی شده در برف. تا نشانی بجوید از همقطارانی که حالا مرگ، در کوهستان برفی به جانشان افتاده است.
کرد غیرت دارد و حالا همه به صف شدهاند، تا ردی بگیرند از مردان خستهی کولبری که پاییز در روزهای آخر امانشان نداد.
بیل بزن برادر، خانوادهای چشم به راه است بیمهری روزگار است.
سرد است و برف بیداد میکند. تا چشم کار میکند سپیدی است و حالا انتظار کشندهای برای رسیدن به تنهای در برف نشسته.
بخواب برادر، گرچه «این قصه برای نخوابیدن است». آرام بگیر روی دوش مردمی که تو را خوب میشناسند و با غم و دردت خوب آشنایند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر