این زن شوهرش را با چاقو کشت / فریاد می زد شوهرم را کشتم کمکم کنید!

به گزارش رکنا، صبح 10 اردیبهشت  ماه سال 1402  فریاد های کمک خواهی زن جوانی  به نام مینا در یکی از خیابان های پاکدشت پیچید. همسایه ها که هراسان از خانه شان خارج شده بودند با زن پریشان روبه رو شدند که می گفت شوهرم را کشتم.

همسایه ها پلیس را با خبر کردند و وقتی ماموران به خانه زن جوان رسیدند با جسد خونین همسر  42 ساله اش به نام محمود روبه رو شدند که با  ضربه چاقو به سینه اش کشته شده بود.

جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل و همسرش تحت بازجویی قرار گرفت.

اعتراف به قتل شوهر

زن جوان در بازجویی ها به قتل شوهرش اعتراف کرد و  گفت: 4 سال پیش با محمود ازدواج کردیم. اما از همان روزهای اول زندگی مان با هم اختلاف داشتیم.

تااینکه خانواده های مان توصیه کردند بچه دار شویم تا اختلاف های مان کمرنگ شود. 2 سال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاق تر از قبل می شد و ما همیشه باهم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی مرا به باد کتک می گرفت. 

وی ادامه داد : صبح خواب بودم که بار دیگر همسرم عصبانی شد و مرا کتک زد. او از من خواست تلفنم را به او بدهم که مخالفت کردم و او هم من را روی زمین انداخت و با دستانش گلویم را فشار داد. برای چند لحظه  چشم هایم سیاه شده بود و دست و پا می زدم.نفسم بند آمده بود . در حالی که تقلا می کردم  دستم به چاقویی خورد که روز زمین قرار داشت. من برای نجات جانم چاقو  را برداشتم و ضربه ای به شوهرم زدم .محمود مرا رها کرد و خونین روی زمین افتاد .من که ترسیده بودم با جیغ و فریاد از همسایه ها کمک خواستم تا او را به بیمارستان برسانند اما وقتی اورژانس به محل آمد شوهرم جان باخته بود. 

وقتی پزشکی قانونی علت مرگ را پارگی شریان های قلب و خونریزی شدید داخلی اعلام کرد. برای مینا کیفرخواست صادر و پرونده  اش برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه

در ابتدای جلسه پدر و مادر مقتول از طرف خودشان  و نوه خردسالشان درخواست قصاص  را مطرح کردند.

پدر محمود به قضات گفت: عروسم برای تبرئه خودش دروغ می گوید. پسرم هرگز او را کتک نزده بود. ما نمیدانیم که در درگیری چه اتفاقی افتاده  که این زن  با بی رحمی پسرمان را به قتل رسانده است. ما حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص داریم. 

وقتی زن جوان روبه روی قضات ایستاد گفت: آن روز خواب بودم که با شوک  از خواب بیدار شدم. محمود یکباره شروع به داد و فریاد کرد و مرا به باد کتک گرفت. او  گلویم را گرفت تا خفه شوم. او  مرد تنومندی بود  و من توان آن را نداشتم که خودم را از دستش نجات دهم.نفسم بند آمد و چشم هایم سیاهی رفت که یکباره دستم به کارد میوه خوری خورد و آن را به طرف همسرم گرفتم. باور کنید می خواستم او را 

بترسانم  تا رهایم کند اما چاقو ناخواسته وارد قلبش شد. او  او روی زمین افتاد و من خودم را نجات دادم. ولی متوجه شدم محمود غرق خون است.  آنقدر شوکه شده بودم که نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم .من شروع به داد و فریاد کردم و از همسایه ها کمک خواستم.

قاضی گفت: چاقو را برای ترساندن همسرت جلوی قفسه سینه اش گرفتی یا برای دفاع از خودت؟

که زن جوان پاسخ داد: من برای ترساندن همسرم چاقو را مقابلش گرفتم. محمود با دو دستش گلویم را گرفته بود و آرنج هایش را هم روی قفسه سینه ام گذاشته بود .نفسم بند آمده بود و هر لحظه فکر می کردم دیگر زنده نمی مانم.من برای دفاع از خودم چاقو را به دست گرفتم.

با پایان دفاعیات زن جوان، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.