مرد تبریزی زنش را آنقدر سوزاند تا خاکستر شود / دخترش از ترس 2 بار خودکشی کرد + جزییات

به گزارش رکنا، یکی از بستگان نزدیک این خانواده در گفت و گو با خبرنگار رکنا گفت: احمد (شوهر مقتول) بدهی بسیار بالایی داشت و به عالم و آدم بدهکار بود، طلبکاران امانش را بریده بودند. احمد بعد از کلی کلافکی در نهایت از زنش، معصومه می خواهد تا با طلبکاران طرف شود و او را از دست آنان نجات دهد که معصومه به شدت در برابر این خواست همسرش مقاومت می کند.

اما احمد وقتی با مقاومت زنش روبرو می شود نقشه دیگری را برای رهایی از بدهی توسط همسرش می کشد. نقشه ای شوم! او برای زنش دسته چک می گیرد و برای همه طلبکارانش از دسته چک زنش می دهد و به این طریق تمام بدهی خود را با تمام طلبکارانش صاف می کند.

و الان معصومه به جای احمد زیر بار بدهی و قرض فراوان قرار می گیرد و مسئولیت تمام موارد با معصومه می شود. برادر احمد که در جریان این نقشه بود، برادرش را ترغیب به قتل معصومه می کند تا برای همیشه از دست طلبکاران و بدهی فراوان رهایی یابد. احمد هم پیشنهاد برادرش را قبول می کند.

روز حادثه معصومه به بانک می رود اما هرگز به منزل بازنمی گردد. احمد سریع پلیس را در جریان گم شدن همسرش قرار می دهد و از آنان برای پیدا شدن او یاری می طلبد؛ همچنین احمد به همراه پدر و برادرهای معصومه همه جا را در به در دنبال زنش می گردد. تا اینکه به یکباره به دستور بازپرس احمد بازداشت و به مقر پلیس آگاهی منتقل می شود.

پدر و برادرهای معصومه حیرت زده از این دستور بازپرس، خودشان نیز به همراه احمد به پلیس آگاهی می روند تا سر از ماجرا دربیاورند که آنان همان جا با صحنه حیرت انگیزی مواجه می شوند و در شوک فرو می روند. صحنه ای که در آن بازپرس انگشت اتهام خود را به سمت احمد نشانه رفته بود و طبق مستندات، او را مسئول قتل معصومه می دانست که با اعتراف احمد به قتل همسرش، این شوک و حیرت چند برابر شد چرا که با توجه به نگرانی احمد از گم شدن زنش و اینکه در به در دنبال او می گشت آنان اصلا گمان نمی کردند قاتل دخترشان همان دامادشان باشد!

بعد از کشتن جسد را سوزاندم

گزارش رکنا حاکی است، احمد در ابتدا منکر هرگونه اطلاعی از زنش می شود اما بعد از مواجه شدن با مستندات موجود لب به اعتراف می گشاید و می گوید: برای رها شدن از بدهی های فراوانی که داشتم این نقشه را کشیدم. نقشه کشیدم به نام زنم دسته چک بگیرم و آن را به تمام طلبکارانم بدهم تا این گونه مسئولیت تمام بدهی ها با زنم باشد. فکر کردم با مردن زنم همه چیز تمام می شود و برای همیشه از بدهی ها خلاص می شوم.

این بود که روز حادثه که به بانک رفته بود رفتم دنبالش؛ اما برای اینکه در دوربین بانک ثبت نشود اندکی دورتر از مقابل بانک او را سوار کردم و به سمت جلفا حرکت کردم. وقتی زنم علت را پرسید گفتم زن و شوهر هستیم و برای گردش و تفریح می رویم که چیزی نگفت.

وقتی به جلفا رسیدیم او را روی پل بردم و از روی پل به سمت پایین پرت کردم؛ بعد با چاقو به قسمت های مختلف بدنش زدم. دوباره سوار ماشین کردم و به سمت بیراهه ای در نزدیکی شهرستان کلیبر رفتم. جسد را سوزاندم و وقتی دیدم کامل سوخت و اثری از او باقی نماند؛ بقایای خاکستر را در چاه انداختم تا برای همیشه همه چیز تمام شود. اما اصلا فکر نمی کردم اینگونه گرفتار شوم.

همچنین این زوج دارای سه فرزند هستند و دخترشان از ترس اینکه پدرش می آید و او را هم می کشد تا به الان دو بار دست به خودکشی زده است!

فاطمه قلی پور گنجه لو

وبگردی