دستگیری باند خفاش سیاه تهران / از سرقت مسلحانه تا قتل و آزار شیطانی + گفتگو

به گزارش رکنا، از مدتی قبل پلیس پایتخت در جریان فعالیت یک گروه خشن قرار گرفت که دست به سرقت سریالی از خانه‌ها می‌زدند. اعضای این باند صورتشان را با نقاب پوشانده و با تخریب قفل در یا بالکن وارد خانه‌ها می‌شدند. آنها با اسلحه افرادی را که در خانه‌ها حضور داشتند تهدید به قتل می‌کردند و سپس هرچه اموال قیمتی در خانه بود را به سرقت می‌بردند. دزدان مسلح اما در برخی از سرقت‌هایشان دست به اقدامات هولناکی هم زده بودند. آنها پس از ورود به تعدادی از خانه‌ها، دست و پای ساکنان داخل خانه را با طناب بسته و سپس به زنان یا دختران تجاوز کرده‌ بودند. این اقدامات هولناک دزدان، باعث شد تیم ویژه‌ای از کارآگاهان وارد عمل شده و تحقیقات برای دستگیری دزدان آغاز شود.

گزارش مرگ

سرقت‌های خشن این گروه ادامه داشت و آنها سعی می‌کردند خیلی حرفه‌ای عمل کنند. سارقان پلاک ماشین را مخدوش کرده و از خودروهای سرقتی استفاده می‌کردند تا پلیس نتواند شناسایی‌شان کند. آنها صورتشان را کاملا می‌پوشاندند تا دوربین‌های مداربسته هم نتواند به پلیس کمک کند و در این شرایط تحقیقات کارآگاهان زیرنظر قاضی محمد ولدی بیرانوند، بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی اعضای این گروه خشن ادامه داشت. تیم تحقیق در ادامه بررسی‌ها متوجه شد که اعضای این باند در جریان سرقت‌هایشان باعث مرگ یک مرد هم شده‌اند. ماجرا از این قرار بود که سارقان مسلح پس از ورود به خانه‌ای، دست و پای پدر خانواده را بستند و به سمت همسر و فرزندانش هجوم بردند تا با تهدید آنها رمز گاوصندوق را به‌دست آورند. مرد میانسال نیز قصد داشته خانواده‌اش را از دست سارقان نجات دهد اما به‌دلیل شوک ناشی از این حمله وحشیانه دچار سکته قلبی شده و جانش را از دست داده است.

اتفاق عجیب

تلاش تیم تحقیق برای دستگیری سارقان ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل اتفاق عجیبی افتاد. زوج جوانی که مدتی قبل به دام این باند افتاده بودند، برای هواخوری به پارک رفته بودند که به‌صورت اتفاقی یکی از متهمان را در پارک دیدند. آنها فورا با پلیس تماس گرفتند، با کمک افرادی که در پارک بودند متهم را دستگیر کردند و تحویل مأموران دادند. وی هرچند منکر سرقت و تجاوز بود اما وقتی شواهد را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و گفت با همدستی 5نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده‌اند و به‌صورت سریالی دست به سرقت‌های خشن و مقرون به آزار می‌زنند. با اعتراف این مرد، همدستان وی یکی پس از دیگری دستگیر شدند و تحقیقات از آنها ادامه دارد. این در حالی است که بخشی از پرونده که مربوط به اتهام تجاوز به عنف متهمان بوده، به دادگاه کیفری ارجاع شده است.

وسوسه‌های شیطانی

سرکرده باند مرتضی نام دارد. او پیش از این نیز سابقه سرقت در پرونده‌اش داشته اما حالا اتهام تجاوز نیز به پرونده سیاهش اضافه شده است.

سرقت‌هایتان را از کی شروع کردید؟

ما حدود 2 سال قبل از زندان آزاد شدیم و چند مورد سرقت انجام دادیم اما یک سال به‌خودمان استراحت دادیم و سرقت‌ها را متوقف کردیم. از چند ‌ماه قبل دوباره شروع به سرقت کردیم اما این بار شگردمان متفاوت بود.

این بار شگردتان چه بود؟

روش سرقت که همان قبلی بود اما این بار وسوسه شدیم و کاری کردیم که نباید می‌کردیم. آن موقع اصلا حالت عادی نداشتیم و الان هم خیلی پشیمانیم.

 مگر انگیزه‌تان فقط سرقت و به‌دست آوردن پول نبود؟

دست خودمان نبود و شیطان درونمان رخنه کرده بود.

بیشتر سراغ چه خانه‌هایی می‌رفتید؟

خانه‌هایی که صاحبخانه در آن حضور نداشت. اول زنگ خانه‌هایی را که چراغشان خاموش بود می‌زدیم و چنانچه‌کسی باز نمی‌کرد با تخریب در یا از راه بالکن وارد می‌شدیم و نقشه‌مان را اجرا می‌کردیم.

گفتی یک سال به‌خودتان استراحت دادید، چرا؟

چون پول کافی به‌دست آورده بودیم. از طرفی نمی‌خواستیم دستگیر شویم. پول‌مان که تمام شد دوباره سرقت را شروع کردیم.

می‌دانی یکی از مالباختگان از ترس سکته قلبی کرده‌ و جان باخته است؟

آن روز متوجه شدیم که طرف حالش بد شد اما فکرش را نمی‌کردیم که جانش را از دست بدهد. مرگ او به ما ارتباطی ندارد.

در همه سرقت‌هایتان، به دختران و زنان تجاوز می‌کردید؟

نه اینطور نبود. بیشتر وقت‌ها فقط دست و پای افرادی راکه در خانه بودند می‌بستیم، سرقت‌را انجام می‌دادیم و بعد آنجا را ترک می‌کردیم. شاید 2 یا 3 مورد  تجاوز داشتیم.  ما گل می‌کشیدیم و در حال خودمان نبودیم.

چطور دستگیر شدید؟

یکی از اعضای باند رفته بود پارک تا یکی از دوستانش را ببیند که از بخت بدمان یکی از شاکیان او را  دید. او تنها کسی بود که موقع سرقت ماسک نداشت و شناسایی شد.

ظاهرا برای باندتان هم اسم گذاشته‌اید؟

بله، اسم باندمان را گذاشته بودیم خفاش سیاه. من البته دوست داشتم اسم باندمان 6شیطان سیاه باشد چون به‌نظرم 6 عدد شیطان بودیم، اما بچه‌ها به خفاش سیاه رأی دادند و به این ترتیب نام باندمان شد خفاش سیاه!