شلیک مرگبار به مرد جوان در دروازه غار تهران / شرط جالب برای بخشش از اعدام چه بود؟

به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از سال ۹۱ با گزارش یک درگیری مرگبار در محله دروازه غار تهران آغاز شد. پس از آن مأموران به محل درگیری اعزام شدند و مشخص شد که مرد جوانی با شلیک یک گلوله مرد 50 ساله‌ای را هدف قرار داده و پس از آن به همراه راکب یک موتورسیکلت از محل متواری شده است.

با مرگ مرد میانسال، مأموران شناسایی عامل قتل را در دستور کار قرار دادند و با بررسی دوربین‌های محل جنایت و نشانی‌هایی که شاهدان در اختیار مأموران قرار داده بودند، متهم به قتل را که جوان 25 ساله‌ای به نام اکبر بود همراه راکب موتورسیکلت شناسایی و بازداشت کردند.

اکبر پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: ظهر روز حادثه در خانه بودم که دوستم شهرام 20 ساله به سراغم آمد و گفت با مردی درگیر شده و از من خواست تا به اتفاق او به سراغش برویم. من هم اسلحه‌ای را که از چند ماه قبل خریداری کرده بودم  برداشتم و برای هواخواهی از دوستم به سراغ آن مرد رفتیم. به محض روبه‌رو شدن با او شروع به فحاشی کرد و خواست با من درگیر شود که اسلحه را از پشت کمرم بیرون آوردم و با شلیک یک گلوله به قلبش، او را زمینگیر کردم و پس از آن بلافاصله متواری شدیم.

شهرام هم در توضیح ماجرا گفت: مقتول را از قبل می‌شناختم و به خاطر اختلافی که داشتیم بارها با هم درگیر شده بودیم. بار آخر او من را کتک زد و چون زورم به او نمی‌رسید به سراغ اکبر رفتم و از او خواستم تا کاری کند آن مرد دیگر مزاحمم نشود. وقتی به آنجا رسیدیم تا مقتول چشمش به اکبر افتاد شروع به فحاشی کرد و به سمت او حمله‌ور شد اکبر هم به او شلیک کرد و بعد از ترس‌مان بلافاصله سوار موتور من شدیم و فرار کردیم. باور کنید من نه دخالتی در قتل داشتم و نه قرار ما کشتن او بود و فقط می‌خواستیم او را بترسانیم. هنوز هم نمی‌دانم که چرا اکبر شلیک کرد. اصلاً نمی‌دانستم که او اسلحه دارد.

با اعتراف صریح متهم برای وی به اتهام مباشرت در قتل عمد کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

 نخستین جلسه دادگاه

در جلسه رسیدگی به این پرونده 3 دختر مقتول برای متهمان درخواست قصاص کردند. پس از دفاع متهمان در پایان جلسه قضات بر اساس مدرک‌های موجود در پرونده و گزارش پلیس و درخواست اولیای دم سرانجام اکبر را به قصاص محکوم کردند و حکم در دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد. وقتی اکبر در یک قدمی چوبه دار قرار داشت خانواده‌اش موفق شدند از اولیای دم برای او مهلت بگیرند و اجرای حکم به تعویق افتاد.

تا اینکه چند ماه بعد دو دختر قربانی، رضایت بدون قید و شرط خود را اعلام کردند اما دختر دیگر مقتول رضایت نداد و همچنان خواهان قصاص بود ولی برای اجرای حکم هم دیگر اقدامی نکردند بدین ترتیب اکبر همچنان در زندان ماند تا اینکه 11 سال از این ماجرا گذشت و مرد زندانی که از بلاتکلیفی خود خسته شده بود با ارسال نامه‌ای به دادگاه از قضات خواست تا کمکش کرده و سرنوشت او را مشخص کنند.

 دومین جلسه دادگاه

با توجه به درخواست مرد زندانی و طبق ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی برای تعیین تکلیف، اکبر بار دیگر در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.

در این جلسه که بدون حضور اولیای دم برگزار شد، متهم به جایگاه رفت و گفت: زمانی که به زندان رفتم 25 ساله بودم و حالا 36 ساله هستم. بهترین دوران زندگی‌ام را پشت میله‌های زندان از دست دادم. اگر آن روز به خاطر دوستم وارد درگیری نمی‌شدم الان زندگی‌ام نابود نشده بود. می‌دانم اشتباه کرده‌ام.

وی در حالی که بشدت پشیمان بود، گفت: زمان درگیری تازه ازدواج کرده بودم اما وقتی به زندان افتادم همسرم طلاقش را گرفت و رفت. من در این 11 سال یک بار مرگ را با چشمانم دیدم و تا پای چوبه دار هم رفتم و اگر اولیای دم به من مهلت نمی‌دادند اعدام شده بودم. با اینکه آنها دیگر پیگیر پرونده نشدند اما به خاطر ترس و نگرانی و عذاب وجدان حتی یک شب هم خواب راحت نداشتم. واقعاً از این وضعیت خسته شده‌ام و تقاضا دارم تکلیفم را روشن کنید.

قاضی به متهم گفت: ظاهراً فرزندان مقتول در خارج از کشور زندگی می‌کنند اما نگران مادرشان هستند. دختر سوم مقتول با ما صحبت کرده و گفته در صورتی رضایت می‌دهد که شما پس از آزادی هرگز به سراغ مادرش نروید.

متهم در حالی که سرش پایین بود گفت: آقای قاضی آنقدر سختی کشیده‌ام که دیگر دنبال دردسر نمی‌گردم. قول و تعهد می‌دهم که پس از آزادی هیچ کار خلافی انجام ندهم.

در پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرک‌های موجود در پرونده و طبق قانون حکم آزادی وی را صادر کردند.