نقطه پایان سر خط زیر طناب دار / مادر تاب دیدن اعدام را نداشت + عکس
رکنا: مادر مقتول تاب دیدن طناب دور گردن قاتل را نداشت.
به گزارش رکنا، صدای نفسم را می شنیدم بلندتر از هر وقت دیگر.... صدایش همچون سوت قطار در لابه لای ضربان قلبم شنیده می شد
کف پاهایم نشسته بر دمپایی آبی رنگ زندان سنگین شده بود، پاهایم سست شده بود هر گام را که بر می داشتم تصویر خودم را واضح تر پای چوبه دار می دیدم...
وارد محوطه ندامتگاه که شدم آسمان طور دیگری روی سرم می چرخید انگار همه چیز به خط پایان رسیده بود....ومن باید لباس مرگ را می پوشیدم هیچ وقت فراموش نخواهم کرد درست زمانیکه امید رخت خداحافظی برتن کرده بودم وخودم را مقابل طناب حلقه زده شده دیدم ناگهان نور امید در وجودم تابید وآن صدای زلال بخشش مادری بود که من فرزندش را کشته بودم. این بخشیدن سنگین تر از آویخته شدن از ریسمان زرد رنگ بود حلقه طناب دار از دور گردنم درآوردند و من با تنی شرمسار به پای مادر داغدار بر روی زمین افتادم...
سنفونی عشق مادر به فرزند برای نخستین بار در گوشم شنیده شد مادری که از خون جگر گوشه اش گذشت تا من زنده بمانم
ایستگاه پایان زندگی من پای چوبه دار ایستگاه مرگ نبود ایستگاه بخشش زیر امواج پر طراوات محبت مادرانه بود که برای اولین بار روح زندگی را به من هدیه داد.
رضا چند روزی است در سلول پای سجاده اش نشسته انگار نه انگار چندی قبل به خاطر شرارت و خودنمایی دستش به خون هم محلی اش مسعود آلوده شده بود.
او دیگر رضای دیگری شده بود هم بندی هایش از این همه تغییر ناگهانی اش شوک زده شده اند و خبر نجات او از قصاص که قرار بود سحرگاه چهارشنبه اجرا شود در فضای زندان پر شده است.
۵ سال پیش بود که نزاع خونین در یکی از محله های کرج گشت پلیس را راهی محل درگیری کرد.
جواد ۲۱ساله که دراین نزاع بشدت زخمی شده و غرق در خون بود به بیمارستان منتقل شد چند ساعت بیشتر طول نکشید که تیم پزشکی خبر مرگ او را دادند. با مرگ جواد بازپرس کشیک قتل در بیمارستان حضور یافت و تحقیقات جنایی برای رازگشایی این پرونده شروع شد.
تحقیقات میدانی ماموران پلیس نشان میداد پسری به نام رضا ۲۳ساله پس از درگیری و وارد کردن چاقو به سینه جواد از صحنه جنایت گریخته است.
درست زمانیکه بازپرس دستور داد رضا به اتهام قتل عمد تحت تعقیب باشد پسری با چهره ای پریشان خودش را به کلانتری معرفی کرد و با صدایی مملو از پشیمانی مدعی شد که دستانش به خون هم محله اش آلوده شده است.
رضا چند سالی بود با رفقایش دست به شرارت می زدند واین بار درحالیکه اتهام قتل بر پیشانیش نقش بسته بود خودش را معرفی کرد او می گفت: عذاب وجدان باعث شد خودم را معرفی کنم.
پسر ۲۳ساله بعد ازاعتراف به جنایتی که مرتکب شده بود بازداشت شد و طولی نکشید که پس ازپایان مراحل بازپرسی به زندان منتقل شد.
تقریبا یک سال بعد رضا پس ازچندین مرحله محاکمه وبا توجه به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد.
با تایید حکم قصاص از سوی قضات دیوانعالی رضا در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.
تلا ش های زیادی برای رضایت اولیای دم انجام شد اما مادر مقتول راضی به رضایت نشد این مادر داغدار که پس از چندین سال نذرو نیازهای فراوان مدعی بود که به واسطه امام رضا (ع) خداوند او را به او داده است به هیچ عنوان راضی نشد تا از خون پسرش بگذرد.
رضا پس از مدتی دیگر یقین پیدا کرد که دیگر به پایان خط زندگی رسیده و هر روز و شب با کابوس مرگ لحظاتش در ندامتگاه سپری می شد.
چند سالی اجرای حکم به واسطه مسائلی که مادر مقتول درگیر آن بود گذشت تا اینکه پرونده اجرای حکم روی میز قاضی اجرای احکام رسید.
تلاش های زیادی برای نجات رضا انجام شد اما هیچ کدام فایده ای نداشت تا اینکه سحرگاه اجرای حکم از راه رسید و قرار بود مادر مقتول با زدن ضربه ای به پدال زیر پای متهم مراسم قصاص اجرا شود اما درست درلحظات پایانی لحظه ای که رضا به قول معروف غزل خداحافظی را خوانده بود وزیر لب اشهد خودش را می خواند مادر دلسوخته با اشک های چشمانش و اشاره ای به مامورانی که در محوطه اجرای حکم ایستاده بودند فهماند که او را بخشیده است.
زن می گریست و لابه لای اشک هایش گفت: پسرم را از امام رضا گرفتم چطور می توانم این پسر را که نامش رضا است جانش را بستانم او را به حرمت آقا امام رضا می بخشم ....
او را بخشیدم اما شرطی دارم برای بخشش وآن سربه راه شدن اوست او باید قول بدهد دیگر سالم زندگی کند و یادش نرود به حرمت چه کسی از قصاص بخشیده شده است.
این جملات تکان دهنده همچون پوتکی آهنین بر سر رضا کوبیده شد او خودش هم باورش نمی شد که دیگر از طناب داری که دور گردنش،گره خورده آزاد شده است .
رضا با دستان بسته پایین آمد و سجده کننان پای مادر دلشکسته افتاد و درحالیکه چشم هایش به شادی آنچه که رخ داده بود گونه هایش را خیس کرده بود این مادر را فرشته زندگی اش دانست.
نگاه کارشناسی
فاطمه نورا جوادی وارشناس ارشد روانشناسی
شاید اجرای قانون منطقی ترین سلاح پاسخ باشد و آدمی فکر کند دلش خنک شده واحساس خوبی به او دست می دهد اما بررسی پژوهشگران نشان میدهد با بخشش افراد احساس خوشایندتری دارند.
اینکه فردی از خون عامل مرگ عزیز ترین فرد زندگی اش گذشت میکند کار هرکسی نیست اما وقتی خودش تصمیم میگیرد اورا ببخشد سرانجام احساس آرامش خواهد یافت. دربسیاری از مواردی که حکم قصاص اجرا شده اولیای دم پس از مدتی با خیال اینکه بعد از اجرای حکم به آرامش دست خواهند یافت احساس خوبی ندارند البته این موضوع بیشتر درباره پرونده های صدق می کند که متهم ناخواسته دستش به خون آلوده شده است.
پس بهتر است اگر میتوانیم با بخشش حال دل خودمان را بهتر کنیم این کار را انجام دهیم در همه ی امورات زندگی سعی کنیم افرادی را که در حق امان بدی کردند ببخشیم تا کینه دل و روحمان را فسرده نکند.
همانطور که در بسیاری از سخنان بزرگان به این امر توصیه شده است. افرادی که نمیتوانند بخشش را در زندگی خود به کار ببرند بیشتر از سایرین رنج می برندآنها مدام بدنبال انتقام هستندو کینه مجال خوشی را از آنها دور می سازد و در نقطه مقابل افرادی که به راحتی می بخشند آرام اند و خود را درگیر افکار ستیزه جویانه نمیکنند. بنابراین سعی کنید آهنگ بخشش را در زندگی خود بشنوید و به کار ببرید.
ارسال نظر