مجازات مرگ در پایان عشق مثلثی / جسد زن دومش را در شریف آباد دفن کرد

به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از ۲۱ اسفند ماه سال ۹۹ آغاز شد. مرد جوانی به نام بهنام به پلیس آگاهی پاکدشت رفت و از ناپدید شدن همسر ۳۵ ساله اش به نام شقایق خبر داد .

وی گفت:  من چند سال قبل از زن اولم جدا شدم و سرپرستی فرزندم را هم به او سپردم . 2 سالی است که با شقایق ازدواج کرده ام. او دیروز  از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت.

 با این شکایت تحقیق برای افشای راز ناپدید شدن زن جوان آغاز شد و ماموران به اختلاف های دنباله دار بهنام و همسرش پی بردند. به این ترتیب بهنام تحت بازجویی قرار گرفت و این بار ادعای جدیدی را مطرح کرد .

وی گفت :من و شقایق سوار بر ماشین بیرون رفته بودیم که با هم درگیر شدیم. در میدان اصلی پاکدشت  او گفت حالش بد شده و از من خواست تا ماشین را متوقف کنم.او از ماشین پیاده شد و رفت و دیگر به خانه بازنگشت .

در حالی که ماموران ردی از زن جوان پیدا نکرده بودند در سومین روز از ناپدید شدن شقایق،  بهنام لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد.

مرد جوان گفت: مدتی بود با دختر جوانی آشنا شده بودم .اما شقایق به این ماجرا پی برد. سر همین موضوع  مدام با هم درگیر بودیم .شقایق زن دوم بود و گمان می کرد می خواهم زن سوم بگیرم .به همین خاطر مدام تماس های تلفنی مرا چک می کرد.

این مرد در تشریح جزییات جنایت گفت: آخرین بار وقتی دعوا  میان ما بالا گرفت با دستانم گلو او را فشار دادم. وقتی نیمه جان روی زمین افتاد شالی را دور گردنش پیچیدم  و او را خفه کردم .من جسد را لای پتو پیچیدم و در  صندوق عقب   پرایدم گذاشتم .سپس آن را در گودالی در شریف آباد دفن کردم و به خانه برگشتم.

 به دنبال اعتراف های این مرد و بازسازی صحنه جرم، برای  وی کیفرخواست صادر شده و پرونده اش به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه  چه گذشت؟

در  ابتدای جلسه دادگاه،  مادر شقایق که تنها ولی دم بود در جایگاه ویژه ایستاد و برای داماد سابقش حکم قصاص خواست.

 وی گفت: دخترم زن خوبی بود. اما بهنام جواب خوبیهای دخترم را با قتل او پاسخ داد .من به هیچ قیمتی رضایت نمی دهم و حاضرم تفاضل دیه را بپردازم تا دامادم قصاص  شود.

 این پیرزن ادامه داد: یک روز بعد از اینکه بهنام ناپدید شدن دخترم را خبر داده بود  او دنبال پسرم آمد تا باهم به دنبال شقایق بگردند. او  یک شبانه روز همراه پسرم در حاشیه پاکدشت دنبال دخترم گشتند. او با این رفتارش میخواست  پلیس را گمراه کند.

سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد .

وی گفت: قبول دارم شقایق زن خوب و مهربانی بود. من اشتباه بزرگی مرتکب شدم .من می خواستم رابطه پنهانی ام با زن جوان را پنهان کنم اما وقتی شقایق به این  رابطه پی برده بود دست بردار نبود و مدام دعوا راه می انداخت. به همین خاطر آخرین بار وقتی دعوا میان ما بالا گرفت در اوج عصبانیت او  را خفه کردم.

قاضی پرسید :چرا جسد را در گودالی در شریف‌آباد دفن کردی؟

که متهم پاسخ داد :من چند بار وقتی سوار بر ماشین از شریف آباد عبور کرده بودم گودال های حاشیه شریف آباد را دیده بودم. چند بار پیش خودم فکر کردم خوب است اگر شقایق را کشتم  جسد او را اینجا دفن کنم.به همین خاطر وقتی او را کشتم جسد را به شریف آباد بردم.

 با پایان دفاعیات متهم قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک های موجود در پرونده وی را به قصاص محکوم کردند.