سرنوشت دردناک 3 قلوها در مشهد ! / مادرشان از بارداری می ترسید !
رکنا: وقتی اولین پسرم در یک ماهگی فوت کرد، ضربه روحی سنگینی خوردیم و تا چند سال به دلیل استرس و نگرانی هایی که داشتیم از فرزندآوری پرهیز کردیم اما اکنون که پسر دیگرم به سن 12 سالگی رسیده بود و با تاکید مسئولان نظام برای فرزندآوری دوباره همسرم 3 قلو باردار شد که حالا در میان اشک و لبخند چشم به همیاری مسئولان دوخته ایم چرا که...
به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات «مجید پاکدل» پدر 3 قلو های شیرین و جذابی است که بالاخره با یاری و حمایت دیگران، هزینه های بیمارستان را پرداخت کرد و 2 پسر و یک دختر 6 روزه اش را به منزل برد.
او که قصد نداشت درباره سختی ها و مشکلات مالی اش سخن بگوید و تنها خدا را به دلیل اعطای این نعمت بزرگ شاکر بود با اصرار خبرنگار خراسان درباره این ماجرا گفت: سال 82 با یکی از بستگانم که زنی فرهیخته و مهربان است ازدواج کردم و با کارگری روزگار می گذراندم تا این که بالاخره در یک کارگاه کوچک تولید لوازم ورزشی استخدام شدم و تحت پوشش بیمه قرار گرفتم اگرچه در این کارگاه حدود 3 یا 4کارگر هستیم اما خدا را شکرگزارم که نان حلالی سر سفره خانواده ام می گذارم. خلاصه اولین فرزندم که به دنیا آمد فقط یک ماه مهمان منزلمان بود و بعد از آن به دلیل بیماری جان سپرد و زخمی عمیق در قلب من و همسرم به جا گذاشت به همین دلیل تا حدود 3 سال بعد همسرم از بارداری می ترسید؛ چرا که نگرانی و اضطراب از مرگ یک موجود دیگر رهایمان نمی کرد
بالاخره پس از مشورت با روان پزشکان دوباره همسرم باردار شد و خداوند پسری زیبا نصیبمان کرد که صفای دیگری به زندگی شیرینمان داد. ما با او سرگرم بودیم تا این که سال گذشته وقتی پسرم به 12 سالگی رسید دوباره با تاکید مسئولان نظام برای فرزندآوری ما نیز تصمیم گرفتیم برای پسرمان همدمی بیاوریم این بود که همسرم باز هم باردار شد اما تا حدود 3 ماهگی نمی دانستیم که همسرم 3 قلو باردار است ؛چرا که سونوگرافی اول فقط یک فرزند را نشان داده بود. وقتی پزشک همسرم این موضوع را فهمید از پذیرش همسرم به دلیل مخاطرات جدی آن خودداری می کرد و ما به ناچار نزد یک پزشک متخصص دیگر رفتیم که او استراحت مطلق تجویز کرد و من مجبور بودم منزل اجاره ای را تخلیه کنم که در حاشیه شهر و در جاده سیمان قرار داشت. ولی اجاره طبقات همکف واحدهای ساختمانی نیز بسیار سرسام آور بود و از عهده من کارگر برنمی آمد تا چنین اجاره هایی را بپردازم. در این شرایط، یکی از آشنایان به کمکمان آمد و منزلی را در اختیارمان گذاشت تا زمانی که پسرش دوران نامزدی را به اتمام برساند. من هم ودیعه (رهن) منزل را صرف مخارج دوران بارداری و تامین هزینه داروهای گران قیمت برای همسرم کردم و دستم به طور کلی خالی شد!
اما هیچ گاه از عنایت خداوند غافل نشدم تا این که مشکل حاد دیگری بروز کرد آن روز وقتی نزد پزشک معالج رفتیم، او گفت: باید یکی از 3 قلوها سقط شود چون بارداری خطرناکی است !
اما من و همسرم که اشک می ریختیم حاضر به سقط جنین نشدیم وامیدمان را به حضرت حق گره زدیم. در این شرایط نزد پزشک دیگری رفتیم که او پذیرفت در همین شرایط فرزندانم به دنیا بیایند. بالاخره همسرم در هشتمین ماه بارداری بود که به طور اورژانسی روانه بیمارستان خیریه شدیم و 3 فرزندم به دنیا آمدند اما آن ها نارس بودند و قرار شد که به مدت 7 تا 10 روز در دستگاه نگهداری شوند. از سوی دیگر هزینه های بیمارستان برای هرکدام از آن ها شبی 3 میلیون تومان بود که من پولی برای پرداخت هزینه های درمانی نداشتم این بود که به استانداری رفتم و از آن ها کمک خواستم ولی باز هم تعطیلات پیش آمد و تلاش هایم به جایی نرسید تا این که بالاخره امروز (روز گذشته) با یاری نزدیکانم 3 قلوها را با نظر پزشک به منزل بردیم؛ چرا که توان پرداخت هزینه ها را نداشتم از سوی دیگر هم مبلغ ودیعه منزل اجاره ای را خرج کرده بودم.
اکنون شب ها بیدار می مانم تا مشکلی برای 3 قلوهایم به وجود نیاید اما در میان لبخند، اشک هایم نیز سرازیر می شود؛ چرا که در مدت کوتاهی باید منزل امانتی را تحویل بدهم و در برابر همسر و 3 قلوهای چشم به راهم خجالت زده می شوم چون توان اجاره منزل دیگری را ندارم و ...
ماجرای واقعی براساس مصاحبه با مخاطبان
منبع: روزنامه خراسان
ارسال نظر