یک ثانیه تا تکرار فاجعه مرگبار پلاسکو/ در اهواز دستور چه بود؟

به گزارش رکنا؛ هر روز به دل آتش می‌زنند تا جانی را نجات دهند. کار روز و شب‌شان است؛ جان‌شان را کف دست‌شان گرفته‌اند و به دل حادثه می‌روند تا کسی در آتش نسوزد و آرزویی زیر خروارها آوار نماند.

به گزارش ، هفتم مهرماه سال ۱۳۵۹ در آغاز جنگ ایران و عراق ، پالایشگاه آبادان از سوی دشمن مورد حمله هوایی قرار گرفت. بلافاصله آتش‌نشانان برای اطفای حریق وارد عمل شدند اما حین اطفای حریق بار دیگر این پالایشگاه بمباران شد و تعداد زیادی از آتش‌نشانان آبادانی در این حادثه شهید شدند.

بعد از گذشت ۲۰ سال از این حادثه، در اواخر دهه ۷۰ روز هفتم مهرماه، به عنوان روز ملی آتش‌نشانی و ایمنی نام‌گذاری شد. به مناسبت این روز، پای صحبت "صفرعلی کردزنگنه" آتش‌نشان ۶۴ ساله و با سابقه‌ترین آتش‌نشان فعال اهواز نشستیم.

این آتش‌نشان اهوازی گفت، در مورد فعالیتش در سازمان آتش‌نشانی شهرداری اهواز اظهار کرد: در تابستان سال ۱۳۶۵ به صورت اتفاقی وارد حرفه آتش‌نشانی شدم. به عقیده من اینکه برخی می‌گویند آتش‌نشانی یا معلمی یا شغل دیگری عشق است، درست نیست؛ انسان پس از ورود و آشنایی با محیط کار می‌تواند بگوید عاشق کاری هست یا نه.

وی افزود: آتش‌نشانی کار پر استرس و خطرناکی است؛ در زمان وقوع حادثه همه در حال دور شدن از حادثه هستند اما آتش‌نشان بدون اینکه بداند چه اتفاقی برایش می‌افتد، به دل حادثه می‌زند. آتش‌نشان زمانی که از صبح از منزل خارج می‌شود نمی‌داند کی به منزل برمی‌گردد و چه اتفاقی رخ خواهد داد.

این آتش‌نشان عنوان کرد: با توجه به سختی و استرس کار آتش‌نشانی، آتش‌نشانان باید حداقل از نظر منابع مالی تامین باشند تا از این جهت دچار فشار نباشند و با دلگرمی سر کار بیایند.

کردزنگنه با اشاره به ویژگی‌های یک نیروی آتش‌نشان، گفت: داشتن احساس مسئولیت، چشم پاکی و پاک‌دستی از ویژگی‌هایی هستند که باید هر آتش‌نشان داشته باشد. به طور مثال اگر در زمان وقوع حادثه یک قطعه طلا در منزل وجود دارد، باید پاک دست باشد تا به آن دست نزند. همچنین موارد زیادی داشته‌ایم که یک منزل در آتش سوخته اما یکی از اهل خانه در حمام گرفتار شده و باید آتش نشان با چشم پاکی به این فرد کمک کند.

با سابقه‌ترین آتش‌نشان فعال اهواز با اشاره به مشکلات این سازمان گفت: سازمان آتش‌نشانی با ایمنی و امداد و نجات سر و کار دارد و برای ارائه خدمت، به یک سری وسایل و ابزارآلات نیاز دارد اما یکی از مشکلات همه سازمان‌های آتش‌نشانی به روز نبودن ابزارآلات است.

وی عنوان کرد: با توجه به جمعیت شهر اهواز و حومه، سازمان آتش‌نشانی اهواز به تاسیس پنج ایستگاه آتش‌نشانی دیگر نیاز دارد؛ در حال حاضر ۳۵۰ نیروی آتش‌نشان داریم در حالی که باید ۷۰۰ آتش‌نشان داشته باشیم بنابراین با کمبود شدید نیرو مواجه هستیم.

این آتش‌نشان با اشاره به تفاوت حوادث اهواز با دیگر کلانشهرها بیان کرد: با توجه به گرمای خوزستان ، وسایل برقی بسیار سریع دچار فرسودگی و آتش‌سوزی به دلیل اتصالات برق می‌شوند. سیستم سنتی ساختمان‌های حومه اهواز و عمر ۳۰ تا ۴۰ ساله لوله‌کشی‌های گاز نیز موجب آتش‌سوزی و انفجار گاز می‌شود.

وی افزود: سیستم برق، گاز و فاضلاب اهواز مشکل دارد و برای جمعیت یک میلیون  ۵۰۰ هزار نفری پیش‌بینی نشده است و چنین مشکلاتی در اهواز رخ می‌دهد.

با سابقه‌ترین آتش‌نشان اهواز در مورد خاطرات فعالیت در آتش‌نشانی گفت: چیزی به اسم خاطره شیرین در شغل ما وجود ندارد زیرا حتی سوختن یک فرش خاطره تلخی است؛ تنها خاطرات و صحنه‌های تلخ و غم‌انگیز را به یاد داریم.

وی بیان کرد: برخی مواقع حادثه‌ای بسیار تلخ رخ می‌دهد و یک آتش‌نشان تا چند روز حال خوشی ندارد.

کرد زنگنه گفت: در سال ۱۳۷۹، حریقی در پاساژ بهبهانی در مرکز شهر اهواز رخ داد که حین عملیات ناگهان معاون عملیات امداد و نجات از نیروها خواست که به سرعت از محل خارج شوند؛ به محض اینکه از ساختمان خارج شدیم، ساختمان فرو ریخت.

وی افزود: معاون عملیات بعد از آن گفت به دلم افتاد که باید نیروها از محل حادثه خارج شوند. اگر در آن لحظه از ساختمان خارج نمی‌شدیم حادثه پلاسکوی سال ۹۵ تهران، در سال ۱۳۷۹ در اهواز رخ می‌داد.

این آتش‌نشان اهوازی بیان کرد: در سال ۱۳۹۶ نیز در منطقه پردیس حادثه انفجار گاز در یک ساختمان رخ داد که حین عملیات جست‌وجو و نجات، از زیر آوار صدای یک دختر بچه به گوش رسید اما راه دسترسی وجود نداشت.

وی افزود: برای نجات این دختربچه، به اصطلاح ما آتش‌نشانان یک راه "گربه رو" یعنی راه باریک، ایجاد کردیم. این دختربچه در دستشویی خانه گرفتار بود و آتش‌نشانان برای نجات او باید پنج تا شش متر سینه خیز می‌رفتند. همکار ما با سر وارد دستشویی شد اما دستش به دختر بچه نرسید، با سختی جلوتر رفت و دستش به کودک رسید اما راه برگشت وجود نداشت. در این شرایط یک آتش‌نشان دیگر وارد این راه گربه‌رو شد و پاهای همکارمان را همان گونه که سینه‌خیز بود، کشید. همکارمان دستانش را مانند تخته زیر شکم و صورت دختر بچه گذاشته بود تا آسیب نبیند؛ وقتی همکار ما از این مسیر بیرون آمد همه صورت و بدنش خراشیده و خونی بود.