انتقال پنهانی جسد به بیمارستان راز یک قتل را فاش کرد
حوادث رکنا: 6 نفر از کارکنان یک کمپ ترک اعتیاد که متهم هستند جوان معتادی را به قتل رساندهاند، در دادگاه کیفری انگشت اتهام را به سمت یکدیگر نشانه گرفتند.

به گزارش رکنا، اواسط سال 1402 خودروی پراید سفید رنگی مقابل یک بیمارستان توقف کرد و سرنشینان خودرو پسر جوانی را به داخل بیمارستان انتقال دادند و ناپدید شدند. کادر درمان پسر جوان را به داخل بیمارستان آوردند و پس از معاینات اولیه مشخص شد که وی دقایقی قبل فوت کرده است. از آنجا که مرگ پسر جوان مشکوک بود، کادر درمانی مأموران پلیس را در جریان قرار دادند و جسد برای بررسی علت تامه مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
پزشکی قانونی نیز در گزارشی اعلام کرد: «پسر جوان بر اثر فشار بر ناحیه گردن و خفگی فوت کرده است. البته کبودی و خراشهایی هم روی بدن او دیده میشود که نشان میدهد مقتول پیش از مرگ با ضربات متعددی مورد ضرب و جرح قرار گرفته است.» در ادامه صاحب خودروی پراید سفیدرنگ شناسایی و راننده بازداشت شد. وی گفت: «من مسافرکش هستم. چند روز قبل 3 نفر از مقابل یک کمپ ترک اعتیاد ماشینم را دربست کرایه کردند تا پسر جوانی را که حال و روز خوبی نداشت، به بیمارستان ببرند.»
با اطلاعاتی که راننده در اختیار پلیس قرار داده بود، مأموران به محل کمپ رفتند. طبق بررسیهای اولیه مشخص شد که کمپ غیرمجاز بوده و توسط افرادی که پیشتر خودشان اعتیاد داشتند اداره میشود.با ادامه تحقیقات مشخص شد مقتول در کمپ بستری بوده اما از سوی 6 نفر در کمپ مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
مادر مقتول نیز در جریان تحقیقات به پلیس گفت: «پسرم بابک از چند ماه پیش به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده بود. من هم با یک کمپ ترک اعتیاد تماس گرفتم و از آنها خواستم تا پسرم را به کمپ ببرند و ترک دهند. 3 نفر از کمپ آمدند و پسرم را با ضرب و شتم بردند.»
با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای این جلسه مادر مقتول به عنوان اولیای دم به جایگاه رفت و گفت: «درخواست اشد مجازات برای متهمان را دارم.»
قاضی به متهمان گفت: «طبق گزارش پزشکی قانونی بابک به خاطر ضرب و جرح فوت نکرده و یک یا چند نفر از شما با فشردن گلو و گرفتن دهان و بینیاش او را خفه کردهاید.»یکی از متهمان در دفاع از خود گفت: «بابک پسر درشت اندامیبود و مهار او کار آسانی نبود. برای اینکه فرار نکند شاید با لگد یکی دو ضربه به شکمش زده باشم اما در مرگ او نقشی نداشتم.»
متهم دیگر نیز گفت: «من چند ضربه به پهلوی او زدم چون میخواست از کمپ برود. شاید دوستانم او را خفه کرده باشند.»متهم سوم گفت: «من فقط چند سیلی به صورتش زدم و دستهایش را گرفتم تا بیرون نرود.»پس از آن مادر مقتول به قضات گفت: «اعتیاد پسرم در حدی نبود که آنها بخواهند با او چنین برخوردی کنند.»در ادامه 3 متهم دیگر نیز اتهام قتل را رد کردند.با پایان جلسه رسیدگی به پرونده، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
-
فیلم پرفروشترین مانگاهای تاریخ/داستانهای پرطرفدار
ارسال نظر