لحظات نفسگیر نجات یک نوزاد در بوشهر/ مرگ و زندگی نوزاد ۱۵ روزه در ۵ دقیقه
کارشناس اورژانس استان بوشهر ناگفتههایی از لحظات نفسگیر و پر اضطراب نوزاد ۱۵ روزه را روایت میکند.

به گزارش رکنا، مرد سراسیمه با مرکز مرکزپیام اورژانس ۱۱۵ استان بوشهر تماس گرفت و تلفنی به کارشناس اورژانس گفت که نوزاد ۱۵ روزهاش کبود شده و نفس نمیکشد. کارشناس اورژانس در کمال خونسردی و آرامش و مسلط بر کارش توانست در یک عملیات چند دقیقهای در عین ناباوری نوزاد را به زندگی برگرداند.» این چکیده فیلمی است که این روزها در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود و توجه خیلیها را جلب کرده است؛ ماجرای نوزادی که به علت بسته شدن مجرای تنفسیاش کبود شده بود و نمیتوانست نفس بکشد. اما این اتفاق چطور رخ داد و ناجی نوزاد چه کسی بود؟

این حادثه ساعت ۲:۲۴ نیمه شب، ۲۲ بهمن در بوشهر رخ داد. آن شب مرد جوانی سراسیمه با مرکز پیام اورژانس ۱۱۵ استان بوشهر تماس گرفت و کمک خواست.
مریم ستایشمنش، کارشناس تریاژ تلفنی تریاژ تلفنی شیفت شب، پاسخگوی این مرد بود. او که کارشناس مامایی و اهل برازجان است از سال ۹۶ کار خود را درمرکز مرکزپیام اورژانس ۱۱۵ استان بوشهر آغاز کرده است. ستایشمنش درباره این حادثه میگوید: وقتی تلفن مرکز به صدا درآمد ساعت ۲:۲۴ دقیقه بود. مردی آن سوی تلفن با اضطراب از کبودی صورت نوزاد ۱۵ روزهاش میگفت و فریاد میزد که فرزندم را نجات دهید.
۵ دقیقه نفسگیر
در لحظات سخت و پر از استرس برای نجات یک جان، کارشناس اورژانس با تجربهای که دارد، شروع به راهنمایی پدر نوزاد برای انجام عملیات احیا کرد. دقایق در حال سپری شدن بود اما کودک همچنان بدون حرکت با چشمان بسته نمیتوانست نفس بکشد.
او میگوید: ابتدا سعی کردم او را آرام کنم و از وضعیت هوشیاری کودک مطلع شوم. با احتمال اینکه چیزی راه گلوی کودک را گرفته، عملیات نجات را با همکاری پدر و مادر در آن سوی تلفن آغاز کردیم. کودک کبود شده بود و نفس نمیکشید.
وقتی فهمیدم نوزاد هوشیار است از پدر خواستم ابتدا ۵ ضربه از پشت به کتف کودک بزند. این راهنمایی در شرایطی بود که زن و شوهر آن سوی تلفن عصبی و مضطرب بودند و صدایشان نشان میداد که چه لحظات پر فشاری را طی میکنند. مرد جوان بهم ریخته بود و مدام با صدای بلند صحبت میکرد. هنگام راهنمایی آدرس را هم گرفتم و اورژانس را فرستادم.
ستایش منش ادامه میدهد: تمام تلاشم این بود که نوزاد قبل از رسیدن تکنسینهای اورژانس نجات پیدا کند، چرا که دراین شرایط هر لحظه حیاتی بود. شرایط به شدت بحرانی بود و باید با دقت عملیات احیا انجام میشد. فرصت کم بود و نباید حتی ثانیهای را از دست میدادم.
گریه زندگی
او در ادامه میگوید: در اولین تلاش، نفس کودک برنگشت. من دوباره به آنها گفتم کودک را برگردانند و با ۲ انگشت روی قفسه سینه کودک را ماساژ قلبی دهند. آن طور که خودشان گفته بودند شیر در گلوی کودک گیر کرده بود. به جای اینکه شیر به سمت معده برود، راه هوایی را مسدود کرده بود. به هر صورت بار دیگر به آنها گفتم کودک را برگردانند وبازهم ۵ بار به کتفش ضربه بزنند، در حالیکه داشتم آماده میشدم تا بگویم دوباره کودک را برگردانید، ناگهان گفتند که کودک گریه میکند در آن لحظه خیالم راحت شد و صدای خوشحالی پدر و مادر بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم و خوشحال شدم.
بعد از شنیدن صدای گریه کودک خوشحالی هر دو طرف تلفن را فرا گرفت. پدر و مادر آن سو و کارشناس تریاژ این سوی تلفن. هر چند لحظات پر از دلهره و اضطراب بود اما این عملیات با خنده و خوشحالی به پایان رسید.
ستایش منش میگوید: کار ما پر از استرس و اضطراب اما پر از عشق است. من با وجود اینکه میتوانستم به عنوان ماما در یک مرکر درمانی کار کنم و راحتتر باشم اما به دلیل علاقهای که به این کار دارم در این مرکز ماندهام و خدمت رسانی میکنم. من جایی کار میکنم که میتوانیم جانی را با چند کلمه نجات دهیم.
او درباره فیلمی که در فضای مجازی از این ماجرا منتشر شده میگوید: فیلم چکیده ۵ دقیقه تلاش دو طرفه بود. باید هر طوری بود در همان لحظات کودک را نجات میدادیم. در غیر این صورت امکان داشت تا رسیدن اورژانس اتفاق دیگری بیفتد.
وی میگوید: امروز روز تولد من است و بزرگترین هدیه را از خداوند گرفتم. من حساسیت زیادی به واسطه رشته تحصیلیام به کودکان دارم و واقعا وقتی صدای کودک را شنیدم خدا را بارها شکر کردم.
-
گیلان و مازندران در آستانه نوروز و انفجار زبالهها!/ علیپور: بحران پسماند شمال کشور به نقطه غیرقابل کنترل میرسد؛ اگر فوری اقدام نشود
ارسال نظر