گفتوگوی مددکار اجتماعی با آنیلا / نامادر ام با گوشکوب منو زد!
حوادث رکنا: در گفتوگویی تلخ با مددکار اجتماعی، آنیلا از آزارهای جسمی و روانی نامادری خود پرده برداشت.
![گفتوگوی مددکار اجتماعی با آنیلا / نامادر ام با گوشکوب منو زد!](https://cdn.rokna.net/thumbnail/G9n0JAxqW4tv/yYGYIWiRH1jE7SFsFf8OS8GtVdPr30fs0wJj5HjN1IuvcJmljcN6H8bAsgVZzpzYCc2Paf9tWNy3TqJ7J2yYx6_iJ_9nS3dv9VaDD9pzMsmGiYQZhOmIlhgOn3kc4a2cS6vltESOKkuvtfuJ1_NwVg,,/%D8%A2%D9%86%DB%8C%D9%84%D8%A7.jpg)
به گزارش رکنا، این گفتوگو گوشهای از رنجی است که آنیلا کودکی آسیبپذیر، از آزارهای نامادریاش تحمل کرده است. آنیلا مدتها سکوت کرده بود تا اینکه در مدرسه و با مشاهده رفتارهای او، شرایط غیرقابل انکار شد.
به گفته مددکار، پدر آنیلا تا زمان نمایان شدن نشانههای آزار، از وضعیت او بیخبر بود. اما اکنون، مؤسسه مهرآفرین در تلاش است با گزارش کامل این ماجرا به معاونت پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه، امنیت و عدالت را برای او تضمین کند.
کودکان بیدفاعاند، و حمایت از آنها وظیفهای انسانی و اجتماعی است. مهرآفرین، در کنار آنیلا و دیگر کودکانی که نیازمند کمکاند، برای تغییر سرنوشتشان لحظهای درنگ نخواهد کرد.
مددکار: عزیزم، خوبی؟
آنیلا: بله.
مددکار: آنیلا جان، چرا چشمات کبود شده؟
آنیلا: با گوشکوب منو زد، پشت گردنم رو… به خاطر همین چشمام کبود شده.
مددکار: کی تو رو زده عزیزم؟
آنیلا: (کودک نام نامادری را میآورد).
مددکار: آنیلا جان، چیز دیگهای میخوای به من بگی؟
آنیلا: بله.
مددکار: بگو عزیزم.
آنیلا: اون روز که رفتم مدرسه، سرم درد میکرد. به خانم معلمم گفتم، اونم به نامادریم زنگ زد، اما اون گفت که من دارم بهونه میگیرم. وقتی برگشتم خونه، منو برد تو اتاق خواب و تهدیدم کرد. گفت: «بذار اینا برن، میدونم باهات چیکار کنم.» (در خانه مهمانی از بستگان نامادری حضور داشت). ولی بابام اومد خونه و نتونست منو بزنه.
مددکار: بابات ازت دفاع کرد؟
آنیلا: نه، فقط چون بابام اومد خونه، دیگه نتونست جلو چشمش منو بزنه. اون جلوی بابام منو نمیزنه. ولی وقتی بابام فهمید، آخرین بار بود که چشمام کبود شد.
مددکار: یعنی پنهانی از بابات کتکت میزد و تهدیدت میکرد که چیزی بهش نگی؟
آنیلا: آره… صبح فرداش هم دوباره منو زد، وقتی بابام خونه نبود.
-
فیلم تریلر سریال درمانگاه سنت دنیس St Denis Medical
ارسال نظر