دلنوشته های پر از دلتنگی روزنامه نگار پیشکسوت، استاد محمد آقازاده برای سفر ابدی برادر و همراه همیشگیاش
رکنا: محمد آقازاده، روزنامهنگار پیشکسوت، در یادداشتی که در رکنا منتشر شد، روایتی تأثیرگذار و دردناک از صبح 21 دیماه را بازگو کرده است؛ شبی که خواب بهسختی بر چشمانش نشسته بود و انتظار و دلهره جای آرامش را گرفته بودند.
به گزارش رکنا، محمد آقازاده، روزنامهنگار پیشکسوت، با قلمی سرشار از حسرت و اندوه، خاطره صبحی تلخ را روایت میکند؛ صبحی سرد و تاریک که با صدای زنگ تلفن و خبری تکاندهنده آغاز شد. خبر از دست دادن برادرش، شاهپور، که نهتنها برادر، بلکه همراه و همکار روزنامهنگارش بود.
حوالی ساعت شش صبح بود. شبهای پر دلهره و انتظار می آمدند و می رفتند. خواب می آمد اما دیر، کم و بد. صبح 21 دی ماه بود، سرد و تاریک بگو خودِ ظلمت.
صدای زنگ برخاست. صدایی از آن سوی تلفن خبر رفتن تنها برادرم شاهپور را داد و گفت برای انجام کارهای اداری به بیمارستان سینا بروم؛ بیمارستانی پر از خاطرات تلخ.
یک ساعتی با خودم خلوت کردم تا به خودم بیایم. بفهمم چه اتفاقی افتاده، چطور به دیگران بگویم آن قد رشید، آن جان مهربان و پر از کمک به بی بضاعت ها دیگر نیست!
تنها بودم، بعد از مراسم کفن و دفن مدتها تنها بودم؛ نه کسی می آمد و نه توقع داشتم بیاید. همسرم هم گرفتار بیماری مادرش بود که همین چند روز قبل به جمع مردگان پیوست.
ما مردگان خود را دوست داریم. شاهپور جان یادت می آید در آخرین بار دیدار از من خواستی در جمع آوری کمک به فقرا کمکات کنم؟ چون وضع مردم خوب نیست و توان کمک ندارند و نیازمندان انبوه تر.
چطور بگویم اوضاع مردم وحشتناک تر شده است و کمک گرفتن و کمک دادن چقدر دشوارتر.
من با رفتن ات تنهایی و با خود سوگواری کردن را آموختم، سوگواری که هنوز ادامه دارد و همچنان تنهایی خودخواسته.
یک گفت و گوی درونی بی پایان با تو. تو تنها برادرم نبودی، همکار روزنامه نگارم بودی و باید از روزگار با خبرت کنم و بگویم حال روزگار بد است و می دانم اگر بودی بیشتر رنج می کشیدی، ولی در من هستی و بی تعارف رنج های ناگفته ام را در تنهایی و تنها با تو می گویم.
سلام مرا به پدر و مادر و همه آشناها برسان. جایتان خوش.
مجموعه رکنا نیز از دست دادن این عضو مطبوعات را تسلیت و تعزیت عرض می کند و برای خانواده شاهپور آقازاده به ویژه برادر بزرگوارش از خداوند متعال صبر مسالت می نماید.
ارسال نظر