داستان باور نکردنی دزدی 50 هزار دلاری یک تاجر / عذاب وجدان آنان را به دام انداخت
حوادث رکنا: سرقت 50 هزار دلاری کارمند قدیمی یک صرافی داستانی باورنکردنی را رقم زد.
به گزارش رکنا، چندی پیش گزارش دزدی 50 هزار دلاری به پلیس 110 گزارش شد که ماموران پلیس برای بررسی صحنه سرقت وارد عمل شدند.
کارمند صرافی که دلارهایش به سرقت رفته بود به بازپرس پرونده اش گفت: وقتی با دوستم سوار موتورشدیم و میخواستم سریع دلارهایم را به خریدار برسانم، اما ترس این را داشتم که مانند فیلمهای خارجی که در تلویزیون دیده بودم مورد دستبرد قرار بگیرم، به همین خاطر به شدت گاز موتور را فشار دادیم تا سریعتر به خریدار برسیم غافل از اینکه 2 دزد جسور در تعقیب ما هستند.
وی در ادامه افزود: من 4 سال است که در صرافی کار میکنم و چکها و تحویل ارز به عهده من است. امروز نیز میخواستم مرخصی بگیرم که مرد صراف از من خواست دلارها را به خریدار تحویل بدهم و پس از برگرداندن چک تضمینی به مرخصی بروم که از شانس بد گرفتار دزدان شدم.
صاحب صرافی در ادامه به کارآگاهان گفت: شب گذشته قبل از تعطیل کردن صرافی یکی از مشتریان قدیمیام که تاجر است به من زنگ زد و خواست تا پیش از ظهر فردا 50 هزار دلار به دفترش بفرستم، من نیز ساعت 9 صبح امروز دلارها را تهیه کردم و به تحصیلدارم که «مجتبی» نام دارد دادم و به خاطر اعتماد بسیاری که به وی دارم خواستم تا سریعتر پول را برساند و پس از برگرداندن چک تضمینی به مرخصی که صبح زود از من خواسته بود برود که متوجه این دزدی شدم.
وی در ادامه افزود: من به این جوان اعتماد دارم و نمیخواهم بازداشت شود، چراکه وی را بارها امتحان کردهام و از وی بسیار مطمئن هستم.
به این ترتیب تحقیقات کارآگاهان برای شناسایی دزدان قمه بهدست آغاز شد، کارمند صرافی به پلیس گفت: دزدان کلاه ایمنی ویژه موتور روی سرشان بوده و نتوانستم چهرههایشان را ببینم.
همین سرنخ کافی بود تا تیم تجسس در شاخه دیگری از بررسیهایشان از منطقهای که شاگرد صرافی تحت زورگیری قرار گرفته بود را دنبال کنند، آنها با بررسی دوربین ها متوجه شدند که در آن منطقه هیچ زورگیری یا کیفقاپی صورت نگرفته است و هیچ مورد مشابهی دیده نشده است، براین اساس 2 جوانی که ادعا میکردند شاهد زورگیری بودهاند بازداشت و مورد بازجوییها قرار گرفتند، که 2 دزد موتورسوار با بهکار بردن قمه و کتک زدن مرد جوان کیسه سیاه رنگی را از زیر لباس بیرون کشیده و فرار کردهاند.
با توجه به بهدست نیامدن هیچ سرنخی از دزدان، در آخرین تجسس سوابق مجتبی(کارمند صرافی) و 2 مرد شاهد سرقت مجددا مورد بازجویی و تحقیقات قرار گرفتند اما هیچ کدام از آنان سابقهای نداشتند.
با گذشت 20 روز از دزدی 50 هزار دلاری یکی از شاهدان با مراجعه به پلیس آگاهی ادعا کرد که دزد دلارها همان مجتبی است، وی که مدام از پلیس عذرخواهی میکرد به آنان گفت شب پیش از این ماجرا مجتبی از صاحب کارش شنیده بود که باید صبح روز بعد برای مردی 50 هزار دلار پول ببرد.
بنابراین وی ما را در پارکی جمع کرد و نقشهای کشید که 2 تن از ما با استفاده از کلاه کاسکت در نزدیکی محل مورد نظری که دلارها باید تحویل خریدار میشد و دور از دید دوربین ها وی را به اصطلاح زورگیری کنیم و من و یکی از دوستانم نیز آنجا باشیم و صحنه را از نزدیک ببینم تا اگر پلیس شاهد خواست ما بتوانیم در این باره شهادت بدهیم.
وی در ادامه افزود: صبح آن روز دزدی طبق نقشه مجتبی به اجرا درآمد و وی برای جلب نظرکردن آنچنان گریه میکرد که من فکر کردم واقعا پولها دزدیده شده است.
پسر جوان با بیان فریب مجتبی گفت: قرار بود که پول به دست آمده تقسیم بر 5 شود و هر کدام 10 هزار دلار برداریم ولی مجتبی نامردی کرد و به من و دوستم که شاهد بودیم هزار دلار پول داد و ادعا کرد که ما کاری انجام ندادهایم و من که عذاب وجدان داشتم تصمیم گرفتم حقیقت را به شما بگویم.
با این ادعاها ماموران مجتبی را که در صرافی نشسته بود دستگیر کردند و وی که نشان میداد شوکه شده است از افسر بازجویی میپرسید که چه شده است؟! وی پس از اینکه متوجه شد همدستش به وی خیانت کرده است در ادعایی جدید گفت که هیچ دزدی و نقشهای نداشته است و دوست قدیمیاش دروغ میگوید.
در ادامه با دستگیر شدن 3 همدست مجتبی آنان تحت بازجوییها جداگانهای قرار گرفتند و هر کدام در اظهاراتی ضد و نقیض سعی در گمراه کردن ماموران داشتند که پس از اینکه متوجه شدند پلیس پی به نقشه آنان برده است به ناچار لب به اعتراف گشودند و حقیقت را بر ملا کردند.
به این ترتیب با مواجهه حضوری بین هر 5 دوست تبهکار، مجتبی به عنوان طراح نقشه دزدی 50 هزار دلاری به ناچار به حقیقت اعتراف کرد و گفت: دلار بالا کشیده بود و من نیز نیاز شدیدی به پول داشتم، وسوسه شدم که هر طور شد پولی به دست بیاورم، آن شب در حال آماده شدن بودم که به خانه بروم که شنیدم فردا باید 50 هزار دلار برای یکی از مشتریان ببرم، بنابراین وسوسه شدم و از 4 دوست قدیمیام خواستم که در اجرای نقشهای که به ذهنم خطور کرده بود با من همکاری کنند.
وی در ادامه افزود: چون میدانستم که مرد صراف به من اعتماد دارد و آدم بسیار خوبی است و هرگز حاضر نیست من به زندان بروم، خاطرم جمع بود که وی از من به خاطر زورگیری دلارها شکایت نمیکند و به این ترتیب صبح روز بعد نقشه را به اجرا گذاشتیم و نیمی از پول را من برداشتم و بقیه را بین اعضای دیگر تقسیم کردم. بنابراین گزارش پلیس همچنان در حال تحقیق و بازجویی از اعضا باند بچهمحلها است.
ارسال نظر