فیلم گفتگوی اختصاصی با قاتلی که همسر و پدر و مادرزنش را به رگبار بست / در جنت آباد تهران رخ داد

   

به گزارش رکنا،   ساعت 11 شب چهارشنبه 23 خرداد ماه جنایتی مسلحانه در جنت آباد رخ داد و دامادی در اقدامی کینه جویانه پدرزن  مادرزن و همسرش را به رگبار بست !

تجسس های میدانی نشان داد  بدنبال شروع ماجرای هولناک، همسایه‌ها به مقابل واحد طبقه دوم رفتند و با پیکر خون‌آلود صاحبخانه در راه پله روبرو شدند و از چند پله آن طرف‌تر هم صدای ناله‌های زن صاحبخانه و دختر زخمی‌اش را شنیدند. هنوز همسایه‌ها در شوک این صحنه‌ها بودند که مردی جوان در حالی که اسلحه‌ به دست داشت با پسر خردسالی که گریه می‌کرد از آپارتمان خارج شد.

گزارش تیراندازی مرگبار به بازپرس امیرحسین علیمردان اعلام  و با حضور تیم جنایی تحقیقات آغازو در بررسی‌های اولیه هویت قاتل آشنا شناسایی شد. او که داماد خانواده بود و پس از تیراندازی‌های خونین، جنت آباد را به مقصدی نامعلوم ترک کرده بود در کمتر از 48 ساعت دستگیر شد. این در حالی بود که قاتل فراری چند ساعت قبل از دستگیری فرزند خردسال خود را مقابل خانه پدرزن کشته شده‌اش رها کرده بود.

این متهم که 39 سال دارد، می‎‌گوید از یک سال قبل برای در امان ماندن از تهدید های خانواده همسرش اسلحه را خریده بود.

چرا با همسرت اختلاف داشتی؟

سر هر چیزی که فکرش را بکنید، با هم اختلاف داشتیم. تقریبا از 4 سال قبل دعواهایمان شروع شد. در نهایت هم زندگی که با علاقه شروع کرده بودیم با طلاق به پایان می‌رسید. 5 ماه قبل بود که همسرم دست بچه را گرفت و رفت خانه پدرش.

یعنی از هم جدا شده بودید؟

بله.

پس اگر از هم جدا شده بودی، چه مشکلی بود که دست به چنین کاری زدی؟

همسرم اجازه نمی‌داد بچه‌ام را ببینم. اذیتم می‌کرد. اصلا من نمی‌خواستم از او جدا شوم، اما او آنقدر اصرار کرد که به این جدایی تن دادم.

از شب تیراندازی بگو.

به بهانه دیدن بچه به خانه پدرزنم رفت. گفتم می‌خواهم بچه را با خودم ببرم؛ اما مخالفت کردند. اول به پدرزنم تیراندازی کردم که بدنبال صدای تیراندازی و فریاد او، مادرزنم از خانه بیرون آمد و به او هم تیراندازی کردم و بعد از آن هم به همسر سابقم شلیک کردم. بعد وارد خانه شدم و پسرم را با خودم بردم.

چرا به پدرزن و مادرزنت شلیک کردی؟

می‌خواستم همسرم آواره شود. تا زمانی که آنها بودند همسرم جا و مکان و پناه داشت اما با مرگ آنها، همسرم دیگر جایی نداشت و آن وقت آواره می‌شد، همانطور که من آواره شدم.

از کی تصمیم به قتل گرفتی؟

دو هفته‌ای می‌شد، اما تصمیم نهایی را از یک هفته قبل گرفته بودم ولی اسلحه را یکسال قبل خریداری کرده بودم البته خانواده همسرم قبلا من را مورد تهدید قرار بودند که پرونده اش موجود است.

شغلت چیست؟

خواننده مجالس و مهمانی‌ها هستم، درآمدم خوب بود ولی نتوانستم زندگی‌ام را حفظ کنم.

بچه را چرا با خودت بردی؟

می‌خواستم بچه‌ام پیش خودم باشد.

پس چرا دوباره او را پیش خانواده همسرت بردی؟

با اتفاقاتی که افتاده بود حالش خوب نبود. تصمیم گرفتم پیش خاله‌اش بگذارمش تا ببینم تکلیف خودم چه می شود.