به گزارش رکنا: فرضیه‌ای وجود دارد که می‌گوید دونالد ترامپ به‌رغم تمام ناهنجاری‌هایی که در عرصه سیاست خارجی رقم زده است، در انتخابات ۲۰۲۰ ریاست جمهوری امریکا یک بار دیگر پیروز خواهد شد، زیرا دست کم در زمینه اقتصاد داخلی خوب کار کرده است. اما حقیقت امر می‌تواند چیزی کاملاً متفاوت با این باشد.

بسیاری از تاریخ دانان امریکا معتقدند، هرگاه مراعات حال مردم و روحیه آن‌ها از دستور کار سران این کشور حذف شده، بدبختی‌ها در امریکا فزونی گرفته، اما سخت‌تر و بدتر از آن عملیات‎های بی‌حساب و جسارت‌آمیز در صحنه‌های بین‌الملل به قصد زورورزی و جهان‌گشایی است. بویژه که اغلب سرانی که مرتکب چنین اعمالی می‎شوند، این توقع را دارند که چنین اقداماتی روی ملاحظات داخلی و نگاه مردم امریکا به آنان تأثیر زیادی نگذارد. در شرایط کنونی نیز ترامپ و مشاورانش فراموش کرده‌اند که اگر در برخورد با سایر کشور‌ها بی‌مبالاتی و سرکشی کرده‌اند، امکان ندارد که شاهد بازتاب آن در سلسله رفتار‌های داخلی نباشند و از جمله حاشیه امنیتی که انتظار آن را در انتخابات و تصاحب کرسی‌های مجلس یا پست ریاست‌جمهوری دارند، رنگ خواهد باخت.

هرماه، یک گاف

چگونه می‌توان این ایده نسنجیده ترامپ را باور کرد که می‌توان هرماه یک گاف در سلسله روابط بین‌الملل مرتکب شد، اما انتظار داشت، مردم فقط در سایه ایجاد موقعیت‌های بیشتر شغلی برای جوانان و حتی میانسالان و شکوفاتر کردن اقتصاد، از لمس بی‌اعتباری هر چه بیشتر کشور خود در صحنه ارتباطات بین‌الملل غافل بمانند. مشکل کاخ سفید در دوران ترامپ این است که هرچیز را همان قدر ساده می‌بیند که او معامله‌های اقتصادی درون مرزی و بین‌المللی را ساده می‎بیند. هرتهاجم نظامی امریکا در بیرون از مرز‌ها یک سری از باید‌ها و نباید‌ها را در سیاست داخلی این کشور ایجاد می‌کند که هرچند تأثیر زیادی روی اقتصاد بهبود یافته امریکا ندارند، اما به‌هر‌حال بی نصیب از آن نخواهند ماند. ضمن آنکه ترامپ چگونه می‌تواند خود را قانع کند، در ازای هر محاسبه غلط‌اش در صحنه سیاست بین‌الملل می‌تواند با یک مانور تازه تجاری در داخل و خارج از مرز‌ها از خشم مردم در امان بماند و آرای آنان را در انتخابات مهم و سراسری در سبد خود داشته باشد و آب از آب تکان نخورد.

از خارج به داخل

عده‌ای فراموش کرده‌اند که هر معامله بزرگ اقتصادی با طیف تأثیرگذاری خارجی و هر خرید و فروش و داد و ستدی با دولت‌های خارجی تأثیر مستقیم بر محاسبات و سود و ضرر‌های داخلی هم دارد. یک متخصص امور اقتصادی فرانسه روزی گفته بود: «واژه‌های خوب و مفید در صحنه سیاست فقط برای موارد و اقداماتی به‌کار گرفته می‌شود که برای مردم عادی اثر مثبت به‌جای بگذارد و روحیات ملت در آن لحاظ شود. اگر کاری به‌لحاظ سیاسی و اقتصادی درست باشد، اما روحیات و معنویات و مسائل مهم از منظر مردم را نفی کند، نمی‌توان آن را رویکرد درستی دانست، زیرا هیچ معادله اقتصادی ولو پرسودی نیست که عمری طولانی داشته باشد. در پی هر رویداد اقتصادی هرچند موفق و پس از سپری شدن دوران خوش‌آن، مردم می‌مانند و بازتاب‌های زشت یک کار ظاهراً سودمند.»، اما به نظر می‎رسد، ترامپ هنوز نیز نمی‌داند که اگر چه فرصت‌های شغلی بهتر و بیشتری را برای مردم و بویژه جوان‌تر‌ها در امریکا ایجاد کرده، اما همه قشر‌ها و از جمله جوانان در حال برآورد دائمی وی از منظر اخلاق و رفتار‌های اجتماعی هستند و اینجا است که او نمره مردود کامل می‌گیرد. یورش کلامی به کره‌شمالی و تهدید آن به جنگ و سپس صلح با رئیس‌جمهوری این کشور که البته چندان آرام‌تر و صلح‌طلب‌تر از ترامپ نیست و سپس ترور قاسم سلیمانی سردار نظامی برجسته ایرانی شاید از دیدگاه کاخ سفید اقداماتی در راستای تحکیم جایگاه نظامی امریکا در یک جهان آشفته و فاقد نظم تلقی شود، اما از منظر اخلاق و روحیات مرتبط با آن، نمرات منفی بزرگی را برای ترامپ و سیاست‌های عجولانه وی به ارمغان آورده است.

سکوت در مورد قتل خاشقجی

ترامپ حتی در مورد به‌قتل رسیدن آشکار جمال خاشقجی روزنامه‌نگار عربستانی، یک راه غلط را در پیش گرفت و کوشید در این‌باره زیاد حرف نزند و مدیریت اوضاع را به مقام‌های سعودی و بویژه ولیعهد جاه‌طلب آنان- بن‌سلمان- بسپارد. اما این نیز یک برآورد غلط بود، زیرا همگان را متقاعد ساخت که دولت امریکا همسو با سران خطا‌کار سعودی درصدد لاپوشانی حقایق و پنهان نگه‌داشتن جزئیات یک ترور سبعانه است. زمانی هم که ترامپ درباره خاشقجی و ناپدید شدن وی در کنسولگری عربستان در شهر استانبول ترکیه به اظهارنظر پرداخت، چنان از اهرم‌های ملایم اقتصادی سود جست که انگار آن را واقعه‌ای قابل فهم می‌داند و خاشقجی یک خرابکار بوده که طبعاً باید حذف می‌شده است. کار حتی به جایی کشید که روزنامه معمولاً میانه‌رو وال‌استریت ژورنال که از صدور بیانیه‌های صریح سیاسی ابا دارد و اصولاً یک نشریه اقتصادی است، از کوتاهی حیرت‌انگیز دولت امریکا در خصوص قتل خاشقجی چنین نوشت: «حتی در دوره رؤسای جمهوری افراطی و سرشار از توهمی مثل ریچارد نیکسون، رونالد ریگان و جورج بوش پدر و پسر دیده نشده بود که درباره قتل یک انسان فقط به اتهام نوشتن حقایق و انتقاد از سیاست‌های یک کشور (عربستان) اینگونه سهل‌انگاری صورت گیرد و اصول انسانی به هیچ انگاشته شود. این میراث تلخ ترامپ برای امریکا و بشریت در هزاره سوم است.»

ازدیاد درآمد‌های سرانه کافی نیست

اقتصاد امریکا که سال‌ها برفروش گسترده سلاح‌های پیشرفته‌اش به‌کشور‌های جهان سوم استوار بوده و در دوره ترامپ اضافه بر این اصل از پررونق‌تر شدن فرآورده‌های نرم‌افزاری‌اش در صحنه‌های بین‌الملل نیز بهره جسته است، همیشه یک عامل در ترسیم هرگونه اقدام سیاسی و رویکرد تازه اجتماعی مهم بوده است. اما در جهان امروز که تنیده از ده‌ها فاکتور اجتماعی و اخلاقی و وابسته به شبکه‌های مجازی غیر منصف است، ترامپ در اشتباهی سخت است اگر تصور کند، فقط با بالا بردن درآمد‌های سرانه در تمامی سطح امریکا دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش را هم تضمین و محقق ساخته است. مردم امریکا بار‌ها ثابت کرده‌اند با تسلیم نشدن در برابر قواعد افراطی سیاسی و تجاوزگری‌های بین‌المللی به آن دسته از سیاستمداران خود رأی می‌دهند که برایشان بدنامی به‌ارمغان نیاورند. ترامپ با انواع اقدامات ایذایی و منفی‌اش در یک دوره زمامداری سه‌ساله و سرشار از تنش‌های بیهوده و بخصوص با خارج ساختن امریکا از حدود ۱۰ معاهده بین‌المللی تصویر یک کشور سهل‌انگار و یک نظام بی‌ثبات را از امریکا به کل جهان ساطع کرده و مردم این کشور به‌رغم کمبود آگاهی‌های سیاسی‌شان چنین چیزی را هرگز برنمی‌تابند.

یادگار‌های ویتنام

مردم امریکا در دهه ۱۹۶۰ و نیمه اول دهه ۱۹۷۰ رئیس‌جمهوری‎های وقت کشور خود را به سبب پایان ندادن به جنگ ویتنام (که هیچ ربطی به آن‌ها نداشت) محکوم می‌کردند. امریکایی‌ها در همان زمان مدعی شدند ۲۱ هزار سرباز کشورشان طی آن جنگ دو دهه‌ای جان باخته‌اند، اما صرفنظر از اینکه این رقم تا چه حد درست یا محصول کوچک‌نمایی ضایعات بود، مردم امریکا هر روند مداخله‌گرانه را از سوی دولت کشورشان نفی می‎کردند و می‌گفتند دوره کلانتر جهانی بودن به پایان رسیده است. شنیده نشدن این صدای رسا باتلاق‌های چند دهه بعدی در خاک عراق و افغانستان را برای رؤسای جمهوری بعدی امریکا به ارمغان آورد و ترامپ که از همه جسورتر و جنگ‌افروزتر است، حتی این توصیه معروف و ماندگار شرلوک‌هولمز کارآگاه افسانه‌ای و خیالی داستان‌های پلیسی را از نظر دور نگه داشته است که روزی گفته بود: «سگی که پارس نمی‌کند، چیز‌های بیشتری را برای اندوختن و آموختن نسبت به سگ‌های پرخاشگر دارد و از عاقبت بهتری هم بهره می‌برد.»برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.