چرا حباب بورس ترکید؟ راهکار چیست؟!

به گزارش رکنا، بورس و بازار سرمایه در چند ماه گذشته، تبدیل به یکی از اصلی ترین دغدغه های مردم پس از کرونا شده است؛ بازاری تخصصی که از ورود چندین میلیون مهمان تازه کار بسیار شوکه است و دستخوش التهبات بی سابقه ای شده. این التهابات تاکنون از دیدگاه و منظر کارشناسان مختلفی بررسی شده، متخصصینی که هرکدام سعی کردند به نوعی جایگاه بورس و تاثیر آن در صنایع مختلف را تبیین کنند. سامانه میدون؛ جامع ترین سامانه هدایت، آموزش و پشتیبانی از کسب و کارها نیز برای پیدا کردن ارتباط بین بورس، کارآفرینی و رونق تولید، به سراغ یکی از باسابقه ترین این کارشناسان رفته است؛ سید محمدحسن ملیحی دکترای مالی بین الملل و عضو هیات مدیره و سیاست گذار در چندین شرکت سرمایه گذاری و خدمات مالی.

اصلی ترین دلیل افت شاخص در ماه های اخیر چیست؟

خب از ابتدای امسال حمایت زیادی از سوی دولت نسبت به بازار سرمایه انجام گرفت و باعث شد مردم سرمایه های خرد شان را وارد بازار کنند حتی عده ای اقدام به فروش ملک و خودرو و طلا و غیره نمودند همچنین این توجه به بازار سرمایه از طرفی مورد عنایت جمع کثیری از سرمایه داران و سفته بازان قرار گرفت تا همراه مردم گردند. این ورود سرمایه و به نوعی افزایش تقاضا باید با توسعه عرضه همراه می بود تا بازار گرفتار قیمت های غیرمنطقی و بی اساس نشود که متاسفانه اینگونه نشد. درواقع دولت می توانست با دو روشی که در ادامه عنوان می کنم این هجوم نقدینگی را مدیرت کند تا هم به بهبود زیرساخت های کشور منجر شود، هم مردم از سودهای موردانتظار خود منتفع شوند و هم توسعه کسب و کارها و صنایع مختلف محقق شود:

اولین اتفاقی که باید رخ می داد، افزایش پذیرش شرکت ها در بورس بود که باید با سرعت بالایی انجام می شد. در شش ماهه اول امسال تعداد انگشت شماری شرکت ها بودند که در بورس پذیرش شدند و عملا عرضه به تناسب تقاضا تغییر نکرد و این موضوع موجب افزایش قیمت ها شد؛ شما می بینید شاخص از 400 هزار تا رسید به دو میلیون و صد. چه اتفاقی در اقتصاد افتاده که ما چنین رشدی را تجربه می کنیم؟ شاخص نزدیک 5 برابر رشد می کند و به اندازه چند برابر نقدیگی کل کشور ارزش تازه ایجاد می کند، مگر چه اتفاقی افتاده است؟ قطعا خیلی از شرکت ها هم بیش از ده ها برابر رشد داشته اند درصورتیکه افزایش ارزش دارایی متناسبتی نداشته و حجم تولید و سود آنها به این میزان رشد نکرده، پس خیلی راحت می توان تحلیل کرد که این قیمت ها چیزی جز قیمت های کاذب نبوده اند و نیستند.

اتفاق دومی که می توانست رخ دهد این بود که دولت بجای استقراض های مکردد، می بایست سهم های خود و هلدینگ های زیر مجموعه اش را در بازار عرضه می کرد، سپس بخشی از آنرا بعنوان کسری بودجه ازطریق سود سهام و بخشی دیگر وجوه حاصل از فروش سهم را از طریق افزایش سرمایه وارد خود شرکت می نمود تا خرج اصلاح ساختار مالی و توسعه شرکت ها گردد. این کار باعث می شد نقدینگی به راحتی وارد صنعت و تولید شود نه آنکه نقدینگی بجای هزینه برای رونق تولید، صرف ثروت اندوزی سفته بازان گردد.

از سوی دیگر باید بدانیم که به تعادل رسیدن، سرشت بازار است. قیمت های کاذبی که در آن برهه ایجاد شد، باید در بلند مدت خود را به تعادل نزدیک کنند. مگر می شود یک ارزش بورسی یک کارخانه، چند برابر ارزش دارایی ها و حتی جایگزینی اش باشد؟؟ از طرفی بازار سرمایه به قدری بزرگ شده بود که در صورت اقدام به فروش سهامداران کسی توان مدیریت نداشت و نهایتا محکوم به سقوط شد. در اینجا متاسفانه تصمیم غلط دیگری گرفته شد؛ حمایت از شاخص

این تصمیم ازنظر بنده خلاف منافع ملی و صیانت از سرمایه مردم بود. دولت و مجلس به دلیل اینکه خودشان از ورود مردم حمایت کرده بودند، اقدام به حمایت از شاخص کردند آن هم از چه طریقی؟ از محل صندوق ذخیره ملی و دستور خرید سهم به شرکت های هلدینگ های تحت مدیریت دولت و بانک ها که درواقع همان بیت المال و سرمایه های مردم است. به بیان دیگر دولت علیرغم اینکه می دانست قیمت سهم بسیاری از شرکت های دولتی، خصوصی و... بصورت غیرواقعی گران است، از آنها حمایت می کرد. در این برحه بخش عمده منابعی که برای تثبیت بازار خرج شد به دست سهامداران خرد تازه وارد نرسید و انها مجدد بهره کمی بردند و بیشتر فرصتی شد تا سرمایه داران قدیمی، سفته بازان و حقوقی هایی که تحت مدیریت دولت و نهادهای حکومتی نبودند اقدام به فروش و کسب سود های سر به فلک کشیده ای نمایند، پس نه تنها جلوی ضرر مردم به درستی گرفته نشد بلکه با حمایت منابع دولتی و خرید دستوری سهام های در حال ریزش، مجدد خرج شد از جیب مردم!

بخش بزرگ منابعی که در سال 99 از بازار سرمایه خارج شد اعداد درشتی بود که به حساب دهک های بالا رفت در حالی که حاصل آورده های خرد مردم عادی دهک های پایین در بازار سرمایه بود، از آن مهم تر، کجا رفت؟؟!!!! مسکن و گرانی به بار آورد، ارز و گرانی و تورم طاقت فرسا و .... . شد آنچه نباید می شد و ثمرش تنها مقداری مالیات برای دولت که اگر دولت به این میزان پول چاپ می کرد تبعات منفی بسیار بسیار کمتری داشت.

درکل باید بگویم در یکسال گذشته تصمیمات غلطی در بازار گرفته شد، نقدینگی به درستی هدایت نشد و بجای اینکه وارد صنعت، تولید و... شده و باعث رونق تولید و ایجاد اشتغال شود، درراستای منافع دیگری هزینه شد در نهایت از دهک های پایین منابع را در شرایط سخت اقتصادی هدایت کردیم به دهک های بالا!!!

نکته دیگر آنکه باید بگویم بازارسرمایه ایران هنوز هم به تعادل نرسیده و لازم است همچنان قیمت برخی سهم ها اصلاح شود؛ هرچند که همچنان می توان با علم و آگاهی برای خرید سهم های خوب اقدام کرد. در رابطه با زمان به تعادل رسیدن بازار نیز باید اشاره کنم پیش بینی در بازاری که متاثر از عوامل خارجی متعدد است و برمبنای تحلیل های بنیادی کار نمی کند، کار آسانی نیست. فی الحال سرمایه گذاران همچنان باید جانب احتیاط را رعایت کنند چراکه هنوز شاهد حجم معاملات بسیار بالا و احتمال ریزش های شدید هستیم فلذا سرمایه گذاران نباید بدون تحلیل های لازم اقدامی انجام دهند.

پیشنهاد همیشگی ما به سرمایه داران این است که یک نکته کلیدی را در تحلیل های خود لحاظ کنند: سهم هایی را بخرند که سودعملیاتی مناسب و متناسب با قیمت داشته باشند و در صورت عدم توان تحلیل های درست و کافی، سرمایه گذاری خود را در صندوق های سرمایه گذاری انجام دهند چرا که این صندوق ها توسط یک تیم تحلیل گر مدیریت شده و ریسک کمتری دارند.

تاثیر برجام و احتمال بازگشت آمریکا بر بازار

بازارسرمایه نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان بسیار از اخبار متاثر است. اخباری که نشان دهنده توسعه صادرات، توسعه امکان حضور کسب و کارها در کشور و هر خبر مثبت و منفی دیگری، بر بازار اثرگذار است. اما نکته ای که نباید از آن غافل شد اثرکوتاه مدت و آنی این اخبار هست؛ یعنی ما ممکن است اثراتی را در بازار شاهد باشیم اما این اثرات پایدار و بنیادی نخواهند بود مگر آنکه عملی و منتج به درآمد یا افزایش و کاهش ارزش دارایی ها شود.

آینده بازار را چه طور ارزیابی می شود؟

اتفاقی که عموما در بازارهای سرمایه می افتد، این است که وقتی افراد با این فضا آشنا می شوند، در بازار ماندگار خواهند بود. خب در ایران هم طی یکسال گذشته افراد خیلی زیادی درگیر بازار سرمایه شدند، حال بعضا سود کردند و بعضا هم متضرر شدند. اما نکته ای که وجود دارد این است که جذابیت های بازار همیشه باعث شده افراد مدت زیای از بازار دور نمانند و تعامل خودشان را با آن حفظ کنند. البته این موضوع بستگی زیادی به نحوه مدیریت هم دارد.

اگر ما از ابزارهایی مثل صندوق های خطر پذیر که برای سرمایه گذاری استارت آپ ها و شرکت های دانش بنیان تاسیس می شوند، صندوق های سرمایه گذاری خصوصی که در شرکت های غیر بورسی سرمایه گذاری کرده و بدنبال رشد و نهایتا ورود آنها به بازار هستند، صندوق های بورس کالا و سایر صندوقهای جدید که به کمک کسب و کارها می آیند به درستی استفاده کنیم، از ابزارهای تامین مالی شرکت ها، انواع صکوک و اوراق بدهی اسلامی و... به درستی استفاده کنیم، می توانیم نقدینگی را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنیم. بهترین شکل آن هم این است که سرمایه بجای درگیر شدن با مسائلی همچون سفته بازی و یا سرمایه گذاری در سهم هایی که ممکن است ارزش آنها به درستی محاسبه نشده باشد، وارد فضای کسب و کار و تولید شود و چرخ اقتصاد کشور را بچرخاند و ما را به اهدافی همچون جهش تولید و توسعه اقتصادی نزدیک و نزدیک تر کند.

اصلی ترین برنامه رئیس جمهور آینده برای بورس چه باید باشد؟

ببینید سیاست گذاری درست، این دولت و آن دولت ندارد. اگر ما بتوانیم سیاست های درستی را برای هدایت و صیانت ازسرمایه های مردم پیش بگیریم، می توانیم بازار سرمایه را یکی از مجاری توسعه اقتصادی کشور بدانیم و آنرا تبدیل به یکی از اصلی ترین و تعیین کننده ترین حوزه ها کنیم.

در رابطه با دولت بعد که ماهم خیلی به آن امیدوار هستیم، اجمالا باید بگویم اصلاح زیر ساخت های بازار سرمایه خصوصا بازار بدهی، کوچ تامین مالی بلند مدت از نظام بانکی به بازار سرمایه، جایگزین شدن حساب سپرده بانکی با سرمایه گذاری در صندوق های متنوع من جمله صندوق های با درآمد ثابت که بسیار شبیه حساب سپرده بانکی است با مزایای بالاتر، سیاست گذاری و مدیریت درست درخصوص دارایی های دولتی و دارایی های در کنترل دولت و موارد متعدد دیگری که تبیین آنها در فرصت دیگری باید انجام شود.

اما یک مورد را عرض خواهم کرد، و آن اینکه مردم می توانند بجای باز کردن حساب سپرده در بانک، با خرید واحد های سرمایه گذاری صندوق های با درآمد ثابت، بصورت روزشمار سودی بسیار بالاتر از سپرده های بانکی کسب کنند، که نقدشوندگی آن با یک روز فاصله زمانی به سهولت انجام می شود و از همه مهمتر از دقیق بودن مشروعیت سرمایه گذاری شان مطمئن باشند. من قصد زیرسوال بردن فعالیت بانک ها را ندارم اما آنچه که اتفاق افتاده نشان دهنده آن است که بانک ها در عمل نمی توانند آنطور که باید ارزش دارایی های مردم را حفظ کنند. درحقیقت بانک ها می بایست صرفا وظیفه خدمات دهی مالی به مردم را انجام دهند و صرفا دارای حساب جاری باشند نه بیشتر. زمانی که چنین اتفاقی افتاد، تسهیلات بلندمدت ازطریق بازار سرمایه و با استفاده از انتشار اوراق انجام می شود و بانک ها صرفا خدمات دهی مالی انجام می دهند. اما ما الان شاهد معوقات سنگین بانکی، ابهامات و فساد زیادی در سیستم مدیریت و بسیاری مسائل دیگر هستیم که بعضا مراجع نیز اعتراض خود را اعلام کردند. حال اگر این اصلاح ساختاری انجام شود ما می توانیم شاهد شفافیت بیشتر، افزایش درآمدهای مالیاتی دولت و گشایش های اقتصادی خوبی باشیم. این اصلاح باعث می شود نقدینگی به درستی در تولید و کسب و کار وارد و فساد نیز روز به روز کمرنگ و کمرنگ شود. درضمن این مدل و ساختار اصلا چیز عجیب و غریبی نیست؛ در بسیاری از ساختارهای کارآمد در دنیا در حال اجراست و اتفاقا بسیار به مبانی شریعت ما نزدیک است و حتی شاید بتوان گفت که انطباق بالایی دارد و آنچه در بانک خواستیم از بانکداری اسلامی اجرا نماییم راه را اشتباه طی کرده و باید از بازار سرمایه و در بستر شفافیت پیگیری می نمودیم.

این مورد را هم اشاره کنم که بسیاری سوال می پرسند چرا این اتفاق نمی افتد؟ باید بگویم قدرت موجود در سیستم بانکی و بانک مرکزی که بانک های دیگر نیز به نوعی متصل به آن هستند، بسیار بسیار بزرگ است. با ایجاد اصلاح و اصلی ترین نتیجه آن که شفافیت است؛ بسیاری از لابی ها و قدرت ها، محکوم به حذف خواهند بود که طبعا این موضوع مطلوب بسیاری ذی نفعان نیست فلذا اگر ما می خواهیم این اصلاحات اتفاق بیافتد، نیاز به پشتوانه مردمی، حمایت مردمی و یک خواست و عزم مردمی داریم.

نکته دیگری که در رابطه با اصلاح ساختار نظام مالی موردتوجه است؛ تقکیک قوه مجریه از سیاست گذاری پولی، بورس و بیمه است. در خود آمریکا هم سیاست های پولی و مجریان آن از دولت منفک شده ولی متاسفانه در ایران، بانک مرکزی زیرمجموعه قوه مجریه است و هرجایی که دولت لازم ببیند از اعتبار آن خرج می کند چه در مباحث اقتصادی و چه در مباحث سیاسی. یک مثال واضح این موضوع این است که شما می بینید ما معمولا در دوره های اول ریاست جمهوری نرخ رشد ارز نداریم و ثبات حاکم است ولی در دوره دوم مجبوریم به تحمل افزایش ارز و طبعات آن. خب این نشاندهنده سیاست زدگی اقتصاد ما با استفاده از ابزارهای بانک مرکزی است که هزینه آن را هم مستقیما مردم و تولیدکنندگان پرداخت می کنند. استقلال شورای عالی بازار سرمایه، بانک مرکزی و بیمه مرکزی و چنین نهادهایی از قوه مجریه، باعث می شود این نهاها بتوانند عملکرد بهتری در صیانت از سرمایه های مردمی داشته باشند و سیاست های بلندمدت خود را اجرا کنند.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.