«مهراوه شریفی‌نیا»  و تجربه عجیب تفکیک زباله‌ها

مهراوه شریفی‌نیا با انتشار این عکس در اینستاگرامش نوشت: از تبلیغِ بدیهیات گریزانم، الان هم فقط می‌خوام از یک تجربه‌ی شخصی بگم، تصمیم‌گیری با شماست. دو سه ساله عادت کردم زباله‌های خشک و تر رو جدا کنم. به جز سطل آشغالی که زیر سینک ظرفشویی برای تفاله‌ی چای و... هست، همیشه یک کیسه به درِ کابینت آویزون می‌کنم برای زباله‌های خشک مثل بطری‌های آب، نوشابه یا ظرف خیارشور، ترشی، سس، ماست، عسل و... . گاهی می‌شنیدم که این کار فایده نداره به این دلیل که سطل‌ آشغال‌های اصلیِ شهر تفکیک شده نیستند و همه‌ی زباله‌ها درهم حمل می‌شن، ولی من باز هم به جداسازی زباله‌ها ادامه دادم چون می‌دیدم بچه‌های کوچکی هستند که با گونی‌های بزرگ از سطل آشغال‌ها بطری آب جمع می‌کنند.(ای کاش مجبور به انجام چنین کاری نبودند.) چند روز قبل برای ایفای نقشم به محل تفکیک زباله‌ رفتیم و چند ساعتی رو اونجا سپری کردیم. اون روز فهمیدم که کار درستی انجام می‌دم. وقتی یک انسانِ نیازمند(ایرانی، افغانی یا هر ملیت دیگری) برای گذران زندگیش در مکان‌ کثیف و پر از مگسِ تفکیک زباله، مجبور به جدا کردن پلاستیک، شیشه، قوطی و... از سایر آشغال‌هاست، شاید با جداسازیِ من ذره‌ای کمتر آزار ببینه و زباله‌ی تفکیک شده‌ی بیشتری رو بتونه تحویل بده. به امید روزی که در این کشور هیچ کودک و هیچ انسان بالغی برای رفع نیاز مالیش مجبور به جداسازی زباله‌ی من و ما نباشه

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

دردسر از زمانی شروع شد که خاله مجرد شوهرم به خانه ما آمد

دختر بازیگر معروف شکایت کرد!

فرماندهان داعش به زور بادختران وپسران نوجوان افغان ازدواج می کردند!+عکس

فرار جوان لخت از دست 2 شرور در نیمه شب تهران + عکس لحظه فرار

نقشه 6 نفوذی برای بالا کشیدن پروژه 800 میلیارد تومانی در مشهد

تجاوز به پسر 15 ساله در بوفه مدرسه / او دانش آموزان زیادی را بی عفت کرده است +عکس

14 سالم بود که پسری بدون پدر به دنیا آوردم!

حکم عجیب دادگاه برای شرور معروف و شاخ اینستاگرام کرج

حبس ابد برای جوان شیطان صفت + عکس

جزئیات قتل در بازار سید اسماعیل/ فیلم و عکس قاتل فراری

دختر تهرانی 6 بار در ماه برای 200 هزار تومان عروس می شود!

شوهرم بی هوش بود که پسر جوان سراغ من آمدند! + ناگفته های وحشتناک لیلا

هنگام تجاوزبه پیر زن در اتاق خوابش از حال رفت /جوان قوی هیکل نیمه شب از بالکن وارد اتاقم شده بود