آزار و اذیت دختر بچه ها و پسر بچه ها توسط پسر میوه‌فروش + عکس

ظهر شنبه 15خرداد، خانواده دختربچه‌ای که برای تفریح به پارکی در جنوب تهران رفته بودند، متوجه ناپدیدشدن دخترشان شدند. دختر خردسال آنها در زمین‌بازی پارک سرگرم بازی بود که ناگهان ناپدید شد.
آنها سراسیمه به‌دنبال دخترشان گشتند و دقایقی بعد او را دیدند که از سرویس بهداشتی پارک خارج شد. دختربچه گریه می‌کرد و با انگشت پسری را نشان می‌داد که پشت سرش از سرویس بهداشتی خارج شده بود. خانواده دختربچه که متوجه شده بودند چه بلایی سر دخترشان آمده، مانع فرار پسر جوان شدند و او را دستگیر کردند و همزمان ماجرا را به پلیس خبر دادند.
اعترافات سیاه
پسرجوان پس از دستگیری به کلانتری159 بی‌سیم منتقل شد. او ادعا کرد که با دیدن دختربچه تنها دچار وسوسه‌های شیطانی شده و به بهانه خرید شکلات او را همراه خود برده اما وقتی با گریه او روبه‌رو شده از اجرای نقشه‌اش منصرف شده است.
با ادعای پسر جوان پرونده این جنایت سیاه به شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران فرستاده شد و قاضی آرش سیفی تحقیقات از متهم را شروع کرد. او در بازجویی‌ها گفت که به جز این دختر بچه، دختری 13ساله، دختر بچه‌ای 8ساله، پسربچه‌ای 7ساله و پسری 14ساله را هم به بهانه‌های مختلف ربوده و تسلیم نیت شوم خود کرده است. او پس از این اعترافات هولناک، با دستور قضایی برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی پایتخت قرار گرفت.
قربانی دیروز، کودک‌ربای امروز
متهم پیش از انتقال به اداره آگاهی در گفت‌وگو با همشهری از جزئیات جرایم سیاهش گفت.
شغلت چیست؟
میوه‌فروشم. با نیسان در خیابان‌ها می‌چرخم و میوه می‌فروشم.
روز حادثه در پارک چه می‌کردی؟
روز تعطیل بود که برای هواخوری به پارک نزدیک خانه‌مان رفتم. یک دفعه چشمم به دختر بچه افتاد. قبل از آن راننده یک 206از او آدرس پرسید. احساس کردم تنهایی به پارک آمده است. اصلا نمی‌دانم چه شد که یک دفعه از خود بیخود شدم. صدایش کردم و گفتم بیا برویم مغازه برایت شکلات بخرم. دخترک همراهم آمد و او را به سرویس بهداشتی بردم. اما وقتی به گریه افتاد فورا رهایش کردم و می‌خواستم او را به خانه‌اش برسانم.
مواد کشیده بودی؟
نه.
چاقو همراهت بود و تهدیدش کردی؟
نه اصلا. من چند خواهرزاده دارم و خجالت می‌کشم از کاری که کرده‌ام. باور کنید دست خودم نبود. انگار شیطان به جلدم رخنه کرده بود. اشتباه کردم.
پیش از این چند نفر را قربانی نقشه شوم خود کردی؟
مدتی قبل بود که دختری حدودا 13ساله را در پارک دیدم. وسوسه شدم و او را به بهانه‌ای به پشت شمشادها کشاندم اما او آنقدر داد و فریاد راه انداخت که خیلی زود رهایش کردم. پس از آن هم دختر 8ساله همسایه‌مان را به بهانه بازی با خواهرزاده‌ام به خانه‌مان کشاندم. آن روز دختربچه همسایه وقتی به خانه ما آمد و دید که کسی در خانه نیست ترسید. او را مورد آزار و اذیت قرار دادم و بعد از ترس اینکه مبادا لو بروم خیلی زود رهایش کردم. سومین و چهارمین قربانی‌ام 2پسربچه7و 14ساله بودند.
در این مدت 4طعمه‌ات شکایت نکرده‌اند؟
نه. همه آنها را تهدید کردم که اگر شکایت کنند آبرویشان را می‌برم.
احتمال دارد که شاکیان بیشتری باشند که از ترس آبروریزی و تهدید شکایت نکرده‌اند؟
نه همه اینها را خودم اقرار کردم. با اینکه هیچ کدام از آنها شکایت نکرده بودند. نمی‌دانم شاید به‌خاطر عذاب وجدانی که همیشه با من بود ترجیح دادم که اعتراف کنم تا کمی سبک شوم. راستش من خودم در کودکی قربانی شده‌ام. زمانی که 12سال بیشتر نداشتم، یکی از بچه‌های محل که 18ساله بود به بهانه کارت بازی مرا به خانه‌شان کشاند و تسلیم نیت شوم خود کرد.
او حتی تهدیدم کرد که اگر شکایت کنم آبرویم را در محل می‌برد. من هم از خجالت و ترس از آبروریزی این راز را فاش نکردم. حتی مدتی مدام کابوس‌های وحشتناک می‌دیدم. هنوزم پس از 12سال گاهی کابوس آن روز وحشتناک را می‌بینم. باورکنید پشیمانم و دلم نمی‌خواست زندگی و آینده کسی را تباه کنم اما رفتارهایم در آن لحظه دست خودم نبود. انگار فرمان مغزم به‌دست شیطان می‌افتاد و دیگر خودم نبودم.