جنایت در پایان شکارهای زنانه 6 مرد هوسران + عکس
رکنا: پرونده زنی که با همدستی شوهر صیغهای و پسرش، شش مرد پولدار را با انگیزه سرقت خودروهای مدل بالا به دام انداخته بودند دیروز به اتهام قتل یکی از قربانیان روی میز محاکمه قرار گرفت.
این زن در دادگاه به تشریح جزییات ماجرا پرداخت اما همسر صیغهای وی منکر دست داشتن در قتل شد.
به گزارش خبرنگار ما، رسیدگی به این پرونده از بامداد بیست و هفتم شهریور 91 به دنبال پیدا شدن جنازه مرد 60 سالهای به نام بیژن که دست و پای وی با طناب پیچیده شده بود در خیابان مطهری در دستور کار پلیس قرار گرفت. شواهد نشان میداد این مرد با خوراندن نوشیدنی مسموم کشته و احتمالا در نیمه شب جنازهاش در خیابان رها شده است.
تلاش برای افشای هویت قربانی آغاز شده بود که پسر جوانی به پلیس آگاهی رفت و از ناپدید شدن پدرش خبر داد.
این پسر گفت: پدر60ساله ام به نام بیژن دو روز قبل سوار بر خودرو پرادو از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. نشانیهایی که پسر جوان از پدرش ارائه داد با نشانیهای قربانی مطابقت داشت.
دین ترتیب پسر جوان به سردخانه پلیس آگاهی رفت و جنازه پدرش را شناسایی کرد. در حالی که فرضیه جنایت با انگیزه سرقت قوت گرفته بود پلیس دریافت از کارت عابر بانک قربانی پول برداشت و 200 هزار تومان به یک کارت دیگر منتقل شده است. با اطلاعاتی که پلیس به دست آورد پسر 20سالهای به نام حسین ردیابی و بازداشت شد. وی که ادعا میکرد کارت را مادرش در اختیار او قرار داده به ناچار لب به اعتراف گشود و پرده از سرقتهای دنبالهدار مادر و همسر صیغهای او برداشت.
فاطمه 54ساله و همسر صیغهایاش به نام بابک بازداشت شدند. این زن و شوهر به فریب مردان پولدار و سرقت شش خودرو مدل بالا اعتراف کردند و گفتند ناخواسته موجب مرگ یکی از طعمهها شده بودند.
سه متهم دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی امین مقدم زهرا و با حضور دو قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستادند.
در ابتدای این جلسه که اولیای دم بیژن و تنها یکی از مالباختهها حضور داشت نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
سپس پسر قربانی روبه روی پنج قاضی ایستاد و برای قاتلان پدرش حکم قصاص خواست.
وقتی فاطمه پشت تریبون دفاع ایستاد گفت: باور کنید مرگ بیژن یک اتفاق تلخ بود. من به درخواست شوهرم و طبق نقشه او شماره تلفنم را زیر برف پاک کن ماشینهای شاسی بلند میگذاشتم. وقتی آنها با من تماس میگرفتند به دیدنشان میرفتم و آبمیوه یا نسکافه آغشته به مواد بیهوشی را به انها تعارف میکردم. همان موقع شوهرم لاستیک ماشین را پنچر میکرد. من که هدفون در گوشم گذاشته و به دستورات شوهرم عمل میکردم راننده را به خیابانی خلوت میکشاندم. بمحض اینکه انها بیهوش میشدند شوهرم آنها را روی صندلی عقب ماشین میگذاشت و آنها را به خانهمان در خیابان محلاتی میبرد. من و شوهرم راننده را به انباری میبردیم و دست و پایش را میبستیم. من چند روز به آنها مواد بیهوشی میخوراندم و در این مدت شوهرم بعد از تعویض پلاک، ماشین را به سیستان و بلوچستان میبرد و آنجا به یک مالخر میفروخت. سپس به خانه برمیگشت و راننده بیهوش را در یکی از خیابانهای تهران رها میکرد.
وی در تشریح جزییات مرگ آخرین طعمه گفت: وقتی من و شوهرم بیژن را به انباری آوردیم شوهرم یک پاکت آبمیوه مسموم به من داد تا به او بخورانم اما بیژن مرد قوی هیکلی بود وهر چند ساعت یکبار به هوش میآمد. چون بازگشت شوهرم از سیستان این بار چهار روز طول کشید من ناچار بودم مقدار بیشتری آبمیوه مسموم به بیژن بخورانم که همین موضوع موجب مرگ او شد.
وقتی نوبت دفاع به بابک رسید منکر دست داشتن در قتل شد. این مرد گفت: حسین در یک عطاری کار میکرد و او خودش داروهای بیهوشی را به مادرش میداد تا به طعمهها بخوراند. من در مرگ بیژن دستی نداشتم. من فقط ماشینهای دزدی را به سیستان میبردم و به یک مالخر میفروختم.
حسین نیز منکر دست داشتن در قتل شد و گفت: من در حمل جنازه به بابک کمک کردم.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
ارسال نظر