بخشش درمانی؛ درمانی در دسترس برای سلامت و تعالی جسم و روان
رکنا: معاون اجتماعی ناجا طی یادداشتی عنوان کرد: بخشش تصمیمی آگاهانه برای رها شدن از خشم و رنجشی است که به واسطه رفتار نادرست و واکنشهای غلط دیگری بر فرد مستولی شده است.
سردار دکتر "سعید منتظر المهدی" در یادداشتی با بیان اینکه بخشش درمانی؛ درمانی در دسترس برای سلامت و تعالی جسم و روان است، آورده است:
بسیار پیش آمده است که فرد از گفتار ، رفتار یا واکنشهای دیگران آسیب دیده و رنجیده خاطر شود. اندوه ، ناامیدی، خشم یا دیگر احساسات منفی که به این واسطه در وجود فرد شکل می گیرد، می تواند مدتهای طولانی، بر کیفیت زندگی او تأثیر گذاشته و حتی موجب اختلالات عاطفی شود. تاکنون، تلاشهای بسیاری در حوزه روانشناسی و روانشناسی اجتماعی شکل گرفته تا به گونه ای فرد از چنبره احساسات منفی رها شود. «بخشش درمانی» "forgiveness" شیوه ای مؤثر در گذر از احساسات منفی و رسیدن به آرامش درونی است.
بخشش تصمیمی آگاهانه برای رها شدن از خشم و رنجشی است که به واسطه رفتار نادرست و واکنشهای غلط دیگری بر فرد مستولی شده است. این مفهوم همچنین سابقه ای دیرینه دارد و اشاره به فرایند از میان راندن کینه و نفرت و خصومت و پیراستن درون از هر نوع تیرگی و کدورت و سیاهی مینماید.
بخشش درمانی به مفهوم آشتی یا برقراری رابطه مجدد با فرد خاطی نیست. می توان یک فرد را به خاطر آسیبهایی که رسانده بخشید، بدون آن که دوباره با او رابطه ای برقرار کرد. پس در بخشش درمانی، واقعیت خطا، گناه یا اشتباه خاطی انکار نمیشود، همانگونه که واقعیت آسیب دیدگی قربانی نادیده گرفته نمیشود.
الزامات در بخشش درمانی
در میان تجربه های بررسی شده در درمان اختلالات عاطفی و رفتاری، می توان شاهد تجربه های موفق و ناموفق بود. در پاره ای موارد فرد آسیب دیده تلاش بسیاری می کند، اما قادر به زدودن احساسات منفی از خود نمی شود و از این رو پس از مدتی به نقطه آغاز باز می گردد.
مهمترین ویژگی در فرایند درمانی به توانایی و قدرت درونی فرد در بخشیدن باز می گردد. هرکسی قدرت بخشیدن را دارد، اما هرکسی از توان درونی خود برای بخشیدن استفاده نمی کند. بررسی ها نشان می دهند که توانایی بخشیدن ، همواره از اعتقادات و ارزشهای فرهنگی سرچشمه می گیرد. در باورهای دینی ، بخشیدن، یکی از گزاره هایی است که به مؤمنان توصیه می شود. در دین مبین اسلام، خداوند سبحان می فرماید:
(وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ) [البقرة: 237]
(و بخشش به پرهیزکاری نزدیکتر است و نیکوکاری را در میان خویش فراموش نکنید که خدا به آنچه انجام می دهید ، بیناست.)
فردی که بر این باور است که با بخشیدن، عمل خداپسندانه ای را انجام داده است و از این رو نزد خدا عزیزتر است ، از توانایی و رغبت بیشتری برای بخشش برخوردار می شود. بنابراین فرد چنین می انگارد که با بخشیدن، عملی پرهیزگارانه انجام داده است که پاداش آن را از خداوند خواهد گرفت.
هنجارها و ارزش های اجتماعی نیز می توانند سرچشمه نیروی درونی در، بخشیدن قرار بگیرند. بنابراین فرد قربانی با کمک گرفتن از باورها و اعتقادات دینی یا نظام ارزشی جامعه می تواند به قدرتی درونی در کنترل خشم یا احساسات منفی دست پیدا کند و در نتیجه فرد خاطی را ببخشد. در هر دو حالت ، فرایند بخشیدن دارای عناصری مانند کنترل احساسات منفی، درک علت واقعه، اطمینان از عدم وقوع مجدد و رها شدن از احساسات منفی است .
بخشش درمانی ، همواره بر چهار عنصر اصلی در فرایند درمان تأکید می کند. در میان این چهار عنصر، کنترل احساسات منفی، درک علت واقعه و عنصر اطمینان از عدم وقوع مجدد واقعه تقریبا به صورت همزمان صورت می پذیرند. بنابراین نمی توان این عناصر را به مثابه مراحل درمان انگاشت و وقوع یکی را منوط به وقوع دیگری دانست.
در واقع این عناصر در ارتباط و تأثیر پذیری متقابلی نسبت به یکدیگر قرار دارند. تا فرد قادر به کنترل احساسات منفی خود نباشد، قادر به درک علت واقعه نمی شود و تا علت واقعه را نفهمد، توانایی کنترل احساسات منفی را پیدا نمی کند. به همین دلیل در رفت و برگشتهای متعدد میان احساسات منفی، درک علت واقعه و اطمینان از وقوع مجدد ، بخشش در فرد قربانی شکل می گیرد. شرح کامل هریک از این عناصر به درک بهتر فرایند بخشش درمانی کمک می کند.
1- کنترل احساسات منفی: به معنای کاهش نسبی این احساسات برای پرداختن به مسائلی دیگر، مانند فهمیدن علت وقوع ماجرا می باشد. در این موقعیت، فرد می بایست نخست احساس اندوه ، ناامیدی یا خشم خود را به طور عمیقی حس کند تا بتواند به طور دقیقی آن را بیان کند. چنانچه بیان احساسات خطاب به فرد خاطی یا آسیب رساننده باشد، فرد قربانی از تأثیرات مثبت بیشتری بهره مند می شود ، در غیر اینصورت، بیان احساسات به تنهایی در فضایی خلوت هم می تواند مؤثر باشد. ممکن است بعد از بیان دقیق احساس منفی که به دلیل آسیب دیدن، شکل گرفته، فرد کاملا از آن احساس رهایی پیدا نکند، اما اندکی مجال پیدا می کند تا به موضوعات دیگر بپردازد.
به طور مثال اگر فردی ماشین شما را قرض گرفت و پس از مدتی آن را کثیف، بدون بنزین و تصادف کرده ، بازگرداند، می توانید به او بگویید که چقدر از این کار او آزرده شده اید و این که بدون یک ماشین تمیز و آماده و سالم ، از رانندگی در خیابانها چقدر ناراحت می شو ید. پرداخت پول تعمیر ماشین برایتان سخت است و از این که زمان را برای بنزین زدن از دست می دهید و به قرار خود نمی رسید، چقدر احساس نگرانی می کنید. بیان احساسات می بایست بدون قضاوت در مورد رفتار دیگری باشد.
2- درک علت واقعه : مغز ما به طور طبیعی همواره در جستجوی علت رخدادن وقایع است . این جستجو تا فهم دقیق و کامل علت مسئله و رسیدن به یک الگو در مغز ادامه پیدا می کند. گاه این الگو می تواند در قالب یک تصادف یا احتمال تعریف شود و این همان زمانی است که معمولا می گوییم : « تصادف بود، اتفاقی این چنین شد.» اما مغز برای آن که بتواند جستجوی خود را برای کشف علت واقعی مسئله پیگیری کند، نیازمند آن است که از بار سنگین احساسات رها شود و به طور نسبی به حدی از آزادی عمل دست پیدا کند.
برای هر کسی موقعیتی پیش آمده است که به علت عصبانیت یا فشار احساسات، قادر به درک واقعیت نبوده و تنها پس از گذشت زمان توانسته به بررسی و شناخت واقعیت بنشیند. در چنین شرایطی، عملکرد زمان ، همان کنترل احساسات منفی بوده است .
در مثال قرض دادن ماشین، پس از بیان احساسات، فرد قربانی از خاطی می خواهد که علت مسئله را شرح دهد. در این زمان، بیان احساسات به فرد قربانی کمک می کند تا علت وقوع مسئله را بفهمد.
با این حال برای فهمیدن علت مسئله می بایست چند گام برداشته شود :
الف : نخست باید سعی شود که موقعیت انجام عمل را از دید فرد خاطی شناخت و تمامی ابعاد آن را در واقعیت بررسی کرد.
ب : در گام دوم می بایست تصور کرد که خود قربانی نیز می توانست در موقعیت فرد خاطی قرار گیرد و در نتیجه مرتکب خطا شود.
پ: در گام سوم می بایست فرد قربانی تصور کند که اگر به جای فرد خاطی بود ، او هم انتظار بخشش می داشت. در این گام است که امکان همدلی با فرد خاطی فراهم می شود.
3- اطمینان از عدم وقوع مجدد: نکته مهم در فرایند بخشیدن، اطمینان قربانی مبنی بر آن است که دیگر از فرد خاطی آسیب نمی بیند. بنابراین مهم است که فرد قربانی به سطحی از احساس امنیت در ارتباط با فرد خاطی دست پیدا کند. چنین اطمینانی می تواند خیلی ساده از طریق تقاضای بخشش و عذر خواهی صادقانه فرد خاطی حاصل شود و اصولاً ضمانت هایی برای حصول اطمینان لازم است که یا از سرمایه اجتماعی فرد خاطی به دست می آید ، یا از نظام هنجاری و یا قانونی جامعه.
4-چهارمین عنصر می تواند و می بایست در انتهای فرایند قرار گیرد . بر اساس این عنصر، فرد از تمامی احساسات منفی اختلال آفرین رهایی یافته و درمان می شود. در این مرحله فرد قربانی می تواند به فرد خاطی بگوید که او را بخشیده است ، اما این بخشیدن به آن معنی نیست که می تواند با فرد خاطی دوباره رابطه ای دوستانه برقرار کند. همچنین احساسات مثبت به سختی جایگزین احساسات منفی می شوند و نیازمند زمانی طولانی هستند.
با این حال ، بخشیدن به معنای آن است که در صورت رابطه و تعامل، فرد هرگز خطای گذشته خاطی را به او یادآوری نمی کند. پس بخشیدن به معنای بازگشت به موقعیت تعادل است.
کارکردهای مثبت بخشی درمانی
شواهد پژوهشی پر شماری در دست است که نشان می دهد بخشش دیگران موجب کا هش اضطراب ، تقلیل علائم افسردگی ، افزایش رضایت زناشویی، افزایش خوش بینی ، کاهش نشانه های اختلالات روانتنی ( آسم ، زخم معده ، کولیت ، آریتمی قلبی ... ) و بهبود خواب میشود. علاوه بر آن ، بخشش دیگران موجب کاهش پرفشاری خون ، تنظیم دمای بدن و بهبود عملکرد عصب شناختی میشود.
همچنین چند یافته عصب شناختی در دسترس است که نشان می دهد بلافاصله پس از بخشش دیگران ترشح برخی نوروترانسمیترها ( ناقلان عصبی - شیمیایی مغز ) افزایش مییابد. با افزایش و بهبود عملکرد آن ناقلان شیمیایی ، عملکرد غدد درون ر یز (هورمونها ) نیز بهبود مییابد و در نتیجه آن سلامت و شادابی و ایمنی فرد ارتقاء مییابد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر